طی نشستی مطرح شد؛

شعر حافظ معراج نامه است/ لسان الغیب؛ کلید خزانه شعر فارسی

شعر حافظ معراج نامه است/ لسان الغیب؛ کلید خزانه شعر فارسی

مهدی ماحوزی گفت: حافظ توانسته به مدد مکتب رندی و لطیفه آرزومندی معراج نامه‌ای را پدید آورد که به راستی آن را همانندی نیست.

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست تخصصی «دولت عشق، بررسی آراء و اندیشه‌های لسان‌الغیب حافظ شیرازی» به مناسبت ۲۰ مهرماه و روز بزرگداشت حافظ درتالار شهید مطهری انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.

در این مراسم که با حضور جمع زیادی از علاقه مندان به شعر و ادب فارسی برگزار شد، حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی؛ مهدی محقق، رئیس هیأت مدیره انجمن؛  مهدی ماحوزی، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی اسلامی اسلامی واحد رودهن و حبیب الله عباسی، استاددانشگاه خوارزمی سخنرانی کردند.

نسبت عطار نیشابوری و حافظ شیرازی

حسن بلخاری درابتدای این نشست گفت: روز بزرگداشت حافظ شیرازی را گرامی می‌داریم که الحق بر سپهر ادبیات ایران نامی درخشانتر از او نیست، از خدای متعال برای او علو درجات، رضوان و غفران الهی را خواستارم و امیدوارم  که خداوند متعال روح اورابا روح اولیا محشور نماید.دربرنامه امروز از تصویر حافظ اثر مرحوم استادابولحسن صدیقی نیز رونمایی خواهد شد وامیدوایم این تصویر در فرهنگ بصری ما به عنوان تصویر اصلی حافظ مورد توجه قرار بگیرد.این اثر در آرشیو انجمن آثار و مفاخرفرهنگی موجود بود که امروز در معرض دید عموم قرار میگیرد.دربالای این تصویر مرحوم صدیقی این غزل حافظ را به خط خود نوشته اند:

سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی

خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز

ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

الاای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور

پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی

جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست

ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی

همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی

دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است

خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند

سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

اوادامه داد: در طلیعه سخن باید عرض کنم که در دو جلسه‌ای که سال‌های گذشته درباره حافظ داشتیم در یک جلسه درباب نسبت حافظ با ابن عربی در بحث «حیرت» بحث کردم و قبل از آن در باب عالم خیال؛ امروز از نسبت جناب عطار و حافظ خواهم گفت چون بنابر اماره‌های مختلف این ارتباط جدی است و برخی معتقدند که «مراد»بی‌نظیر و قله عرفا و اولیا، در ذهن حافظ شیخ صنعان بوده است که البته قابل نقد و بررسی است و به نظر برخی، بسیاری از ویژگی‌هایی که حافظ درباره آن «مراد» بر می‌شمرد را از شخصیت شیخ صنعان دریافته است.

استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: آیا نسبتی از نظر تاریخی بین حافظ و عطار هست یا خیر؟  اجمالا باید عرض کنم که چند دلیل بر تثبیت نسبت عطار و حافظ وجوددارد: نکته اول براساس مطلبی است که محمد بلندا دراولین مقدمه‌ای که بر دیوان جامع حافظ زده است،بیان کرده، او می‌گوید:«اما{حافظ} به واسطه محافظت درس قرآن و ملازمت بر عرفان و تحصیل قوانین ادب و تجسس در دوانین عرب...به تبیین ابیات مشغول نشد...» دراین میان عطاری که مولانا را به جان پروراند، محال ازلی است که در تیررس نگاه تیزبین حضرت حافظ قرار نگرفته باشد، قطعا حافظ آثار مختلف عطار به‌خصوص منطق الطیر را خوانده وهمه می‌دانیم که  شیخ صنعان در این کتاب بسیار مورد توجه است

بلخاری ادامه داد: حافظ دریکی از غزل‌های خود می‌گوید:

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون

روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم

کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما

عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است

عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد

زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما

با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی

آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش

رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

کمتر مفسری است که از این غزل به  ارادت جناب حافظ به شیخ صنعان تعبیر نکرده باشد.

یا اینکه در غزل دیگری می‌گوید:

بلبلی برگ گلی در منقار داشت

 بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

 گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست

خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

 خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم

 کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن

شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر

ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت

شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

اوبا بیان این غزل‌ها نتیجه گرفت: براساس آنچه که دراین غزل‌ها آمده، حافظ اشارات جدی و مستقیم به شیخ صنعان دارد واین  نشان ازارادت او به عطار نیشابوری است.

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: آنچه که نشان از توجه حافظ به عطار دارد این است که او در تمامی ابیات خود همواره به دنبال ایمان زاهدانه نیست

این کلام او که می‌گوید: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند/ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

نشان از این دارد که او به دنبال ایمان عاشقانه است و گریزان از ایمان زاهدانه که گاهی بوی ریا از آن برمی آید؛ لذا بیشتر گرایش به ایمان عاشقانه دارد که راهبر او در این مسیر شیخ صنعان است.

بلخاری ادامه داد: تاثیرپذیری حافظ از عطار باعنایت به شیخ صنعان است؛ عطار از زبان هدهد درمنطق الطیر می‌گوید:

ساقیا خون جگر در جام کن

گر نداری درد از ما وام کن

عشق را دردی بباید پرده سوز           

گاه جان را پرده در گه پرده دوز

ذره عشق از همه آفاق به     

ذره درد از همه عشاق به

عشق مغز کاینات آمد مدام

لیک نبود عشق بی‌دردی تمام

قدسیان را عشق هست و درد نیست

درد را جز آدمی درخورد نیست

هرکه را در عشق محکم شد قدم        

در گذشت از کفر و از اسلام هم

عشق سوی فقر در بگشایدت 

فقر سوی کفر ره بنمایدت

چون ترا این کفر وین ایمان نماند       

این تن تو گم شد و این جان نماند

بعد از آن مردی شوی این کار را         

مرد باید این چنین اسرار را

پای درنه همچو مردان و مترس          

درگذار از کفر و ایمان و مترس

چند ترسی، دست از طفلی بدار          

بازشو چون شیرمردان پیش کار

گر ترا صد عقبه ناگاه اوفتد   

باک نبود چون درین راه اوفتد

لذا دربیان عشق، شیخ صنعان را مثال می‌آورد، اینکه به واسطه عشق است که فقط رو به حضرت دوست می‌کنیم و به مقام قرب نائل می‌شویم و شاهد مثال را شیخ صنعان قرار می‌دهد.

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درپایان سخنان خودگفت: خیلی‌ها نظر موافقی نسبت به شیخ صنعان ندارند، اگرچه که درنهایت، شیخ عاقبت به خیر می‌شود؛اما نکته مهم این است که در مسیر عشق باید از هرچیزی، حتی از ایمان صوری خود عبور کرد و جز عاشقان کسی در این ساحت جای ندارند.درحقیقت توجه حافظ به شیخ صنعان ازبرای این است که به جای ایمان ظاهری، ایمان عاشقانه را انتخاب می‌کند و این حاکی از جایگاه والای حضرت عشق در نزد اوست.

حافظ قرآن؛ عالم بر احادیث

درادامه این نشست تخصصی و پس از رونمایی از تابلوی نقاشی حافظ اثر استاد ابولحسن صدیقی، مهدی محقق به ایراد سخن پرداخت و گفت: چرا حافظ را حافظ مینامیم؟ چون او حافظ قرآن بوده و خود او هم درچند غزل از غزل‌های خود به این نکته اشاره کرده است؛ آنجا که می‌گوید:   ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ/ به قرآنی که اندر سینه داری

از این بیت استنباط می‌شود که او حافظ قرآن بوده است و حتی روایات مختلفی که در کلمات قرآن بوده راهم از حفظ داشته است:  عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

او ادامه داد: دراین بیت بیان می‌شود که حافظ روایات مختلف درباره کلمات قرآنی راهم از بر بوده است. درباره کلمات قرآن نحویین بصره و کوفه باهم اختلاف داشتند وحافظ این ۱۴ روایت را میدانست. او همچنین از آیات شریفه قرآن هم در اشعار خود استفاده کرده است. البته این شاعر بزرگ برعلوم زمانه خود هم مسلط بوده و برخی از اصطلاحات فلسفی چون جز لایتجزا را هم دراشعار او می‌بینیم.

رییس هیئت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی افزود: حافظ عالم به احادیث هم بوده، آنجا که می‌گوید:

چنان زند ره اسلام غمزه ساقی

که اجتناب ز صهبا مگر صهیب کند

«صهیب» از اصحاب پیامبراکرم(ص) و از اهالی روم بوده است.دراینجا سئوال پیش می‌آید که چرا نام صهیب آمده است؛ درحقیقت این امر اشاره دارد به حدیثی از رسول خدا که فرمود: « نعم العبد صهیب لولم یخف َ الله لَم یعصُه » صهیب بنده خوبی است و حتی اگر از خداهم نمی‌ترسید نافرمانی اورا نمی‌کرد.

محقق درپایان تاکید کرد: حافظ ابعاد مختلفی دارد و همانند دریاست و از هر طرف این دریا به موجی برمی خوریم که شگفت انگیز است، ازجمله اینکه او به لسان الغیب مشهور است و افراد با تفال به دیوان او در پی یافتن مراد دل خود هستند.

شعر حافظ معراج نامه است

سومین سخنران این برنامه مهدی ماحوزی بود. او طی سخنانی گفت: شعر حافظ معراج نامه است و به نظرم این عنوان برازنده شخصیت جهانی او است. پرسشی که از دیرباز در میان اهل معرفت مطرح بوده، درباره حقایق مجرد چون عشق، ذات، وجود یا هستی، شباب و رندی، خوی قلندری و. ..که غیر قابل تعریف و شناخت حقیقت آن دشوار و بلکه محال می‌نماید، بوده است و حافظ که وارث به حق شعر فارسی است، توانسته به مدد مکتب رندی و لطیفه آرزومندی معراج نامه‌ای را پدید آورد که به راستی آن را همانندی نیست و نامبرداران جهان نیز بر آن اتفاق نظر دارند.

او افزود: زبان حافظ زبان هنر و کلید خزانه شعر فارسی است؛ زبان رسمی و بازاری نیست. زمان او موج‌هایی برخاسته که طوفان نوح را هم به فراموشی می‌سپارد. زبان او زندگی‌بخش است که از ظرف پر جوش و خروش روح آدمی برون جسته است.

این استاد ادبیات فارسی اضافه کرد: همه می‌دانیم که باده‌نوشی تکیه کلام خواجه برای مقابله با ریاکاری و ناراستی است، در بسیاری از غزل‌های حافظ، مقصود از می‌و شراب آب حیات است.گاهی خواجه بر سر آن است که بنوشد می‌و گناه نکند، لیکن آن را مشروط به موافقت تقدیر می‌کند.در این گونه موارد نیز هدف خواجه پیکار با ریاکاری بوده و می‌خواهد بگوید مسجد بالاترین نمود تقواست، اما امروز بازیچه ریاکاری شده است و من حاضرم به می‌نوشی متهم شوم، اما به ریاکاری و دورویی نه.

درپایان این برنامه هم حبیب الله عباسی به ایراد سخن پرداخت و گفت: بخش عمده‌ای از شاعران، شعری را به حافظ تقدیم می‌کنند. من معتقدم آن شعر «از» حافظ است نه «به» حافظ. زیرا در سرودن این شعر از انفاس رحمانی خود حافظ مدد جسته و سخن گفته است.

اوادامه داد: حافظ بنای باشکوهی ساخته که دالان‌های متعددی دارد و اگر کسی وارد آن شود، نمی‌تواند به راحتی از آن خارج شود، من بیت «بی‌معرفت مباش که در من یزید عشق/اهل نظر معامله با آشنا کنند» را انتخاب کردم که بیانگر معرفت حافظ است.به نظرم جامعه ما در معرفت باخته است.اگرما به این بیت با رویکرد نشانه شناختی نگاه کنیم، خواهیم دید که این بیت، زیرمتنی دارد که با دانش نشانه‌شناختی، آشکار وهویدا می‌شود.

استاددانشگاه خوارزمی افزود: برای فهم نشانه‌ها، فقط معلومات کافی نیست، باید علم هم داشته باشیم.علم همان معرفت است و معرفت به ما امکان سفیدخوانی می‌دهد.دراین بیت، نشانه اول، معرفت است و تمامی غایت شریعت و طریقت نیز معرفت است و درنهایت باید به معرفت رسید و هدف نهایی این دو گفتمان هم رسیدن به معرفت است.یک نشانه دیگر «عشق» است که مربوط به گفتمان طریقت است و نشانه بعدی، «نظر» است که به گفتمان شریعت مربوط است.

اودرپایان تاکید کرد: کسانی که فکر می‌کنند حافظ نظرباز نیست، گمراه هستند. درحقیقت نظر، یعنی عقل و خرد؛ در اینجا تلاقی دو گفتمان تصوف و شریعت را داریم. یعنی حافظ می‌خواهد به ما بفهماند که جهان، هماهنگی میان کشش‌ها و امتزاج افق‌ها است. در این غزل، نقد نهادهای قدرت مانند مسجد، خانقاه و مدرسه است و در آخر نهاد دربار را نقد می‌کند؛ بنابراین لطف حق باعث شد که چشم‌اندازی فراخ به روی حافظ گشوده شود، ولی شاید واژه‌ها نمی‌توانند آن را به خوبی نشان دهند.

کد خبر 4745422

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha