به گزارش خبرنگار مهر، رمان «ترانزیت» نوشته آنا زِگِرس بهتازگی با ترجمه ستاره نوتاج توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب دویستونهمین کتاب «ادبیات جهان» و صدوهفتادوهفتمین «رمان»ی است که اینناشر چاپ میکند.
نتی رایلینگ نویسنده آلمانی اینکتاب متولد سال ۱۹۰۰ در شهر ماینتس است که از سال ۱۹۲۸ اسم مستعار آنا زگرس را انتخاب کرد. نخستین کتابش با نام «مردگان در جزیره جال» سال ۱۹۲۴ منتشر شده بود و سال ۱۹۲۵ در پی ازدواج با لازلو رادوانیی نویسنده مجارستانی به برلین نقل مکان کرد. در ادامه زندگی، رمان «ماهیگیران سن باربارا» از نخستین آثار اوست که برنده جایزه کلایست شد. او پیش از جنگ جهانی دوم به عضویت در حزب کمونیست آلمان درآمد و سال ۱۹۲۹ به انجمن نویسندگان پرولتاریا-انقلابی محلق شد.
ایننویسنده در سال ۱۹۳۳ از مسیر سوئیس به فرانسه فرار کرد و موفق شد سال ۱۹۴۰ خود را به منطقه اشغالنشده فرانسه برساند. یک سال بعد هم با خانواده با کشتی، از بندر مارسی به مکزیک رفت و آنجا رئیس کلوب هاینریش هاینه شد. او پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۷ به برلین برگشت و در همانسال برنده جایزه گئورگ بوشنر شد. سال ۱۹۵۰ هم عضو شورای جهانی صلح شد. او در سال ۱۹۸۳ در برلین درگذشت.
«هفتمین صلیب»، «ترانزیت»، «مردهها جوان میمانند»، «تصمیم» و «اعتماد» از مهمترین آثار ایننویسنده هستند. او رمان «ترانزیت» را سال ۱۹۴۴ نوشت که از نظر خیلی از مخاطبانش، زیباترین اثر اوست. داستان اینکتاب مربوط به زمان اشغال فرانسه در سالهای اول جنگ جهانی دوم است. راوی قصه هم یک مکانیک جوان آلمانی است که خود را بهجای نویسنده مردهای جا میزند تا از مدارک او برای عبور از ترانزیت استفاده کند. مرد جوان باید از چندکشور و چندبندر عبور کند تا بتواند خود را به کشوری برساند که بتواند در آن اقامت کند. اینقصه ۳ شخصیت اصلی دارد؛ زایدلر مکانیک جوان، وایدل نویسنده مرده، و ماری همسرش که شهر به شهر پشت سر زایدلر میرود و به دنبال شوهر مردهاش میگردد.
اینرمان در ۱۰ فصل نوشته شده و در نسخه ترجمه فارسی آن، پسگفتاری به قلم هاینریش بل چاپ شده که مقالهای است که سال ۱۹۶۴ در هفتهنامه اشپیگل چاپ شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
دکتر گفت: «شنیدید؟ ماری تصمیم قطعی به رفتن گرفته. دوست عزیز، بهمان کمک کنید. آلمانیها هر لحظه ممکن است تنگه رون را اشغال کنند. بعد دیگر مسیر عبور سد میشود.» بلند گفتم: «این حرفهای بیمعنی چیست! این موضوع به رفتن شما هیچ ربطی ندارد. عامل تعیینکننده در رفتن شما چیز دیگری است. تازه وقتی راه افتادید مشخص میشود این عامل چه بوده، ترس، عشق یا وجدان کاری. وقتی آدم تصمیم میگیرد، همهچیز مشخص میشود، مگر غیر از این است؟ ما دستکم نفس میکشیم، آماده رفتنیم، هنوز به روح سرگردان بدل نشدهایم.»
دکتر بالاخره اولین گیلاسش را نوشید. بعد انگار که ماری آنجا نباشد، گفت: «به نظر شما عشق میان زن و مرد مسئله خیلی مهمی است؟» «به نظر من؟ اصلا و ابدا! من دلبستگیهایی را ترجیح میدهم که خیلی پرشور و افسانهای نباشند. متاسفانه یک موضوع جدی با این احساس ناپایدار و نامعلوم ترکیب شده، موضوعی که جدیتی مرگبار دارد. همیشه ناراحت میشوم از اینکه مهمترین چیز دنیا با ناپایدارترین و بیاهمیتترین چیز ترکیب میشود. مثلا، نامردینکردن در حق یک نفر بخشی از یک جریان نامعلوم و ناپایدار، حتی شاید بتوان گفت زودگذر است، اما خودش نه نامعلوم است، نه ناپایدار و نه زودگذر.»
اینکتاب با ۳۰۳ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۵۸ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما