به گزارش خبرنگار مهر، رمان «سیاره آقای سملر» نوشته سال بلو به تازگی با ترجمه گلبرگ درویشیان توسط نشر روا منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب یکی از عناوین مجموعه «رمان جهان» است که توسط این ناشر چاپ میشود.
سال بلو نویسنده سرشناس آمریکایی در این کتاب به این موضوع میپردازد که چه چیز یک جامعه را ساخته یا از هم میپوشاند. همچنین چه چیزی موجب میشود یک تمدن بشری، سنگدلی و بی رحمیرا به عنوان بهترین راه برای فهمیدن امیال و آرزوها و مواجهه با ترسهایشان انتخاب کنند.
این نویسنده تا به حال برنده جوایز نوبل، پولیتزر و همچنین ۳ جایزه ملی کتاب آمریکا شده است. او مدال ملی هنر را نیز دریافت کرده است.
رمان «سیاره آقای سملر» در ۶ فصل نوشته شده است. پس از متن رمان هم، موخرهای با عنوان «بیتمدن از هر نظر: اندوه نیویورک در سیاره آقای سملر» نوشته استنلی کرواچ درج شده است. متن رمان پیش رو، پر از گفتگوهای ذهنی شخصیت اصلی داستان است به ویژه در بخشهای ابتدایی و گفته میشود که خواندن برخی قسمتهای این کتاب، مانند آزمون صبر و تحمل است. به گفته مترجم این کتاب، «سیاره آقای سملر» به تعبیر بسیاری از خوانندگان انگلیسی، از آن دست کتابهایی است که باید پس از تمام کردنش، دوباره از ابتدا آغازش کنید تا مفهومش را بهتر متوجه شوید. در این آزمون تحمل و بردباری اگر کسی پیروز شود، به یکی از گنجینههای ادبیات جهان فائق آمده است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
اما اکنون رولزرویس دیگر وارد کوچهها شده بود. همین طور که ماشین از کنار درختان عبور میکرد میشد صدای برگهای بهاری تازه را شنید که در باد تکان میخوردند. بعد از این همه سال، سملر هنوز مسیر خانه الیا را در آن کوچههای پر پیچ و خم و در میان آن جنگل حومه شهر یاد نگرفته بود. سرانجام رسیدند، به آن بنای نیمه چوبی سبک تئودور که این جراح متشخص و همسرش، دو فرزندشان را در آن بزرگ کرده و در چمنهای زیبایش بدمینتون بازی کرده بودند. سملر که در سال ۱۹۴۷ به عنوان پناهنده ای به آن جا آمده بود با دیدن آن بزرگسالانی که با راکت بدمینتون و گوی پردارش مشغول بودند و آن همه سرزندگی و سرخوشی حیرت کرده بود. اکنون چمنهای دوطرف مسیر زیر نور ماه میدرخشیدند و به نظر سملر رسید که خوب کوتاه شده بودند و از سنگ ریزههای سفید و کوچک زیر لاستیک اتومبیل صدای دلنشین آسیاب شدن میآمد. درختان نارون کهن سال و قطور بودند، پیر، پیرتر از مجموع سن تمام گرونرها. چشمان حیوانات در مقابل نور چراغهای جلوی اتومبیل یا چراغهایی که اطراف مسیر تعبیه شده بودند پدیدار میشدند و میدرخشیدند: چشمان موش، موش کور، موش خرمای کوهی آمریکا، گربه و یا حبابهای شیشهای چراغها که از میان چمنها و بوتهها سردر آورده بودند. هیچ پنجره ای روشن نبود. امیل نور چراغها را روی در ورودی انداخت. والاس با عجله بیرون پرید و نوشیدنی اش را روی فرش کف ماشین ریخت. سملر کورمال کورمال دنبال لیوان گشت و آن را به راننده داد و گفت: «این افتاد.» سپس به دنبال والاس در امتداد سنگ ریزههایی که زیر پایشان خش خش میکردند به راه افتاد.
این کتاب با ۴۱۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۶ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما