به گزارش خبرنگار مهر، رمان «نیمی از خورشید زرد» نوشته چیمامندا نگزی آدیچی بهتازگی با ترجمه سولماز دولتزاده توسط نشر آفتابکاران منتشر و راهی بازار نشر شده است.
داستان اینکتاب براساس جنگ بیافرا و نیجریه از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰ نوشته شده و برخی از شخصیتهای آن واقعیاند اما تخیل نویسنده هم در خلق اتفاقات و حوادث دخیل بوده است. مترجم کتاب هم به نیت پر کردن خلا و جای خالی آثار ادبیات آفریقا در ایران، آن را ترجمه کرده است. چیمامندا نگزی آدیچی نویسنده اهل نیجریه است و نسخه اصلی اینکتابش سال ۲۰۰۶ منتشر شده است.
نویسنده کتاب پیشرو که برای نوشتن آن از منابع و کتابهای مختلف استفاده کرده، از جنگهای داخلی بیافرا گفته است؛ جنگی که مهم بود و بسیاری از مردم جهان را به حیرت وا داشت اما مانند جنگ ویتنام دیده نشد. حدود ۵۰ سال از جنگ بیافرا میگذرد اما فجایع بشری رخداده و بهجا مانده از آن، هنوز در روح و روان مردم آفریقا و جهان تاثیرگذارند. در سال ۱۹۶۷ میلادی بود که بخش جنوب شرقی نیجریه با عنوان تشکیل یکجمهوری، قصد جداشدن از اینکشور را اعلام کرد که اینتصمیم به جنگی انجامید که تا سال ۱۹۷۰ طول کشید.
اینرمان در ۳۷ فصل نوشته شده که در چهار بخش تقسیم شدهاند؛ بخش اول «اواخر دهه شصت میلادی»، بخش دوم «اواخر دهه شصت میلادی»، بخش سوم «اوایل دهه شصت میلادی» و بخش چهارم «اواخر دهه شصت میلادی»
چیمامندا نگزی آدیچی در ابتدای کتاب و پیش از شروعشدن متن آن، نوشته است:
«برای پدربزرگهایم نویه دیوید آدیچی و آرو _ نووکه فلیکس اودیگوه که هرگز ندیدمشان و قربانی جنگ شدند. و مادربزرگهایم نوابیودو رگینا اودویگوه و نوابافور اگنس آدیچی زنان برجستهای که جنگ را دوام آوردند. اینکتاب تقدیم میشود به یاد و خاطره آنها: کا فا نودیو ناندوکوا و همچنین تقدیم میشود به ملیتوس، هرجا که هست.»
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
ننامکا برگشت پشت میزش. ریچارد کیف دستیاش را برداشت. در ورودی کنار ساختمان ناگهان با شدت باز شد و سه مرد با اسلحههایی بلند هجوم آوردند توی سالن. لباس سبز نظامی تنشان بود. ریچارد از چنین هجوم نمایشی و باشتابی مبهوت مانده بود، اما با دیدن چشمان سرخ، وحشی و بیروحشان فهمید که اوضاع وخیم است.
اولین سرباز اسلحهاش را به اطراف نشانه گرفت و گفت: «ایبوها خودشون رو نشون بدن. اینا نایامیری! هر کی ایبوست خودش رو معرفی کنه. کافرها بیان جلو.»
زنی جیغ کشید.
سرباز دوم به ننامکا گفت: «تو ایبویی.»
«نه. من اهل کاتسینام. کاتسینا!»
سرباز به سویش رفت. و گفت: «حرف بزن.»
سکوت سنگینی سالن انتظار را در بر گرفت. ریچارد حس کرد روی مژههایش عرق سرد نشسته است.
سرباز تکرار کرد: «چیزی بگو.»
اینکتاب با ۵۷۶ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۷۴ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما