به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «۲۱ داستان از آنتون چخوف» با انتخاب و ترجمه مهنا رضایی بهتازگی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است.
اینکتاب که داستانهای کودک و نوجوان ایننویسنده روس را شامل میشود، از عناوین مجموعه «کلاسیکهای خواندنی» است که اینناشر چاپ میکند. عناوین اینمجموعه طی ۱۰۰ سال گذشته منتشر شدهاند و با هدف خوانش دوباره محبوبترین رمانهای کلاسیک و با همکاری گروه مترجمین توسط اینناشر گردآوری و منتشر میشوند.
علت چاپ «۲۱ داستان از آنتون چخوف» علاوه بر آشنایی با ایننویسنده، به بیان مقدمه کتاب، اینچنین است: «خیلیها چخوف را دوست دارند، چه در روسیه و چه در کشورهای دیگر، و با گذشت اینهمه سال، آثارش بوی کهنگی و گرد فراموشی نگرفته است. چرا که او از حقیقت گفت، حقیقتی که از درک و ایمان نویسنده جدا نبود. او معتقد بود زمانی انسان بهتر میشود که به او نشان دهند اکنون چگونه انسانی است. چخوف بهعنوان یک نویسنده خوشقریحه به تیزفهمی خواننده ایمان داشت، گفتار خود را تفسیر نمیکرد و هرگز نمیخواست لقمه را بجود و در دهان خواننده بگذارد. او اهل پند و اندرزهای اخلاقی و تربیتی نبود. او به حقیقت و امید عمیقا باور داشت و این رمز ماندگاری نام اوست.»
کتاب پیشرو، داستانهایی از چخوف (۱۹۰۴_۱۸۶۰) دکتر و نویسنده شناختهشده ادبیات روسیه را شامل میشود که برای کودکان و نوجوانان نوشته است. تعدادی از داستانهای مهم چخوف از زاویه دید کودکان و نوجوانان روایت میشوند. اینداستانها هجویههایی درباره جهان و زندگی بزرگسالان هستند که یکدنیای کج و معوج را مقابل دیدگان مخاطب قرار میدهند.
عناوین ۲۱ داستان چاپشده در اینکتاب بهترتیب عبارت است از:
وانکا، پسرها، بچهها، کاشتانکا، بُزماهی، سفیدپیشانی، شورَش را درآورد، چاقالو و لاغرمُردنی، مرگ کارمند دولت، بوقلمونصفت، گروهبان تارُوماریان، داستان کریسمسی، فامیلی اسبی، جراحی، سگ قیمتی، آدم دست و پا چلفتی، فراری، دفتر انتقادها و پیشنهادها، معلم سرخانه، آشپزباجی عروسی میکند، آلمانی قدرشناس.
در قسمتی از داستان «بوقلمونصفت» از اینکتاب میخوانیم
پاسبان با صدای بلند فکرش را به زبان میآورد: «شاید هم سگ ژنرال باشد. روی پوزهاش که نوشته نیست!... همین چند روز پیش در حیاط خانه ژنرال یک سگ دیدم لنگه همین.»
صدایی از میان جمعیت میگوید: «پس که چی؟! سگ ژنرال است!» «هوم!... داداش یِلدرین، پالتو را تنم کن... هوا کمی بادی شده... آدم لرز میکند... این سگ را ببر پیش ژنرال و آنجا قضیه را روشن کن. بگو که من این سگ را پیدا کردم و فرستادمت... و بگو که این سگ را بیرون نفرستند... احتمالا سگ گرانقیمتی است و اگر هم بیسر و پایی سیگارش را میان پوزهاش بچپاند، خیلی زود به فنا میرود. سگ، حیوان ظریفی است... اما تو، مردک کلهپوک! دستت را بینداز. لازم نکرده انگشت مَشَنگت را نشان همه بدهی. خودت مقصری!...»
«آشپز ژنرال دارد میآید، از او بپرسیم... آهای، پروخار! عزیزجان، بیا اینجا. به این سگ نگاه کن... مال شماست؟»
«به حق چیزهای نشنیده! عمرا اگر چنین سگی مال ما باشد.»
اینکتاب با ۲۳۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۵۸ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما