خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: محمد آسیابانی
در دی ماه سال گذشته (۱۳۹۷) نشر بان کتاب «حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد: تاریخ مختصر سرمایهداری» نوشته یانیس واروفاکیس اقتصاددان برجسته و جنجالی یونانی را با ترجمهای از فرهاد اکبرزاده منتشر کرد. این کتاب پس از انتشار مورد استقبال مخاطبان ایرانی قرار گرفت و در مدت کوتاهی به چاپ سوم رسید. استقبال جهانی از این کتاب نیز بسیار زیاد بود. واروفاکیس پس از سالها تدریس در معتبرترین دانشگاههای انگلستان، استرالیا و آمریکا، در سال ۲۰۱۵ نیز مدتی به عنوان وزیر اقتصاد دولت چپگرای یونان انتخاب شد، اما فشارهای اتحادیه اروپا باعث شد تا از سمت خود استعفا دهد.
او در سال ۲۰۱۷ خاطراتش از تجربه حضور در دولت را، در کتابی بهعنوان «بزرگسالان در اتاق: نبرد من با دستگاهِ حاکم اروپا» منتشر کرد که در صدر جدول پرفروشترین کتابهای سال ۲۰۱۷ قرار گرفت. جالب اینکه کتاب قبلیاش هم یعنی «و آنچه بر سر ضعیفان میآید حقشان است؟: اروپا، ریاضت و تهدید ثبات جهانی» در سال ۲۰۱۶ همین وضع را داشت. واروفاکیس در حال حاظر استاد اقتصاد دانشگاه آتن است و برای مخاطبان گسترده در سرتاسر جهان بهعنوان یکی از بنیانگذاران جنبش دموکراسی در اروپا (DiEM۲۵) سخنرانی میکند.
واروفاکیس بهدرستی، باور دارد که متقاعدکردن هر شهروند برای اینکه بتواند مقتدرانه درباره اقتصاد حرف بزند زبان و درک اولیهای دارد، که این خود پیشنیازی برای یک دموکراسی حقیقی است. کتاب «حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد: تاریخ مختصری از سرمایهداری» در سال ۲۰۱۳ و به درخواست ناشر یونانی و به قول خود نویسنده در ۹ روز و به زبان یونانی نوشته شد. ترجمه انگلیسی این کتاب نیز در سال ۲۰۱۸ در دسترس مخاطبان جهانی قرار گرفت. شیوه نگارش این کتاب که حرفهای یک اقتصاددان با دختر نوجوانش درباره اقتصاد است و در آن سعی شده با استفاده از قصهها، افسانهها، مثالها و اشارات به ادبیات و سینما فهم اقتصاد را برای یک مخاطب غیرحرفهای اقتصاد ساده، جذاب و قابلفهم کند، باعث شد تا این کتاب به سرعت به زبانهای مختلف ترجمه شده و مورد استقبال مخاطبان قرار بگیرد. واروفاکیس این کتاب را اساساً با دو ادعای اصلی نوشته شده است. نخست اینکه اقتصاد بسیار مهمتر از آن است که به دست اقتصاددانها سپرده شود و دوم اینکه اقتصاد اساساً علم به معنایی که ما میشناسیم مثل فیزیک، شیمی و غیره نیست. با اینکه اقتصاددانها از آمار و ریاضیات استفاده میکنند اما به گفته نویسنده نمیشود آن را در ردیف علم قرار داد.
متنی که در ذیل میخوانید یادداشتی است به قلم آنا مییتون درباره کتاب «حرفهایی با دخترم دربارهی اقتصاد: تاریخ مختصر سرمایهداری» که در گاردین منتشر شد. ترجمه خلاصه این یادداشت پیشتر در یکی از نشریات منتشر شده بود، اما اینک متن کامل آن در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
«کمتر نویسندهای میتواند کتابی را در ۹ روز بنویسد، و احتمالاً معدودی از آنها این موضوع را در مقدمه اعلام میکنند. یانیس واروفاکیس در این تاریخ مختصر سرمایهداری، که حول تمهید حرفزدن با دخترِ نوجوانش سِنیا شکل گرفته، هیچ نگرانی از این بابت ندارد. این کتاب برای اولین بار چند سال پیش منتشر شد، وقتی دخترش حتی از این هم کوچکتر بود، و بعد از یک هفته نوشتنِ دیگر برای خوانندگان انگلیسی بهروز شد. اگر پژوهشگر و سیاستمدار به فرایند نوشتن آشنا باشد، از پس برآوردهکردن انتظارات خوانندگان بر میآید؛ اما واروفاکیس همچنین این انتظارات را با دادن این وعده به وجود میآورد، که اقتصاد را به زبانی توضیح دهد که همه بتوانند بفهمد بهجای اینکه از زبانی استفاده کند که مملو از واژگان تخصوصی شبهعلمی اقتصاددانهای جریان غالب باشد.
او، مسلماً بهدرستی، باور دارد که متقاعدکردن هر شهروند برای اینکه بتواند مقتدرانه درباره اقتصاد حرف بزند زبان و درک اولیهای دارد، که این خود پیشنیازی برای یک دموکراسی حقیقی است. تردیدی نیست که ما بهشدت نیازمند زبان جدیدی برای اقتصاد هستیم. اما نوشتن درباره چنین مبناهای اولیهای بههیچوجه آسان نیست، باتوجه به اینکه معمولاً برای متخصصها آسانتر است که پشت یک زبان تخصوصی پنهان شوند تا اینکه مفاهیم پیچیده را به زبان ساده توضیح دهند. بسیاری از گفتمانهای معاصر بر این باورند که اقتصاد بیرون از حوزه سیاست عمل میکند و بهتر است آن را به متخصصان اقتصاد و ریاضیدانها بسپاریم. واروفاکیس میخواهد این مانع را از پیش پا بردارد: او از همان ابتدا استدلال میکند که اگر ما تسلیم متخصصان اقتصاد شویم باید تمام تصمیات مهم سیاسی را به آنها بسپاریم.
او تصمیم گرفته که در سرتاسر کتاب از عبارت کار پولانی یعنی «جامعهی بازار» استفاده کند. بنابراین با اینکه تاریخ سرمایهداری را شرح میدهد، از اصطلاح سرمایهداری استفاده نمیکند و باور دارد که روی این واژه بار ایدئولوژیک زیادی سوار شده است. نزد واروفاکیس عبارت «جامعهی بازار» به عبارت همانقدر معنیدار است که «اقتصاد بازار»؛ همچنان که در عبارت مارگارت تاچر آمده بود: برای اقتصاد بازار «هیچ بدیلی در کار نیست» ترجیح داده میشود. او مصمم است نشان دهد سیاست همواره میتواند یک اقتصاد بدیل تولید کند.
پول ابداع شد تا بدهیها را ثبت کند و این یعنی بدهی و پول از عهد باستان به اینسو با هم بودهاند. اولین نوشتهها حساب و کتاب ثبت شدهاند برای نشاندادن اینکه چقدر کارگران مزرعه مازاد تولید شده، مثل گندم، طلب دارند. اما این دگرگونی از جامعهی فئودالی به جامعهی بازار بود که بدهی را به «عامل اصلی» بدل کرد هیچ سودی بدون بدهی در کار نیست، زیرا کسبوکارها برای رشد نیاز به قرضکردن دارند. او با همان زبان سادهای که قول داده بود توضیح میدهد که پول از کجا میآید: پول ابداع شد تا بدهیها را ثبت کند و این یعنی بدهی و پول از عهد باستان به اینسو با هم بودهاند. اولین نوشتهها حساب و کتاب ثبت شدهاند برای نشاندادن اینکه چقدر کارگران مزرعه مازاد تولید شده، مثل گندم، طلب دارند. اما این دگرگونی از جامعهی فئودالی به جامعهی بازار بود که بدهی را به «عامل اصلی» بدل کرد هیچ سودی بدون بدهی در کار نیست، زیرا کسبوکارها برای رشد نیاز به قرضکردن دارند. بزرگشدن بدهی هم موجب بروز بیثباتی میشود و هم فروپاشی اقتصادی را محتملتر میکند، اما همین بدهی، و نه زغالسنگ، بود که «بدل به سوخت واقعی موتور انقلاب صنعتی شد».
باری، واروفاکیس مقایسه روشنی میکند مابین عرضه پول و بازاری که با سیگار در اردوگاه اسرای جنگی آلمان کار میکرد تا تورم، تورم منفی (انقباض) و نرخ بهره را طوری توضیح دهد که هر نوجوان، یا بزرگسالی، میتواند آن را درک کند. در ارودوگاه اسرای جنگی، زندانیها بستههایی از صلیب سرخ دریافت میکردند که شامل غذا، سیگار، چای و قهوه بود. به مرور، مثل زندانهای سرتاسر جهان، سیگار به پول رایجی تبدیل میشود که میتوان دیگر کالاها را با آن دادوستد کرد. بعد باز، صلیب سرخ سیگارهای بیشتری در بستهها میگذارد، که این یعنی وقتی تعداد سیگارها در اردوگاه بیشتر میشود آنها ارزش کمتری پیدا میکنند، بنابراین سیگار بیشتری برای خرید همان مقدار کالا لازم است؛ و این یعنی تورم. برعکس، بعد از یک بمباران سنگین، قیمتها پاین میروند انقباض (تورم منفی) رخ میدهد، چون سیگارهای زیادی کشیده شده و حالا هر سیگار بیشتر میارزد. همین که سیگارها مثل پوستهها و فلزات گرانبها، که بهعنوان پول رایج استفاده میشدند جای خود را باز میکنند، میشود آنها را پسانداز کرد و در این زمان سروکلهی «بانکداران» در اردوگاه پیدا میشود، که سیگار را با بهره قرض میدهند که تضمین میکند بدهکاران بیش از آنچه قرض گرفتهاند پس بدهند. در زمان تورم، وقتی ارزش پول رایج نامعلوم بود، نرخ بهره بالا میرفت، و وقتی دچار انقباض یا تورم منفی میشد، برعکس.
بخش کلیدی این قیاس در اینجاست که وقتی صلیب سرخ سیگارها را میفرستاد که میشود آن را منبع عرضهی پول تلقی کرد میتوانست نقش یک بانک مرکزی واقعاً مستقل را بازی کند. هرچند بااینکه بانکهای مرکزی بیشتر اقتصادهای پیشرفتهی جهان بهشکل صوری مستقلاند، اما به باور واروفاکیس ممکن نیست چنین موسسات قدرتمندی، که مسئول سیاستهای پولیاند، بیرون سیاست عمل کنند. در عوض اینکه ما یک بانک مرکزی به بیطرفی صلیب سرخ داشته باشیم، نتیجه این شد که «کار ما در نهایت به بانکهای مرکزی کشید که تصمیماتشان مثل همیشه سیاسی است، جز اینکه آنها دیگر تحت نظارت مجلس عمل نمیکنند».
خط استدلال او درست در مقابل طیفی است که مقایسه تاچر مابین بودجهی خانوار و اقتصاد قرار دارد که خود در راستای این فرض است که اقتصاددان یک دانشمند بیطرف و جدا از سیاست است. نزد واروفاکیس اقتصاد همواره سیاسی است، چرا که هر کسی پول را کنترل میکند قدرت دارد: نگاه او به بدهی ناگزیر تجربهی او بهعنوان وزیر اقتصاد در ۲۰۱۵ را بازتاب میدهد، که در آن بهشدت کوشید تا بدهی یونان را مورد بازبینیمجدد قرار دهد و فشار برنامهی ریاضت بیرحمانه را بر این کشور کم کند. جای تعجب نیست که او بیش از همه از بانکها خشمگین باشد؛ شاید لازم باشد که آنها را حفظ کنیم، اما چرا به هر بانکداری که میزان بیثباتی از بدهی را تسهیل میکند پاداش دهیم؟ چرا «آنها را برای دست عبرت بانکداران دیگری که خیال چنین کاری را در سر دارند بیپول روانهی خانه نکنیم»؟
در این کتاب، واروفاکیس پا به بیرون از قلمرویی میگذارد که معمولاً به اقتصاد ربط دارد و از عهد باستان تا دوره پیشامدرن، صنعتیشدن و بعد از آن را در برمیگیرد. او همانقدر مشتاق گذشته است که آینده، مشتاق اینکه آینده ویرانشهری پساانسانی، بهسیاق ماتریکس، را احضار کند. خطر چنین جستوجویی در این است که: خلاصهکردن سادهانگارانهی موضوعاتی مثل حصارکشی و ازدسترفتن زمینهای مشاع اقتدار او را در جاهای دیگر کم میکند. جدیتر از این، با اینکه روکردن دست ایدئولوژی یکی از محاسن این کتاب است، تاکید او بر ترویج عمدی اقتدار از سوی حکام بهعنوان سازوکار کنترل به وسیله مذهب سازماندهی شده تا مذهب سکولار یعنی اقتصاددان این درک روانشناختی را نادیده میگیرد که مردم گاهی به قدرت و اقتدار وفادار میمانند.
سرعتی که او با آن این کتاب را نوشته خود گویاست، با این حال واروفاکیس خوانندههایش را با مبانی یک زبان جدید تجهیز کرده است، و بادِ برخی اسطورهها را یکی پس از دیگری خالی کرده. اگر او توانسته این کار را در ۹ روز انجام دهد، فکرش را بکنید در ۹۰ روز چه میتوانست بنویسد. احتمالاً این کتاب میتوانست آن متن اقتصادی باشد نسل آینده در انتظار آن است.»
منبع: گاردین
https://www.theguardian.com/books/2017/oct/26/talking-to-my-daughter-about-the-economy-by-yanis-varoufakis-review
نظر شما