به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «طراحی و نوشتن داستانهای معمایی» نوشته پاتریشیا های اسمیت با ترجمه شاهپور عظیمی بهتازگی توسط انتشارات چترنگ به چاپ سوم رسیده است.
پاتریشیا های اسمیت نویسنده اینکتاب متولد سال ۱۹۲۱ و درگذشته به سال ۱۹۹۴، بهخاطر نوشتن تریلرهای روانشناسانهای شهرت دارد که براساس بسیاری از آنها، اقتباسهای سینمایی ساخته شده است. برخی از منتقدان معتقدند آثار های اسمیت بهجای آنکه در گونه ادبی جا بگیرند، باید در قفسه کتابهای پلیسی و جایی قرار بگیرند. منتقدان ادبی نیز درباره آثار ایننویسنده گفتهاند طرح و شخصیتپردازی را با مهارت درمیآمیزد و داستان پلیسیجناییاش در واقع ابزاری برای نمایش دلمشغولیهای شخصی خودش است.
یکی از آثار معروف ایننویسنده، «آقای ریپلی با استعداد» است که سال ۱۹۵۵ نوشته شد و سال ۱۹۵۶ جایزه ادگار آلن پو را برای نویسندهاش به ارمغان آورد و سال بعدش هم جایزه بزرگ داستانهای پلیسی فرانسه را برد. از اینکتاب تا به حال ۳ اقتباس سینمایی یکی در سال ۱۹۶۰ در فرانسه و دیگری سال ۱۹۷۷ در آمریکا ساخته شد. سومین اقتباس هم توسط آنتونی مینگلا با بازی مت دیمون در سال ۱۹۹۹ ساخته شد. «بیگانگان» و «کارول» هم از دیگر آثار او هستند که تبدیل به نسخه سینمایی شدهاند.
هایاسمیت در کتاب «طراحی و نوشتن داستانهای معمایی»، به شرح و روایت شکستها و موفقیتهایش در کار نوشتن پرداخته است. او سعی کرده با فاشکردن شکستهایش، نویسندگان دیگر را از ابتلا به رنجی که خودش متحمل شده بازدارد. او از دشواریهای یافتن جرقه اولیه داستان نوشته است؛ از سختیهایی که در به دست آوردن مواد خام پیشزمینه داستان متحمل شده و همچین مشکلاتی که با ویراستاران پیدا کرده است.
اینکتاب بهجز مقدمه مترجم، درآمد و پیشگفتار، ۱۱ فصل اصلی دارد که عناوینشان بهترتیب عبارت است از:
«فصل اول: منشا یک ایده»، «فصل دوم: بیشتر در مورد استفاده از تجارب»، «فصل سوم: داستان کوتاه معمایی»، «فصل چهارم: پرورش»، «فصل پنجم: طراحی»، «فصل ششم: دستنویس اول»، «فصل هفتم: موانع»، «فصل هشتم: دستنویس دوم»، «فصل نهم: بازنگریها»، «فصل دهم: مورد تاریخی یک رمان: سلول شیشهای» و «فصل یازدهم: یادداشتهایی کلی درباره تعلیق و معما».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
اصل داستان کوتاه معمایی میتواند به خوبی با رویداد، امکان یا واقعیتی معمولی شروع شود؛ مثل اثر انگشت تعیینکنندهای که روی لیوان کوکتلی در تراس باقی مانده و باران آن را شسته است. داستان کوتاه معمایی میتواند تنها یک صحنه داشته باشد و در پنج دقیقه یا کمتر اتفاق بیفتد. ممکن است براساس یک موقعیت یا رویداد عاطفی شکل گرفته باشد؛ مثل شکار یک حیوان ناشناخته (به دست کسی) که اهالی را به وحشت میاندازد و تنها یک نفر که قهرمان داستان باشد آنقدر شجاع هست که پیگیر باشد. داستان کوتاه معمایی (مانند خیلی از داستانهای کوتاه کارآگاهی) میتواند براساس حقه و کلک شروع بشود، ترفندی برای فرار (از هر مکانی) یا اطلاعاتی که بیشتر وقتها فقط دکترها، وکیلها و فضانوردها از آن خبر دارند و آدمهای عادی را سرگرم میکند. ذرهذره اطلاعات نامعمولی که ممکن است نویسنده وارد داستان کرده باشد، چهبسا اغلب هنگام مرور کتابهای فنی و تکنیکی، هسته داستانی را شکل بدهند که بفروشد و چند دقیقهای خواننده را سرگرم کند. آشکار است که این درست معکوس روش عاطفی یا الهامی در خلق داستان است، چون اطلاعاتی ناقص، یک واقعیت غیرعادی، از خلال مشاهده دریافت میشود و ربط مستقیم و بلافاصلهای با شخصیتهایی که آن را به کار میبرند، پیدا نمیکند. این نطفهها قوتمندیهایی هستند که تا وقتی شخصیتها آنها را نسازند، جاندار نخواهند شد. من چندان این نوع نوشتن را بلد نیستم (نمیدانم چه کسی از این کارها بلد است) اما گهگاهی که ایده سرگرمکنندهای سر راهم قرار گرفته از اینکارها کردهام.
چاپ سوم اینکتاب با ۱۲۹ صفحه، شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۲۵ هزار تومان عرضه شده است.
نظر شما