به گزارش خبرنگار مهر، رمان «تب ۱۷۹۳» نوشته لوری هالس اندرسون بهتازگی با ترجمه محسن خادمی و در قالب مجموعه کتاب توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «داستانهای ونوشه» است که اینناشر چاپ میکند.
لاری هالس اندرسون نویسنده ۵۸ ساله آمریکایی است که برای نوجوانان مینویسد و کتاب دیگرش با عنوان «حرف بزن» زمستان سال گذشته توسط نشر پیدایش چاپ شد. ایننویسنده، «حرف بزن» را سال ۱۹۹۹ منتشر کرد که به فهرست جایزه کتاب ملی آمریکا راه پیدا کرد و توانست نشان مایکل ال. پرینتز را از آن خود کند. «حرفبزن» همچنین به فهرست نهایی جایزه ادگار آلن پو و فهرست نهایی جایزه کتاب لسآنجلس تایمز راه پیدا کرد. کتاب مذکور همچنین برنده ۸ جایزه ملی دیگر شده و به فهرستهای دیگر ادبی هم راه پیدا کرده است.
رمان «تب ۱۷۹۳» نامزد جایزه کتاب کودکان جورجیا، نامزد جایزه خوانندگان جوان نوادا، نامزد مدال خوانندگان جوان کالیفرنیا و راهیافته به فهرست نهایی جایزه مود هارت لاوینس است. اینرمان همچنین برنده اینجایزهها شده است: جایزه انجمن کتابخانههای آمریکا برای نوجوانان، جایزه کتابخوانهای نوجوان ربکا کودیل، جایزه جفرسون کاپ، جایزه جهانی قصهگویی، جایزه کتاب کودکان ماساچوست، جایزه بهترین کتاب نوجوانان کتابخانه نیویورک، جایزه بهترین کتاب سال بنک استریت، جایزه انتخاب معلمان انجمن بینالمللی سوادآموزی و راهیافته به فهرستهای آملیا بلومر، ادبیات کودکان، جایزه مارک تواین و جایزه بلوگرس کنتاکی.
داستان اینرمان مربوط به تابستان سال ۱۷۹۳ و روزهای زندگی دختری به نام متی کوک است که کنار مادر و پدربزرگش زندگی میکند و با کار در قهوهخانه خانوادگی، رؤیای گسترش آن را در سر دارد. در همانتابستان، خیابانهای فیلادلفیا پر از پشه و شایعات تب زرد میشود. بیماری همهگیر میشود و زندگی و رویاهای متی دگرگون میشوند. کار به جایی میرسد که متی فرصتی برای عزاداری یا ناامیدی ندارد. بهاینترتیب رویاهایش شکل و شمایل تازهای میگیرند: مبارزه برای زندهماندن و ساختن یک زندگی تازه.
«تب ۱۷۹۳» براساس یکماجرای واقعی نوشته شده که بین سالهای ۱۷۹۳ تا ۱۸۲۲ تبدیل به یکی از مخوفترین همهگیریها در شهرهای بندری ایالات متحده شد. از نظر آمار، تب زرد در مقایسه با سل و آبله، کماهمیتتر بود و تلفات چندانی نداشت اما در یکدوره چهارماهه، با چنان شدتی رشد کرد و شهرهای آمریکا را درگیر کرد که همه مردم اینکشور دچار ترس و وحشت شدند.
شیوع تب زرد در سالهای پایانی قرن هجدهم در شهری که بیش از ۴۰ هزار نفر جمعیت داشت، باعث کشتهشدن ۵ هزار نفر از مردم شد. در نتیجه شرایط بهگونهای پیش رفت که روزانه ۱۰۰ نفر از مردم بهدلیل ابتلاء به اینبیماری میمردند اما از منشأ بیماری که پشهها بودند، خبر نداشتند. سرانجام ورود هوای سرد به شهر، باعث از بینرفتن اجتماع پشهها و ریشهکنشدن بیماری تب زرد شد.
مخاطبان اصلی رمان پیشرو، نوجوانانِ ۱۵ سال به بالا هستند. رمان، ۲۹ فصل و یکخاتمه دارد که در قالب خاطرات متی نوشته شدهاند.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
این جماعت از بچهای میگفتند که در وضعیتی پیدایش کردهاند که جسد مادرش را در آغوش گرفته بوده است. لحظهای که نیروهای داوطلب جنازه مادر را توی تابوت میگذاشتند بچه فریاد میزده: «چرا دارید مامانم رو میذارید توی اون جعبه؟» و مجبور شده بودند او را تحویل یکی از همسایهها بدهند و مادر را برای مراسم خاکسپاری ببرند.
از مردی رو به مرگ میگفتند که خودش را کشانکشان به پنجره اتاقخوابش رسانده و با التماس از مردم خواسته است تا برایش کمی آب خوردن بیاورند. خیلیها با شنیدن صدای مرد پا به فرار گذاشته بودند تا اینکه آدم نترسی برای کمک به او وارد خانه شده بود.
از دزدهایی میگفتند که مخفیانه وارد خانه میشدند و طلا و جواهرات اموات و کسانی را که دمِ مرگ بودند سرقت میکردند. از انسانهای خوبی میگفتند که به غریبهها دست میرساندند و با اینکه خودشان آدمهای مستمند و فقیری بودند، پولی را که به آنها داده میشد قبول نمیکردند.
از بیمارشدن آدمهای بزرگ میگفتند: وزیر دارایی، الکساندر همیلتون، و خودِ دکتر راش. هر دویشان خوب شدند اما خواهر دکتر راش مُرد. همیلتون هم از شهر فرار کرده بود.
از ترس و وحشت میگفتند. از بیمارانی که تب عقلشان را از بین برده بود و سعی کرده بودند خودشان را از پنجره خانههایشان به بیرون پرت کنند، از فریادهایی که سیاهی شب را میشکافت، از آدمهایی که زندهبهگور میشدند، از پدرومادرهایی که بعد از خاک کردن فرزندانشان آرزوی مرگ میکردند.
اینکتاب با ۳۰۰ صفحه، شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۴۸ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما