به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از شلف، سوفی دال کار خود را در دوران نوجوانی در عرصه مد آغاز کرد، اما کتابها و کلمات نخستین علاقه بزرگ او بودند. وی که ۴۳ ساله و نوه رولد دال نویسنده مشهور کودکان است، به سرعت به نویسندگی روی آورد. آثار داستانی او شامل رمان کوتاه همراه تصویرگری «مرد با چشمان رقصنده» و «بازی کردن با بزرگسالها» میشوند. او همچنین دو کتاب آشپزی نوشته و نویسنده و مجری دو برنامه تلویزیونی محصول بیبیسی درباره غذا بوده است. وی یکی از ویراستاران مجله «کانده نست ترولر» است و مدتهاست که در مجله «بریتیش ووگ» هم ویراستاری میکند. سوفی دال همراه شوهر، دو دختر و چندین حیوان نجاتیافته در مناطق ییلاقی بریتانیا زندگی میکند.
نخستین کتاب او برای کودکان یعنی «مادام بادوبده» که چند ماهی است منتشر شده حالا از طریق «کندلویک» در دسترس علاقهمندان است.
وی در یک مصاحبه از مهمترین کتابها در زندگیاش سخن گفته است.
چیزی که همین حالا روی میز پاتختی شما هست:
«جستجو در گِل: گمشده و پیداشده در رودخانه تمز» نوشته لارا میکلم که یک تاریخچه اجتماعی بسیار جذاب از لندن است که داستان آن از طریق اجسامی تعریف میشود که توسط آب به ساحل رودخانه تمز آورده میشوند. اثر نادری است که تاریخ و جزییات دقیق را به شیوهای کاملاً شاعرانه و ظریف بیان میکند. در عین حال دارم کتاب خاطرات آریل لوه را میخوانم که خارقالعاده است اما باید آن را منقطع خواند چون خواندنش خیلی دردناک است.
کتاب محبوب شما وقتی کودک بودید:
میتوانم دو تا داشته باشم؟ «رونیا، دختر سارق» نوشته آسترید لیندگرن بینظیر و «گرگهای ویلوبی چیس» نوشته جوآن آیکن. هر دو شخصیتهای اول زن ظریف و درخشانی داشتند که با تیرگی میجنگیدند و در آنها پویاییهای خانوادگی پیچیده و تقلاهای درونی وجود داشت. همیشه از این جور زنها لذت میبرم. چالشها بخشی از زندگی هستند و کتابهای کودکان خوب این مساله را با قدرت به نمایش میگذارند. ما بزرگسالها بعضی مواقع نیاز داریم این مساله به ما یادآوری شود. کترین راندل نویسنده فوقالعاده آثار کودکان در کتابش «چرا باید کتابهای کودکان را بخوانید، حتی اگر پیر و باهوش هستید» میگوید: «آنهایی که آن را فرار از زندگی میخوانند را نادیده بگیرید: اصلاً اینطور نیست، بلکه کشف کردن مسایل جدید است. کتابهای کودکان جایی برای پنهان شدن نیستند، آنها جایی برای پیدا کردن هستند.»
پنج نویسنده برتر از نظر شما:
مارگارت آتوود، زادی اسمیت، فیلیپ پولمن، آسترید لیندگرن، جان ایروینگ، مری کار. باید بیشتر بگویم. و هیلاری مانتل و نانسی میتفورد.
کتابی که گفتید آن را خواندهاید ولی نخواندهاید:
«میدلمارچ» نوشته جورج الیوت. هرگز نرسیدم آن را بخوانم. ببخشید.
کتابی که حسابی طرفدارش هستید:
کتابی فوقالعاده درباره سوگواری به نام «لبه وحشی غم: آیینهای بازیابی و کار مقدس سوگواری» وجود دارد که توسط یک روانشناس به نام فرنسیس ولر نوشته شده است. او چیزهای فوقالعادهای مثل این مینویسد: «سوگواری و عشق خواهر هستند که از همان ابتدا در هم تنیده شدهاند. ارتباط آنها به ما یادآوری میکند که هیچ عشقی نیست که در خود فقدان نداشته باشد و هیچ فقدانی نیست که یادآور عشقی نباشد که ما نسبت به چیزی که زمانی برایمان عزیز بود با خود همراه داریم». همچنین به هر یک از کتابهای «مدرسه زندگی» نگاهی بیندازید، اما مخصوصاً کتاب «جایگزینی برای مذهب» را ببینید. به نظرم در دورانی بسیار دیوانهوار و عجیب زندگی میکنیم که کتابها میتوانند واقعاً به ما کمک کنند عقلمان را حفظ کنیم.
کتابی که آن را برای جلدش خریدهاید:
اوه، مسلماً «گیلاس» نوشته نیکو واکر؛ که البته از جلدش بهتر بود. کتاب فوقالعادهای است. خود او هم فوقالعاده است.
کتابی که از والدینتان پنهان کردید:
فکر کنم مادرم بود که کتاب «همیشه» نوشته جودی بلوم را برایم خرید که به نظرم از آن نوع کتابهایی است که باید از والدینتان پنهان کنید. مسلماً آن را از معلمهایم پنهان کردم. احتمالاً «جاهطلبی» نوشته جولی برچیل را هم پنهان کردم. و تمام آن کتابهای ویرجینیا اندروز که به طور باورنکردنی بدطینت بودند. واقعاً داستانش چه بود؟ مراقبهایمان هیچ ایدهای نداشتند داریم کتابهایی پر از قتل و رابطه خانوادگی میخوانیم.
کتابی که زندگی شما را تغییر داد:
کتاب «Hideous Kinky» نوشته استر فروید را وقتی نوجوان بودم خواندم و خیلی با آن ارتباط برقرار کردم. خیلی دوست دارم که از نقطه دید یک کودک نوشته شده که باعث میشود کتاب همیشه حس بخشندگی و کنجکاوی داشته باشد و بتواند مقبولیت کورکورانه دوران کودکی را با جادوی کامل به تصویر بکشد. طرفدار بزرگ تمام آثار فروید هستم. کتاب «Peerless Flats» هم همان حس جدایی ناظرانه را دارد که عالی است.
دیالوگ محبوب شما از یک کتاب:
یک دیالوگ قدیمی اما خیلی خوب از کتاب «The Go-Between» نوشته الپی هارتلی که میگوید: «گذشته یک کشور خارجی است. آنها آنجا کارها را متفاوت انجام میدهند.»
پنج کتابی که هرگز از آنها جدا نخواهید شد:
نسخهای از «کتاب خاک: راز مشترکالمنافع» نوشته فیلیپ پولمن. من زمان انتشار کتاب با او مصاحبه کردم و او آن را امضا کرد و حسابی حس طرفداری از کتاب را داشتم که مشکلزا بود چون جلوی مخاطب هزار نفری قرار داشتیم و من باید بیطرف میبودم.
دیگری نسخه اول «در جستجوی عشق» نوشته نانسی میتفورد است که یکی از کتابهای محبوب تمام دوران من است. دیگری هم کتاب خاطرات کرول ماتائو بازیگر با جلدی فوقالعاده است که حالا خیلی سخت میتوان آن را گیر آورد. و نسخه اول «بانوی نیکوتین من» نوشته جیام بری که شوهرم وقتی تازه با هم ازدواج کرده بودیم آن را به من داد چون آن روزها هنوز سیگار میکشیدم.
کتابی که بیشتر از همه میخواهید دوباره بخوانید:
به نظرم کتاب «خانه هلندی» نوشته آن پاچت رمانی خارقالعاده است و به محض اینکه آن را تمام کردم دوباره شروع به خواندنش کردم. همین حس را درباره «جزیره کوچک» آندریا لیوای هم دارم. میتوانم آن را بارها و بارها بخوانم و همیشه چیزی کشف میکنم که حس جدید و پویا بودن دارد.
بزرگترین داستان عاشقانه در یک کتاب کدام است؟
«از غرب خارج شوید» نوشته محسن حمید. باوقارترین و ماناترین داستان عاشقانه.
نظر شما