خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: رمان «نان حلال» بین دیگر رمان های پلیسی فردریک دار، اثر ویژه و چندان خاصی نیست. این کتاب همه مولفه های یک رمان پلیسی فردریک داری را دارد و از نظر طرح داستانی هم نمونه های مشابهی دارد؛ هم بین نوشته های دار و هم دیگر نویسندگان پلیسی. با این حال در جزئیات و ارجاعاتی که درون متن اش وجود دارد، اثری متمایز و قابل تشخیص است و این از امتیازات دار است که اگر برخی رمان هایش از نظر طرح داستانی تفاوت چندانی با هم ندارند اما در پرداخت و جزئیات و همچنین زیرلایه ها، قابل تشخیص و تمیز دادن هستند.
۲ نمونه از اشارات و ارجاعات این رمان که مخاطب را سر ذوق می آوردند، یکی بازی زبان و دیگری کنایه ای مستند است. بازی زبان مورد اشاره، مربوط به صفحه ۸۱ رمان می شود که قاتل، جنایت را انجام داده و با قرار دادن جنازه مقتول در تابوتی که قرار است به زودی در دل خاک قرار بگیرد، در روایت خود از بسته شدن در تابوت اظهار خوشحالی می کند؛ «چون دری بود که به روی گذشته بسته می شد.» اما کنایه مستند که مربوط به اطلاعات تاریخ ادبیات می شود در فرازی از رمان است که قاتل دارد زندگی نکبت بار همسر مقتول را روایت می کند: «این زندگی هیچ جنبه شاعرانه ای نداشت. یکی از این فاجعه های زولایی بود که آدم های خیرخواه و بورژواهای خودخواه را ناراحت می کند.» در این سطر، قاتل که مردی سرخورده است، اشاره به رمان های امیل زولا نویسنده فرانسوی دارد که نوشته هایش، بیشتر درباره اتفاقات ناگوار و سختی مردمان طبقه محروم جامعه بوده است.
ترجمه تحت الفظی عنوان این رمان، نان گندم و رنج، و مفاهیمی در این حدود معنی می دهد، و مترجم نام «نان حلال» را برای درک بهتر مخاطب برای ترجمه فارسی اش انتخاب کرده است. رمان در مجموع ۱۵۱ صفحه دارد و جنایت در صفحه ۸۰ ام رخ می دهد. یعنی نقطه عطف اصلی منحنی جریانات و اتفاقات رمان در میانه آن قرار گرفته است. با این حال، جنایت به طور کاملا ناگهانی رخ می دهد. توضیح بیشتر این که در رمان های پلیسی اصولا دو نوع جنایت وجود دارد، جنایت هایی که برای ارتکابشان، طرح و نقشه ای از پیش تدارک دیده می شود و جنایت هایی که ناگهانی رخ می دهند.
اما همین جنایت های نوع دوم، در فضای نقد روانکاوانه به دو دسته تقسیم می شوند؛ اول جنایت هایی که غیرعمد هستند و با قصد و غرض رخ نمی دهند اما گونه دوم هم جنایت های دیگری هستند که انگیزه ارتکابشان در ناخودآگاه فرد جانی قرار داشته اما با پیش آمدن شرایط مناسب، ناگهان انگیزه خود را در پیشانی ذهن قاتل نشان می دهد و او در فرصتی کوتاه دست به جنایت می زند. اتفاقی که در رمان «نان حلال» رخ می دهد، از این گونه است. یعنی شخصیت اصلی، آشیل را مزاحم رسیدنش به ژرمن (زن دلخواهش) می بیند اما نقشه ای برای کشتنش ندارد. تنها زمانی که برای دقایقی کوتاه با مرد مقتول در کلیسا تنها می شود، فرصت را مغتنم شمرده و او را به قتل می رساند. در همان چند لحظه کوتاهی که پیش از قتل روایت می شود، توصیف و روایت نویسنده از فضا به گونه ای است که گویی هم قاتل و هم مقتول می دانند قرار است چه اتفاقی بیافتد و گویی بوی وسوسه قتل در هوای کلیسا پراکنده شده است. همین شیوه روایت و جملاتی که دار از آن ها بهره برده و انتخاب لوکیشن کلیسا برای وقوع قتل، به حال و هوایی جنایی و وهم آلود رمان، کمک زیادی کرده است.
رمان «نان حلال» راوی اول شخص دارد که همان قاتل است و گویی در حال خواندن یا روایت اعتراف نامه خود است. همین طرح و چارچوب است که در دیگر نمونه های مشابه به قلم دار یا دیگر نویسندگان آن را دیده ایم؛ نمونه بارزش رمان «تنگنا» از همین نویسنده که راوی با این چالش روبه روست که جنازه مقتول را از محل اولیه اختفا بیرون بیاورد. این راوی، در فرازی، خواننده کتاب را هم مخاطب قرار می دهد و همان طور که اشاره شد، گویی مشغول روایت اعتراف نامه خود برای مخاطبی است که روبه رویش نشسته است. این اتفاق در صفحه ۹۲ می افتد که می گوید «البته فکرش را می کنید که همه این ها را در این اواخر جفت و جور کرده بودم.»
یکی از مولفه های هوشمندی دار در ساختن سطور رمان های پلیسی اش، بهره گیری به موقع و همچنین تاثیرگذار از کلمات است. رمان های این نویسنده چندان ادبی نیستند اما جملات و توصیفات ادبی در برخی فرازهایشان قرار داده شده که به تاثیرگذاری روایت، بسیار کمک می کنند. نمونه اش جمله ای است که راوی داستان در اولین شبی که مرتکب قتل شده بیان می کند. او به خانه آمده و می خواهد بخوابد. اما نمی تواند. چراغ را خاموش می کند و این جمله را در روایت خود بیان می کند: «سیاهی گریبانم را گرفت». بار این جمله و حال و هوایی که راوی پس از ارتکاب قتل تا پایان کتاب دارد، تحت لوای مفهوم «جنایت و مکافات» قرار می گیرند.
شخصیت سربازرسی هم که در داستان مشغول پیگیری پرونده مفقود شدن آشیل و سپس قتل او می شود، دو جمله کلیدی دارد که یکی از آن ها ناظر به همین مفهوم جنایت و مکافات است. جمله مذکور حاوی این مفهوم است که مُرده ها زیاد مخفی نمی مانند. یعنی بالاخره عدالت یا چالش ذهنی قاتل موجب می شود از مخفیگاه خود بیرون آمده و در معرض دید دیگران قرار بگیرند. جمله دیگر هم ناظر به یکی از ویژگی های رمان های این نویسنده یعنی مکر زنان است. سربازرس وقتی مرد و زن مظنون را دستگیر می کند به مرد متهم که راوی داستان است می گوید از زن هم بازجویی خواهد کرد و «زن ها از مردها پوست کلفت تر هستند.» منظور از پوست کلفتی در این جمله، پوشاندن حقیقت و مقاومت در برابر اعتراف است.
از دیگر کنایه ها و ارجاعاتی که این رمان دارد می توان به طعنه ای اشاره کرد که قاتل بعد از این سخنان سربازرس به او می گوید «شما باید نویسنده رمان می شدید.» و یا اشاره ای که راوی به تیتر روزنامه ها درباره قتل آشیل می کند «مُرده راه آهن؛ چیزی شبیه به یک رمان پلیسی پیش از جنگ» و مشخص است که اشاره به رمان های چاپ شده در سال های پیش از جنگ جهانی دارد.
یکی از ویژگی های دیگر رمان های پلیسی فردریک دار که اصل غافلگیری در چند صفحه پایانی است، در این رمان هم وجود دارد. یعنی معلوم می شود که شخصیت سر به زیر و بدبخت زن، به مرور مشغول مسموم کردن آشیل بوده و حتی راوی داستان به عنوان عاشق دلخسته خود را هم فریب داده است. یعنی اگر قاتل، دستخوش وسوسه آنی قتل نمی شد، قرار بود شخصیت آشیل تا چندی بعد به زهر مکر همسرش کشته شود. در نهایت هم شخصیت راوی با از خودگذشتگی، اتهام مسموم کردن را به عهده می گیرد و زن او را با محکومیتش تنها می گذارد.
نظر شما