به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر با عنوان «تفسیر «لیس کمثله شیء» براساس وحدت وجود» برشی از کتاب تقلید از خدا اثر نصراللله حکمت است که در ادامه میخوانید؛
ابن عربی در کنار همه مباحث مبسوط و متفرّقی که ذیل «لیس کمثله شیء» مطرح میکند، تفسیری هم براساس وحدت وجود، از این آیه که آن را «قول برتر» میداند؛ و آن تفسیر این است که: "لیس فی الوجود شیءُ یُماثلُ الحقَّ او هو مثلُ الحقَّ، اذا الوجودُ لیس غیرَ عینِ الحقّ فما فی الوجود شیءٌ سواه یکون مثلاً له او خلافاً؛ هذا ما لایُتصوَّر. " (فتوحات، ج ۴، ص ۲۱۸)
در [پهنه] وجود چیزی نیست که مماثل حق یا مثل حق باشد. زیرا وجود، چیزی غیر از عین حق نیست. پس در [دار] وجود جز او چیزی نیست تا مِثل او، یا مخالف او باشد. چنان چیزی قابل تصوّر نیست.
مطابق بیان فوق-که بیان مبتنی بر وحدت وجود است- نسبتهای احکامی است که مولود استعداد ممکنات است؛ و این نسبتها نه اعیانند و نه اشیا، بلکه در قیاس با حقایق این نسبتها-که همان اعیان ثابتند- اموری عدمی هستند.(همان جا.) به بیان دیگر، این کثرات، تعیّنات و تجلیّاتِ آن وجود واحدند. بنابراین اساساً چیزی جز خدا نیست تا مثل او باشد. بدین ترتیب وقتی میگوئیم که: چیزی مثل او نیست؛ این قضیّه، سالبه به انتفای موضوع است؛ یعنی چون غیر از خدا چیزی نیست، پس به جهت انتفای موضوع است که محمول، یعنی «مثل او» نیز منتفی میشود.
دیدگاه قاضی سعیدقمی در تفسیر لیس کمثله شیء
بنا به جهاتی که ذکر آنها در اینجا ضرورتی ندارد، لازم دیدم که نظر قاضی سعیدقمی را در تفسیر این آیه، به اختصار مطرح کنم.
وی در موارد متعدّدی از شرح توحید صدوق و در شرح روایاتی از ائمه هدی علیهم السلام که در آنها به آیه «لیس کمثله شیء» استشهاد شده، به تفسیر این آیه پرداخته است. در حدیث پانزدهم از باب ششم، عبدالرحیم القصیر از طریق نامهای که توسط عبدالملک بن اعین برای امام صادق علیه السلام مینویسد، از ایشان درخواست میکند که درباره توحید، مذهب صحیح را برای او بنویسد. امام علیه السلام ابتدا با استشهاد به آیه «لیس کمثله شیءٌ و هو السمیع و البصیر»، خدا را متعالی و منزّه از توصیفاتی میداند که اهل تشبیه، از راه قیاس به خلق، در مورد خدا میآورند و در مورد خدا سخنان ناروا میگویند. سپس میفرماید:
وَاعلَم-رحمک اللهُ- انّ المذهب الصحیح فی التوحید ما نزل به القرآن من صفات الله عزّوجلّ، فَانفِ عن الله البطلانَ و التشبیه؛ فلانفی و لاتشبیه؛ هوالله الثابت الموجود تعالی اللهُ عمّا یصفه الواصفون؛ و لاتَعدُ القرآنَ فَتَضِلَّ بعدَ البیان. (شرح توحید صدوق، ج ۲، صص ۲۳۱-۲۳۲)
بدان-خدایت مشمول رحمت کناد- که مذهب صحیح در توحید، آن چیزی است که قرآن آورده که عبارت است از صفات عزّوجلّ. پس بطلان و تشبیه را از خدا سلب کن؛ پس نه نفی است و نه تشبیه. او خدای ثابت موجود است، و ازآن چه واصفان، وصف میکنند، متعالی است. پس پایت را فراتر از قرآن منه، که پس از بیان، گرفتار گمراهی میشوی.
ملاحظه میکنید که امام صادق علیه السلام نه تنزیه مطلق و نه نفی مطلق صفات را میپذیرد و نه تشبیه را؛ بلکه در اسناد صفات به خدا، ما را به قرآن و صفاتی که در آن آمده، ارجاع میدهد. قاضی سعید در شرح این فقره، سخن از این میگوید که آدمی به ضرورت عقل، میتواند خدا را ادراک کند و وجودش را اثبات نماید. امّا درباره اوصاف خدا، عقل بالاستقلال، راهی ندارد؛ این نقل است که اوصاف خدا را به عقل میآموزد و میگوید که -مثلاً- او سمیع و بصیر است. بنابراین در باب صفات خدا، عقل نمیتواند سخنی بگوید مگر اینکه از جانب خدا، خبری بیاید و عقل آن را بپذیرد و بدانها اقرار کند.(شرح توحید صدوق، ص ۲۳۱)
نظر شما