به گزارش خبرنگار مهر، رمان «خانم فریزبی» نوشته رابرت سی. اوبراین بهتازگی با ترجمه پرستو پورگیلانی توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «کلاسیکهای خواندنی» است که اینناشر چاپ میکند.
طبق توضیحی که مسئولان ایننشر ارائه کردهاند، منظورشان از «کلاسیکهای خواندنی» همه کتابها و داستانهایی است که از ابتدای قرن ۱۷ یعنی زمان انتشار جلد اول «دنکیشوت» تا پایان قرن بیستم منتشر شدهاند. هدف از انتخاب و انتشار اینآثار هم، آشنایی با آثار ماندگار ادبیات و همچنین سرگرمی مخاطبان عنوان شده است. ضمن اینکه اینآثار در گروه سنی خاصی طبقهبندی نشدهاند.
یکی از نویسندگان کلاسیکی که مجموعه «کلاسیکهای خواندنی» سراغشان رفته، رابرت لزلی کارول کانلی با نام مستعار رابرت سی. اوبراین است که ۴ کتاب در کارنامه دارد: تاج نقرهای، ماجراهای خانم فریزبی و موشهای نیمح، گزارشی از گروه ۱۷ و ز مثل زکریا. ایننویسنده بهخاطر کتاب «ماجراهای خانم فریزبی» برنده جایزه نیوبری شد. دو کتاب آخر اوبراین، داستانهایی علمی تخیلی و درباره تاثیرات انسان روی آینده سیاره زمین هستند اما «ماجراهای خانم فریزبی» بهعنوان شاخصترین اثر او، درباره خانوادهای از موشهاست.
داستان اینکتاب درباره یک موش بیوه بهنام خانم فریزبی است که باید همراه با ۴ بچه کوچکش از مرگ فرار کنند. اینخانواده باید بهسرعت خودشان را به محل زندگی تابستانیشان برسانند وگرنه میمیرند. پسر کوچکتر خانم فریزبی که تیموتی نام دارد، ذاتالریه میگیرد و نباید از جایش تکان بخورد. بههمیندلیل جریان سفر سریع به مشکل برمیخورد. خانم فریزبی برای حل مشکلش سراغ موشهای صحرایی میرود. آنها میتوانند برای مشکلات دشوار، راهحلهای خوب ارائه بدهند...
اوبراین، داستان «خانم فریزبی» را با استفاده از تحقیقی درباره تعامل دو جامعه موش و موش صحرایی نوشت. اینتحقیق توسط جان بی. کالهون، رفتارشناس معروف انجام شده بود. در سال ۱۹۸۲ با اقتباس از اینکتاب، انیمیشنی با نام «راز نیمح» ساخته شد که بهدلایل مشکلات کپیرایت و تقارب نام شخصیت اصلی قصه و اسباببازی فریزبی، نام شخصیت اصلی به خانم فریزبی تغییر کرد.
عناوین فصلهای رمان «خانم فریزبی» به اینترتیباند: بیماری تیموتی فریزبی، آقای اِیجز، کلاغ و گربه، گاوآهن آقای فیتزگیبون، پنج روز، لطفی از طرف جِرِمی، جغد، برو پیش موشهای صحرایی، در بوته گل رز، بروتوس، کتابخانه، ایزابلا، پودری برای دراگون، بازارچه، درون قفس، باغ هزارتو، درسِ خواندن، کانالهای هوا، املاک بونیفیس، سالن اصلی، تعمیرکار اسباببازی، دره تورن، بهدام افتادن، هفت موش صحرایی مرده، فرار، در جلسه، دکتر، سخن آخر.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
کامیون در تاریکی، در آن خیابان پر دستانداز به آرامی به راه خودش ادامه میداد تا به یک بزرگراه صاف و هموار رسید و سرعتش را افزایش داد. پشت کامیون هیچ پنجرهای نداشت. برای همین غیر ممکن بود بتوانیم ببینیم کجا میرویم. به هر حال هم نمیتوانستم جایی را بشناسم چون تا آن موقع بیشتر از شش بلوک از خانه دور نشده بودم. فکر کنم حدودا دو ساعت در راه بودیم، شاید هم کمی کمتر، که کامیون سرعتش را کم کرد، پیچید و بالاخره ایستاد.
درهای عقب دوباره باز شدند. از بین نرده فلزی دیوار قفس دیدم که به یک ساختمان خیلی مدرن با دیوارهای سیمانی سفید و شیشهای رسیدهایم. ساختمان مربعیشکل و بزرگ بود. حدودا دهطبقه داشت. سرد و بیروح بود و بیشتر پنجرههایش هم تاریک بودند. اما بخشی که ما با کامیون رفته بودیم، روشن بود و آدمها آنجا منتظرمان بودند.
یک در باز شد و سه مرد بیرون آمدند. یکی از آنها داشت با خودش یک گاری حمل میکرد، همراهش یک چرخدستی پر از قفسهای فلزی کوچک بود. مردی که کنارش بود، روپوش محکم، چکمه و دستکش چرمی ضخیم پوشیده بود. مرد سوم عینک سنگینی گذاشته بود و روپوش سفیدرنگی به تن داشت و مشخصا رئیس آنها بود.
اینکتاب با ۳۲۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۵۹ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما