به گزارش خبرنگار مهر، رمان یا داستان بلند «چنان ناکام که خالی از آرزو» نوشته پتر هاندکه بهتازگی با ترجمه ناصر غیاثی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب، یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی معاصر» است که اینناشر چاپ میکند.
عدهای هانکه را دنباله کافکا و روبرت موزیل میدانند و عدهای هم او را با هاینریش بل مقایسه میکنند. نسخه اصلی «چنان ناکام که خالی از آرزو» که ترجمه فارسی از روی آن انجام شده، سال ۲۰۱۹ در برلین چاپ شده است؛ سالی که هاندکه در آن برنده جایزه نوبل ادبیات شد. جالب است که هاندکهای که روزی خواستار تعطیلی اینجایزه بود، سالها بعد برنده آن شد. اینرمان هاندکه یکی از مهمترین آثار معاصر ادبیات آلمانی است و اولینچاپش سال ۱۹۷۲ عرضه شد.
نویسنده کتاب پیشرو، نوشتن «چنان ناکام که خالی از آرزو» را هفتهفته پس از درگذشت مادرش آغاز کرد؛ یعنی زمانی که به قول خودش پیش از بندآمدن زبانش بوده است. او پیش از آنکه دیگر نتواند از مادرش بنویسد، دست به کار نوشتن اینرمان شده است. اینرمان از ایننظر، یک اثر نیمهزندگینامهای خوانده شده که بخشهایی از آن واقعی و بخشهای دیگرش زاده تخیل نویسنده هستند.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
هیچوسیله برقیای در خانه نبود. هنوز همه کارها با دست انجام میشد. اشیایی متعلق به قرنی سپریشده، در شعور عموم ارتقایافته به یادگاری: نهفقط آسیاب قهوه که به هر روی اسباببازی محبوب هم بود، نیز تخته رختشویی پت و پهن، اجاق گرم و نرم، دیگهای بامزهای که همه جایشان وصلهپینه شده بود، میله بخاریِ خطرناک، ارابه شوخچشم، داس علفِ تشنهکار، چاقوهایی از تمیزی برقافتاده که چاقوتیزکنهای بدظاهر خوشطینت در گذر سالها تقریبا طرفهای کندشان را تا ته تیز کرده بودند، انگشتانه شوخ و شنگ، هاون چوبیِ دستوپاچلفتی، اتوی غولآسایی که گذاشتن مدامش روی اجاق برای گرمشدن اسباب تنوع بود و سرانجام آن بهترین وسیله: ماشین خیاطی «سینگر» که دستی و پایی کار میکرد؛ حال آنکه سرمستی تنها در شمارش این اشیاست.
اما شیوه دیگری از شمارش که طبیعتا همانقدر آرامشبخش میبود: کمردرد؛ دستهای سوخته از لباسهای پختهشده و سپس سرخ از سرما بر بند رخت که همچون _به هنگام تا زدن لباسهای یخزده _ قرچقروچ میکردند _ گاهی خوندماغشدن موقع راستشدن از حالت خمیده؛ زنها، آنچنان در اندیشه هرچه زودتر انجامدادن تمامی کارها بودند که با آن لکهخون خاص پشت لباسشان غرق در خود به خرید میرفتند؛ آه و ناله دائمی از دردهای خُردی که تحمل میکردند چون زنی بیش که نبودند. زنها وقتی با هم بودند: نه «حالت چطور است؟» بلکه «بهتر شدی؟»
اینها را میدانیم، هیچچیزی را به اثبات نمیرسانند؛ طرز فکرِ حسن و عیب، این شرورترین اصل زندگی، از هر نوع قدرت اثباتی تهی شده است.
اینکتاب با ۸۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما