به گزارش خبرنگار مهر، رمان پلیسی «قتل عمد؟» نوشته فردریک دار به تازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب هفتاد و هشتمین عنوان مجموعه نقاب است که توسط این ناشر چاپ میشود.
خلاصه داستان این کتاب از این قرار است: از چند سال پیش، برنار به دوست ثروتمندش استفان بدهکار بود. میزان بدهی او بابت وام هایی که گرفته بود و بهره و جریمه دیرکردشان رقم چشمگیری میشد. استفان رفتار پرتفرعنی داشت و او را به خاطر بی کفایتی و شکست پیاپی در کار و زندگی اش تحقیر میکرد. برنار مصمم بود که به هر قیمت به این وضعیت پایان دهد. او میخواست از مرزهای محقر زندگی سرکوب شده اش گامیفراتر بگذارد. پس دست به کار دسیسه ای شد...
آسانسور، مرگی که حرفش را میزدی، کابوس سحرگاهی، چمن، قیافه نکبت من، بزهکاران، بچهپُرروها، زهر تویی، قاتل غمگین، تصادف، تنگنا، دژخیم میگرید، اغما، نان حلال و مردِ خیابان ۱۵ رمانی هستند که پیش از این با ترجمه آگاهی از فردریک دار در قالب مجموعه نقاب چاپ شده اند.
«قتل عمد؟» در ۳ بخش اصلی نوشته که هر بخش فصل های مختلفی دارد و در مجموع رمان «قتل عمد؟» ۱۶ فصل دارد. مترجم کتاب در ابتدا و پیش از شروع متن رمان، این توضیح را داده که فردریک دار عنوان اصلی کتاب را «تویی که زندگی میکردی» گذاشته و «قتل عمد؟» عنوان دوم کتاب است و او عنوان دوم را انتخاب کرده است و اظهار امیدواری کرده که مخاطب کتاب، دسیسه چینی شیطانی را که نویسنده استادانه به تصویر کشیده، پذیرا باشد.
فردریک دار این رمان را به پی یر بوالو دیگر نویسنده ادبیات پلیسی تقدیم کرده است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
در یکی از آنها آندره از من حرف میزد. به استفان میگفت چقدر مرا حقیر میداند و من چقدر موجب کسالت او میشوم! از من متنفر نبود، بدتر از آن: با تمام وجود، با تمام روحش مرا تحقیر میکرد.
این ورقه های کاغذ مثل تیغ تیزی بود که من آرام و تانّی در امعا و احشای خودم فرو میبردم. آنها رشته های زندگی مرا، یکی بعد از دیگری، قطع میکردند. وقتی همه را خواندم، آنها را به روی زمین انداختم. سیلوی به سرعت جمعشان کرد و در کیفش جا داد و با لکنت زبان گفت:
«فهمیدید که نباید اونها رو میخوندید.»
زن حسود حالا احساس رضایت میکند.
«سیلوی، من بیشتر شرمنده م که شما اونها رو خوندید!»
«اوه! برعکس، برنار، اونها منو آروم میکنن. میبینم که شما دست به قتل زدید و ...»
و چی؟ او میدید چه کسی را کشته ام! او از من شانس بیشتری داشت؛ زیرا من، کمتر میتوانستم ببینم و بفهمم. آندره ای که من در این نامه های هذیان آلود کشف کردم، به آندره ای که با خیاطی کردن در خانه انتظارم را میکشید شباهتی نداشت...
«شما درد میکشید؟»
لحن صدایش لحن پزشکی بود که از بیمارش سوال میکند. اگر جواب میدادم که بلی، او هم ناراحت و هم خوشحال میشد. آیا وقتی نامه های زنم را به طرفم دراز کرد، امیدوار نبود که بیشتر عذابم دهد؟ آیا قصد نداشت مرا کاملا خرد کند، به منتها درجه ضعیف کند تا بعد به کمکم بیاید؟
این کتاب با ۱۶۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۲ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما