به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «مارکسیستها» نوشته سی. رایت میلز به تازگی با ترجمه خشایار دیهیمیتوسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۱۹۶۲ منتشر شده است.
مترجم کتاب در ابتدای آن، نوشته است که این کتاب قصه یا قصههایی دارد. «مارکسیستها» نصفه و نیمه منتشر میشود؛ چهل و یک سال بعد از نگارش، و بیست و دو سال پس از ترجمهاش. «سال ۵۹ بود. هنوز مارکسیستها، با گروههای رنگ وارنگشان کیاوبیایی داشتند. جلساتشان برقرار بود، روزنامههایشان انتشار مییافت، جدل به اصطلاح تئوریک با هم داشتند و هنوز گروهک و محارب نشده بودند. در دنیا هنوز دولت قَدرقدرت شوروی عرض اندام میکرد و کعبه آمال عده ای، و از نظر عده ای دیگر امپریالیست ثانی، سوسیال امپریالیست بود.» دیهیمیاین کتاب را در آن سالها که بخشی از توصیفش از دوران مذکور با این عبارات درج شده، انجام داده است. اما چاپ آن در روزهای پایانی سال ۹۶ میسر شده است.
در توضیح عبارت ناقص چاپ شدن این کتاب که توسط دیهیمیبه کار برده شده، باید گفت این کتاب به همان صورت ترجمه اولیه اش در سال ۵۹ با مختصر تغییرات منتشر شده است. به تعبیر نویسنده «مارکسیستها»، کتاب پیش رو، پیش درآمدی بر انواع مارکسیسم است و به طور عمده برای کسانی نوشته شده که این فلسفهها را نمیشناسند و تظاهر هم نمیکنند که میشناسند. همچنین این کتاب برای مطالعه افرادی نوشته شده که با مکتب مارکسیسم آشنا هستند اما بر این باورند که کمونیستها، مارکسیسم را دربست بلعیده اند پس دیگر نمیتواند از آنِ آنها باشد، و نیز برای آن گروه از مخاطبان که فکر میکنند مارکسیسم صرفا یک ایدئولوژی است.
سی. رایت میلز پژوهشگری بود که هم اهالی دانشگاه و هم مخاطبان عمومیآثارش را مطالعه میکردند. اهمیت زندگی دانشگاهی این پژوهشگر در این بود که سعی داشت به رسالت روشنفکری خود وفادار بماند و خلاف روح زمانه، نماینده راستین اندیشههای انتقادی زمان خود باشد؛ به همین دلیل از متخصصان علوم اجتماعی که به عنوان مشاور به خدمت بنگاههای تبلیغاتی و تجاری درآمده بودند و دانش خود را وسیله مقاصد آنها کرده بودند، ولی در عین حال خود را متخصص بی طرف مینامیدند، سخت خشمگین بود. هنگامیکه به شوروی دعوت شد و به عنوان منتقد جامعه آمریکا مورد احترام قرار گرفت، حتی رهبر وقتِ شوروی نیز از انتقادهای آتشین این نویسنده مصون نماند.
کتاب پیش رو، ۷ فصل دارد که عناوین شان به این ترتیب است: «آرمانها و ایدئولوژیها»، «تجلیلی از مارکس»، «متفکران کلاسیک»، «فهرستی از اندیشهها»، «قواعدی برای نقد»، «ملاحظات انتقادی» و «راههای گذر به سوسیالیسم». در فصل سوم مقالات و نوشتههایی مارکس و انگلس به عنوان اصلی ترین متفکران مکتب مارکسیستی با این ترتیب درج شده اند:
کارل مارکس: مفهوم ماتریالیستی تاریخ، کارل مارکس: شیوه سوسیالیسم علمی، کارل مارکس: مانیفست حزب کمونیست، کارل مارکس: تطور انقلابی سرمایه داری، کارل مارکس: تزهایی درباره فوئرباخ، فردریش انگلس: سوسیالیسم: تخیلی و علمی.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
مارکسیستهای بی پیرایه (چه در موافقت و چه در مخالفت) طبق سنت خود مارکس عمل میکنند. آنها مارکس و بسیاری از مارکسیستهای پس از او را، به عنوان بخشی مستحکم از سنت کلاسیک تفکر جامعه شناسی درک میکنند. آنها با مارکس هم مثل هر چهره بزرگ دیگر قرن نوزدهم، عالمانه برخورد میکنند، آنها با هر مرحله بعدی مارکسیسم به عنوان یک مورد ویژه تاریخی برخورد میکنند. آنها عموما توافق دارند که آثار مارکس علامت انحصاری جامعه قرن نوزدهم را بر خود دارد، اما الگوی عمومیو شیوه تفکرش را برای خودشان محوری و متناسب با تلاششان برای درک جهانهای اجتماعی فعلی میدانند. برای مثال این دیدگاه آیزاک دویچر در بیوگرافیها و تحلیلهایش از جهان شوراها، و دیدگاه جون رابینسون در مقاله ای درباره اقتصاد و مارکسیسم است. البته، این همان دیدگاهی است که در مقاله حاضر نیز وجود دارد.
کوششهای دیگر برای مشخص کردن مارکسیستهای بی پیرایه شامل عبارتهایی میشود نظیر عبارت ادوارد تامپسون که آنها را مارکسیزان مینامد، یا جوج ال. موس که مارکسیستهای قلبا مارکسیست لقبشان میدهد و آنچه بسیاری نویسندگان با عنوان سنت مارکس از آن در برابر هرگونه مارکسیسم انعطاف ناپذیر و نهادی یاد میکنند. در میان مارکسیستهای بی پیرایه، اگر نخواهیم فهرست را زیاد طول و تفصیل بدهیم، میتوان از متفکران متنوعی چون ویلیام موریس (متاخر)، آنتونیو گرامشی، روزا لوکزامبورگ، جی. دی. ایچ کول، جورج لوکاچ، کریستوفر کالدول، ژان پل سارتر، جان استرایچی (متاخر)، ژرژ سورل، ادوارد تامپسون، لشک کولاکوفسکی، ویلیام آ. ویلیامز، پل سوئیزی و اریش فروم نام برد.
این کتاب با ۲۰۹ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما