۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰

در گفت‌وگو با حسن بشیر تشریح شد

حرکت از سواد رسانه‌ای به سواد گفتمانی/ راه حلی برای «نقشه معنایی»

حرکت از سواد رسانه‌ای به سواد گفتمانی/ راه حلی برای «نقشه معنایی»

استاد رشته ارتباطات ضمن اعلام خبر انتشار کتاب تازه‌اش با عنوان «از سواد رسانه ای تا سواد گفتمانی» از طراحی نظریه جدید درباره «سواد گفتمانی» صحبت کرد.

به گزارش خبرنگار مهر گفتمان به عنوان اصلی اساسی در کنشگری ‌های گوناگون همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است و تعاریف متعددی نیز درباره آن وجود دارد، اما آنچه جهت نیل به هدف گفتمان دارای اهمیت است، سواد گفتمانی است. سوادی که به تعبیر دکتر حسن بشیر یک فهم پدیدارشناسانه از گفتمان های گوناگون موجود است که به شکل تجربه زیسته با تحلیل چند جانبه است که اصل فهم را تشکیل می دهد. 

او معتقد است «سواد گفتمانی» به معنای فهم یک حرکت درونی برای شناخت است که اگر تشابه ها و تمایزهای موجود میان گفتمان ها را نتواند تشخیص دهد، فهم مؤثر و قابل طرح که منجر به یک اقدام مفید باشد، را ایجاد نخواهد کرد. بنابراین، فهم فکر، فهم گفتمان ها است. تولید فکر نیز به نحوی هژمونیک کردن گفتمان است. فکری که نتواند غالب و مسلط شود، یک فکر مؤثر، مفید و کارساز نیست.

در همین زمینه گفت‌وگویی با دکتر حسن بشیر استاد ارتباطات بین الملل و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) و رییس هیأت مدیره انجمن سواد رسانه‌ای ایران انجام دادیم که در ادامه خواهیم خواند:

اخیراً مطلع شدیم که درصدد تالیف کتابی هستید که عنوان آن «از سواد رسانه ای تا سواد گفتمانی» است. می شود درباره این ایده، به ویژه «سواد گفتمانی» توضیحاتی بدهید؟

ضمن تشکر از جنابعالی که به این موضوع مهم توجه کردید باید بگویم که چند سالی است که درباره بکارگیری مفهوم گفتمان در حوزه های مختلف ارتباطی و علوم اجتماعی که عمدتاً شکل کاربردی دارد تلاش می کنم. ما مفهوم گفتمان را به شکل جدی در حوزه زبان شناسی، معناشناسی و نشانه شناسی پی می گیریم که اقدام درستی است، اما مهمتر از آن باید بدانیم که گفتمان چه نقشی در زندگی دارد و از نظر کاربردی چه تاثیراتی را بر جامعه می گذارد؟ از همین منظر است که کتاب «دیپلماسی گفتمانی» که در سال 1395 توسط دانشگاه امام صادق (علیه السلام) منتشر شد در حقیقت یک نگاه کلان به حوزه دیپلماسی عمومی و تا اندازه زیادی عبور از این حوزه به حوزه گفتمانی است. دیپلماسی گفتمانی، توجه به گفتمان های حاکم و تولید گفتمان های هدفمند برای ایجاد ارتباطات مؤثر میان دولت ها و ملت های گوناگون است. بدیهی است که در این شیوه از دیپلماسی، نقش فرهنگ، هنر، دین و مردم برجستگی ویژه ای دارد و باید مورد شناخت عمیق قرار گیرد تا دیپلماسی های مرسوم اعم از عمومی، رسانه ای و فرهنگی به اجرا در آیند. بدون فهم گفتمانی امکان اجرایی سازی دیپلماسی در رابطه با ملت های دیگر امکان ناپذیر یا حداقل ناقص و غیر مؤثر خواهد بود.

 ما مفهوم گفتمان را به شکل جدی در حوزه زبان شناسی، معناشناسی و نشانه شناسی پی می گیریم که اقدام درستی است، اما مهمتر از آن باید بدانیم که گفتمان چه نقشی در زندگی دارد و از نظر کاربردی چه تاثیراتی را بر جامعه می گذارد؟

دومین اقدامی که در رابطه با بحث کاربردسازی گفتمان در صدد آن هستم، موضوع «سواد گفتمانی» است که برای اولین بار مطرح می شود، من این مفهوم را حتی در ادبیات غربی ندیده‌ام. رابطه سواد رسانه ای و اطلاعاتی با سواد گفتمانی یک رابطه چند جانبه و مهم است. اعتقاد من در این زمینه این است که بدون فهم سواد گفتمانی، فهم سواد رسانه ای ناقص و غیر مؤثر است. لذا در این رابطه نیازمند «فهم گفتمانی»، «شناخت گفتمانی» و «تمایز گفتمانی» هستیم تا بتوانیم به سواد گفتمانی برسیم.

همانگونه که گفتید مفهوم «سواد گفتمانی» برای اولین بار توسط جنابعالی مطرح شده است . کمی واضح تر توضیح دهید که مقصود دقیق جنابعالی از این مفهوم چیست؟

برای پاسخ به این سوال نیازمند این هستیم که مفهوم گفتمان را باز کنیم. معناهای گوناگونی را برای گفتمان تاکنون توسط اندیشمندان مختلف مطرح شده است، اما شاید بتوان گفت یکی از معانی و یا تعریف های جدید و مناسب تعریفی است که اندیشمند معروف جی (Gee, 2014) در این  رابطه مطرح کرده است. وی می گوید: گفتمان یک فکر است. البته این فکر اگر غالب نشود، به یک گفتمان تبدیل نمی شود. به عبارت دیگر، «فکر غالب و مسلط» گفتمان است. در این رابطه می توان نوعی از تشابه میان پارادایم و فکر ایجاد کرد. پارادایم یک جریان مسلط علمی است، در حالیکه گفتمان یک جریان فکری مسلط است. بنابراین از نظر غالب و مسلط بودن تشابه اساسی میان این دو مفهوم وجود دارد. تولید گفتمان، یک اقدام برنامه ریزی شده نیست. می تواند متاثر از ایده ها و افکار مختلف باشد، اما متولد شدن گفتمان یک حرکت برنامه ریزی شده و اجباری نیست. پذیرش، اقناع و ایمان به آن فکر در این زمینه اهمیت بسزائی دارد. به همین دلیل تاکید می شود که بدون فهم و شناخت گفتمان های حاکم بر جامعه نمی توان به یک سواد مؤثر در تحلیل رسانه ها، جریان های فکری و فرهنگی و سایر جریان های دیگر رسید. سواد گفتمانی، یک چتر وسیعتری از فهم، شناخت و تحلیل گفتمان ها می دهد که زمینه ساز تحلیل های مختلفی است که می توان متن رسانه ها و سایر جریان ها را مورد تحلیل و تجزیه قرار داد.

در حقیقت، «سواد گفتمانی» یک فهم پدیدارشناسانه از گفتمان های گوناگون موجود است که به شکل تجربه زیسته با تحلیل چند جانبه است که اصل فهم را تشکیل می دهد.  به عبارت دیگر، فهم، یک حرکت درونی برای شناخت است که اگر تشابه ها و تمایزهای موجود میان گفتمان ها را نتواند تشخیص دهد، فهم مؤثر و قابل طرح که منجر به یک اقدام مفید باشد، را ایجاد نخواهد کرد. بنابراین، فهم فکر، فهم گفتمان ها است. تولید فکر نیز به نحوی هژمونیک کردن گفتمان است. فکری که نتواند غالب و مسلط شود، یک فکر مؤثر، مفید و کارساز نیست
آیا می توان «سواد گفتمانی» را رقیب یا تکمیل کننده مفهوم «سواد رسانه ای» دانست؟

این سوال، یک سوال مهمی است که ریشه در این دارد که آیا می توان وجوه تشابه و تمایز و نیز همپوشانی میان این دو مفهوم را مشخص کرد؟ پاسخ این سوال می تواند از چندین جنبه مهم باشد.

اول، سواد رسانه ای، عمدتاً معطوف به فهم متن رسانه ای است. متن، در این وضعیت یک حوزه محتوایی مشخصی است که در چارچوب های خاص خودش محصور است. سواد رسانه ای درصدد فهم این محتوا و تحلیل آن است. این تحلیل می تواند یک تحلیل جدا شده از سایر محتواهای دیگر رسانه ای باشد. به عبارت دیگر، تحلیل کامل سواد رسانه ای زمانی صورت می گیرد که بتوان بین محتواهای گوناگون رسانه ای یک پل ارتباطی برای تحلیل ایجاد کنیم. بدون توجه به سایر متون رسانه ای مرتبط نمی توان به یک سواد مؤثر رسانه ای رسید.

دوم، بنابراین، ما در حقیقت نیازمند خارج شدن از متن و کشف روابط بین متنی و فرا متنی هستیم. این وضعیت را نمی توان در سواد رسانه ای به دست آورد. سواد رسانه ای، در چارچوب های خودش حرکت می کند و تعاریف خاص خود را دارد. این کار تنها از تحلیل گفتمان و سواد گفتمانی بر می آید. به عبارت دیگر، سواد گفتمانی، تحلیل رابطه متن و فرامتن رسانه ای است. سواد گفتمانی، شناخت گفتمان های گوناگون برای تحلیل متن رسانه ای است. بدون شناخت کافی فکر غالب که همان گفتمان مسلط است، نمی توان محتوای رسانه ها را شناخت و روابط این  محتوا را با سایر محتواها به دست آورد.

سوم، سواد رسانه ای از همین منظر است که یک ماموریت غیر  کامل را منعکس می کند. به عبارت دیگر، می توان مرحله سواد رسانه ای را مرحله آغازین برای فهم متن رسانه ای دانست، و مرحله کاملتر را «سواد گفتمانی» دانست. بنابراین، می توان این دو سواد را مکمل همدیگر دانست. بدون شناخت مقدمات فهم متن رسانه ای، نمی توان تحلیل گفتمانی و سواد گفتمانی را به یک سواد مسلط و غالب تبدیل کرد.

در این زمینه روش های تحلیل گفتمانی مناسبی داریم. روش های وان دایک، فرکلاف، لاکلاو و موفه از روش های معروف در این زمینه هستند. در این زمینه، من روشی را به شکل بومی طراحی  کرده ام که نام آن «روش عملیاتی تحلیل گفتمان» یا «روش پدام» که حروف اول  (Practical Discourse Analysis Method) یعنی (PDAM) است. این روش به صورت فرایندی به تبیین شکل گیری گفتمان و کشف دال های اساسی آن و بالاخره دستیابی به «نقشه معنایی» موردنظر، می پردازد.

در حال حاضر شیوه های مختلفی برای سواد رسانه ای مطرح شده که ریشه اصلی آن در فهم و تحلیل متن رسانه ای است، چگونه می توان به یک شیوه مشخص آموزشی «سواد گفتمانی» رسید؟ و آیا می توان این سواد را در نظام آموزش کشور وارد ساخت؟

همانگونه که سواد رسانه ای می تواند مورد آموزش قرار گیرد، سواد گفتمانی نیز روش های آموزشی خود را دارد. بخش عمده این آموزش در فهم و شناخت گفتمان ها، تفسیر گفتمان ها و تبیین روابط گفتمان با همدیگر است. ما در این زمینه روش های تحلیل گفتمانی مناسبی داریم. روش های وان دایک، فرکلاف، لاکلاو و موفه از روش های معروف در این زمینه هستند. در این زمینه، من روشی را به شکل بومی طراحی  کرده ام که نام آن «روش عملیاتی تحلیل گفتمان» یا «روش پدام» که حروف اول  (Practical Discourse Analysis Method) یعنی (PDAM) است.

این روش به صورت فرایندی به تبیین شکل گیری گفتمان و کشف دال های اساسی آن و بالاخره دستیابی به «نقشه معنایی» موردنظر، می پردازد. آموزش این روش های گفتمانی، مرحله اول فهم «سواد گفتمانی» است. با شناخت گفتمان های مختلف می توان رابطه متن رسانه ای را با گفتمان های مختلف که ریشه در قدرت، فکر و ایدئولوژی دارند را شناخت و پیوندهای گوناگون آنها را کشف کرد. فهم متن رسانه ای بدون فهم رابطه این متن با گفتمان دیگر یک فهم غیرمؤثر و ناقص است. به همین دلیل معتقدم که سواد رسانه ای تاکنون نتوانسته است یک آموزش جدی در رابطه با فهم رسانه ای و تحلیل متون رسانه ای ایجاد کند. این ضعف کاملا از بی تاثیری آموزش های این سواد در جامعه مشخص است. آیا با شیوه های آموزشی که تا کنون انجام گرفته است توانسته ایم خانواده ها و جوانان را از تاثیرات منفی و مخرب برخی از متون رسانه ای دور سازیم؟ اگر نتوانستیم، که متاسفانه باید گفت نتوانسته ایم، باید به دنبال راه حل های مؤثرتری برویم.

با چنین رویکردی چگونه به کتاب تولید شده در آموزش و پرورش برای آموزش سواد رسانه ای نگاه می کنید؟

آن کار اقدام قابل توجه و پسندیده ای بود که انجام گرفت. البته نباید از ضعف های آن نیز چشم  پوشی کرد. در مورد آن کتاب بحث های فراوان شده است، اما این مباحث عمدتاً در همان حوزه و دایره سواد رسانه ای صورت گرفته است. در حالیکه مشکل، آن مباحث نیستند. می توان آنها را از منظر سواد رسانه ای غنی تر ساخت.  اما اصل مساله این نیست. مساله این است که سواد رسانه ای در آن چارچوب محصور تحلیل رسانه ای، برای شناخت و فهم جریان های حاکم بر رسانه ها کافی نیست و نمی تواند تاثیرات جدی و عمیق در جامعه ایجاد کند. به همین دلیل است که آموزش آن نوع از سواد به دانش آموزان می تواند آنها را با بخشی از فهم رسانه ای رساند. فهم جامعتر را باید در «سواد گفتمانی» جستجو کرد. امیدوارم کتابی که در این زمینه دارم بزودی تدوین و منتشر شود تا شناخت بیشتری از این سواد را داشته باشیم.

کد خبر 4758476

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha