خبرگزاری مهر - گروه دین و آیین- فاطمه علی آبادی: آیات متعددی در قرآن کریم بر لزوم تبیین معارف اسلامی تاکید دارد. آیه ۱۰۴ سوره آل عمران که میفرماید: باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آنها همان رستگاراناند و آیه شریفه ۱۲۲ سوره توبه «شایسته نیست مؤمنان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان، طایفهای کوچ نمیکند (و طایفهای در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خودداری کنند.
دین مبین اسلام، آئینی «جهانی» و «جاودانه» است و آمده تا رابطه بین «خدا»، «انسان» و «جهان» را تبیین و تنظیم کند. چنین دینی برای تحقق ویژگیهایی که از «خاتمیت» آن برخاسته، ماهیتاً باید تبلیغی نیز باشد و از همه ظرفیتها برای گسترش خود بهره ببرد تا مفاهیم و پیامهای آسمانی آن به همه انسانها برای همیشه و در همه جا برسد و اتمام حجت محقق گردد. برای این منظور، مبلغان دینی از رسانهها در جهت انتشار و گسترش خود استفاده کرده است و میکند. با پیدایش و گسترش رسانههای جدید، باید به نسبت میان دین و رسانه توجه بیشتری شود. چرا که رسانه در ترویج اندیشههای معنوی و اخلاقی، به ویژه در حوزه دین، نقشی اساسی و بنیادی دارد. به نظر میرسد در میان رسانهها، تلویزیون به دلیل گستردگی مخاطبان بهترین رسانه برای تبلیغ سریع و گسترده گفتمانهای دینی به شمار میرود.
بر همین اساس پس از پیروزی انقلاب اسلامی مهمترین رسانه کشور یعنی صدا و سیما مأموریت یافت، اهداف و کارکردهای مورد نظر دین را تحقق بخشد. در یک جامعه دین محور مانند جامعه اسلامی ما، رسانه میتواند بهترین ابزار ارتباطی برای فریضه امر به معروف و نهی از منکر باشد؛ زیرا با استفاده از قابلیتهای خود این امکان را دارد معروف را معرفی کند، به تصویر بکشد و حتی امر به آن را نیز انجام دهد؛ یعنی هر دو نقش ساخته شدن و معروف شدن، و همچنین نقش اِعمال کنترل غیررسمی را در کنار هم ایفا کند. گذشته از این، رسانه دینی در آگاهی بخشی و علم آموزی، باید تمامی ضوابط دینی و اخلاقی میان خود و مخاطب را رعایت کند. بر همین اساس برای واکاوی این موضوع و پاسخ به اینکه آیا برنامههای تلویزیون توانسته در دیندار کردن مردم و کسب رضایت دینداران جامعه موفق عمل کند یا خیر؟ با حجت الاسلام احمد اولیایی محقق و پژوهشگر در عرصه فرهنگ و ارتباطات به گفتگو پرداختیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید:
*دین حامل پیام الهی به بشر است و رسانه میتواند ناقل این پیام باشد؛ یکی از رسالتهای مهم تلویزیون جمهوری اسلامی ایران نیز در پیام رسانی و شکل دهی به ادراکات، ارزشها و نگرشهای مخاطبان است، برنامههای تولیدی تلویزیون باید دارای چه شاخصههایی باشد که بتواند معارف و ارزشهای دین را به مخاطبان منتقل کند؟
صحبت کردن درباره برنامههای تلویزیون باید حاصل مطالعات نظری، پیمایشهای میدانی و نظرسنجیهای متفاوت باشد اگر این طور نباشد صحبتها به صورت نظری باقی خواهند ماند. ما سعی میکنیم مسائلی را عرض کنیم که فارغ از پیمایشها و نظرسنجیهایی که میشود، مفید واقع شود.
تلویزیون و به طور کلی رسانههای جمعی دارای دو بعد محتوا و فرم است؛ یک بُعد، بُعد بررسی فرمی و قالبی است و یک بُعد نیز بُعد محتوایی است. برنامههای تلویزیون چه با شاخصههای دینی و چه با شاخصههای غیردینی و برنامههایی که صرفاً با هدف سرگرمی ساخته میشوند باید از دو بعد قالب و محتوا مورد بررسی قرار بگیرند.
وضعیت مناسبت محوری رادیو و تلویزیون بسیار اسفبار است. به این معنا که هنوز یک ایده محوری در مناسبتهای مذهبی و چگونگی پخش برنامهها وجود ندارد و تنها کاری که صورت میگیرد این است که در شهادتها موسیقی قطع میشود و در ولادتها پخش موسیقی و مداحی صورت میگیرد
برنامههایی که از بُعد فرم و قالب دارای جذابیت و از نظر محتوا نیز دارای عمق هستند میتوانند برنامههای موفقی باشند. اینکه جذابیت و محتوای عمیق به چه معنا است بحث دیگری است. اما به طور کل شاخصههای برنامههای تولیدی تلویزیون با هر تأثیری که از آنها دنبال میشود باید در دو بُعد فرم و محتوا دارای جذابیت و عمق باشند. جذابیت و عمق مورد نظر متناسب با جنس هر کدام از برنامهها متفاوت است.
به عنوان مثال برنامههای خبری به طور طبیعی باید دارای جذابیتهای بصری باشد و از نظر صداقت و سرعت نیز نمره مطلوبی بگیرد تا بتواند شاخصههای مطلوب را داشته باشد. برنامههای سرگرمی باید عنصر جذابیت را رعایت کند. به طور کلی تلویزیون رسانهای است که با بینایی و شنوایی مخاطب همزمان سروکار دارد و این یکی از نقاط قوت این رسانه به شمار میرود از این جهت برنامهها نیز باید هم از حیث بینایی و جذب نگاه مخاطب دارای شاخصه مطلوب باشد و هم در آنچه که به گوش مخاطب منتقل میشود شاخصههای مطلوب را دارا باشد.
*آیا برنامههای دینی تلویزیون توانسته است در جامعه مخاطبان تأثیر گذار باشد؟ آنها را از نظر عمق و محتوا چطور ارزیابی میکنید؟
برای اینکه مشخص شود یک برنامه دینی تأثیرگذار بوده یا خیر و یا از نظر مخاطب مورد پسند قرار گرفته است یا خیر و یا حتی بر اساس شاخصههای هدف نمره مطلوب میگیرد یا خیر، باید از مخاطب در خصوص این برنامهها نظرسنجی کرد.
به نظر میرسد مشکلی که در برنامههای تلویزیون وجود دارد این است که دین و معارف از سایر برنامههای تلویزیون جدا شده است. امروز در شبکههای مختلف رسانه ملی گروه دین و معارف وجود دارد در حالی که این روش اشتباه است معارف دینی مانند روحی است که باید در تک تک سلولهای هر شبکه مانند هوای تنفسی جریان داشته باشد. حتی برنامههایی که نگاه دینی به آن وجود ندارد مانند مستندهای مختلف و یا برنامههای فوتبالی و غیره، اساساً جز برنامههای دینی به حساب نمیآیند اما همین برنامهها میتوانند تأثیر بسزایی در هویت دینی و دینداری مردم داشته باشند.
جدا کردن یک گروه تحت عنوان گروه معارف و برنامهسازی این گروه در رسانه بدون توجه به تولیدات گروههای دیگر کاری اشتباه است. به همین خاطر است که گروه اجتماعی یک برنامه میسازد در حالی که پیوست معارفی ندارد. در رسانه ملی نیازمند یک پیوست معارفی در تمام برنامهها هستیم. به این معنا که در رسانه ملی برنامه ورزشی یا سرگرمی نیز باید پیوست معارفی داشته باشد. اشتباهی که امروز موجب تفکیک مرزهای برنامههای دیگر با برنامههای دینی شده و این باعث شده مخاطب بین دیدن یا ندیدن برنامههای دینی دچار انتخاب شود. در حالی که معارف را باید مانند خون در رگها طوری در تولیدات سیما جریان داد که مخاطب متوجه دینی بودن برنامهها نشود.
*در این سالها رسانه ملی سعی کرده تولید و پخش برنامههای دینی را گسترش دهد، آیا میتوان اثر این تولیدات را در گسترش فرهنگ دینی در جامعه دید؟
در این سالها که رسانه ملی سعی کرده برنامههای دینی را گسترش دهد موفقیتهای زیادی نیز در این مسیر داشته است. اما باز هم با وضعیت مطلوب فاصله زیادی وجود دارد و آن نیز حاصل چند بعدی بودن مسئله است. هویت دینی مردم و مخاطبین حاصل مؤلفههای متعددی است. گاهی اوقات عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، محیطی و یا وراثتی بر هویت دینی مردم تأثیر میگذارد. گاهی شخص از وضعیت اقتصادی ناراحت است و این ناراحتی به هویت دینی و دینداری فرد سرایت پیدا میکند.
به نظر میرسد مشکلی که در برنامههای تلویزیون وجود دارد این است که دین و معارف از سایر برنامههای تلویزیون جدا شده است هویت دینی لزوماً به معنای اجرای احکام، اعمال و مناسک نیست. هویت دینی مانند روحی در انسان است که به دین تعلق دارد و این هویت را گاهی در مناسک و اعمال و گاهی در اعتقادات خود بروز میدهد.
بر اساس پیمایشهای ملی که صورت گرفته بعضاً معتقد هستند که هویت دینی در جامعه افزایش پیدا کرده است هر چند رعایت اعمال و احکام پایین آمده است. یعنی ممکن است خواندن نماز کم شده باشد اما اعتقاد به خدا بیشتر شده باشد. اعتقاد به خدا نیز جزئی از هویت دینی است. از این جهت برنامههای تلویزیونی نیز ممکن است توانسته باشد اعتقاد به خدا و امام حسین (ع) و اهل بیت (ع) را تقویت کرده باشد اما در عرصه مناسک یا اعمالی مانند نماز و خمس ناموفق عمل کرده باشد. بنابراین نمیتوان یک نمره کلی به عملکرد رسانه ملی داد.
باید در نظر داشت که هویت دینی حاصل عوامل متعدد است و تنها متأثر از رسانه ملی نیست و هویت دینی لزوماً به معنای انجام مناسک دینی نیست و میتواند به روح اعتقادی مخاطب اشاره داشته باشد.
*برخی معتقدند نحوه ارائه پیامهای دینی در برنامه موجب شده است، این تبلیغات نتیجه عکس داشته باشد. این مسئله را شما چطور ارزیابی میکنید؟
نمیتوان گفت برنامههای تلویزیونی دینداری مردم را کاهش داده است بلکه باید گفت مخاطب دیگر برنامههای دینی تلویزیون را نمیبیند و اگر ببیند احتمال تأثیرپذیری زیاد نیست.
امروز دیگر رسانه با مخاطب منفعل طرف نیست، قدیم که رسانه تنها تلویزیون بود و مخاطب نیز منفعل بود، پیام تلویزیون در جان مخاطب مینشست و مخاطب جهان واقعی خود را با آنچه که تلویزیون به او نشان میداد، ترسیم میکرد. دوران این نظریات تمام شده و امروز مخاطب هوشمند شده است دادههای بسیاری را از غیر تلویزیون مانند فضای مجازی دریافت میکند و تناقض این دادهها به شدت برای مخاطب امروز زیاد شده است و رسانه ملی اگر بخواهد پیام خود را بر مخاطب حاکم کند باید تلاش بسیار بیشتری به کار گیرد.
نمیتوان گفت برنامههای تلویزیونی دینداری مردم را کاهش داده است بلکه باید گفت مخاطب دیگر برنامههای دینی تلویزیون را نمیبیند و اگر ببیند احتمال تأثیرپذیری زیاد است
از این جهت چه برنامههای دینی تلویزیون و چه برنامههای غیردینی رقیب زیادی پیدا کردند. میتوان گفت در وضعیت و کیفیت کنونی برنامهها، تلویزیون یارای مقابله با رقبای خود را ندارد. نظریههای ارتباطات هم که در پشتوانه نظریه تلویزیون است میگوید اگر بخواهید تلویزیون مخاطب فعال را جذب کند باید به نظریه استفاده و خشنودی توجه کند. بر اساس این نظریه مخاطب برنامههایی را دنبال میکند که نیازهایش را برآورده کند. برنامهسازان باید به نیاز مخاطب توجه کنند و متناسب با آن برنامه بسازند.
برنامهای که از زندگی پس از مرگ سخن میگوید یا به خمس و زکات میپردازد اساساً مورد نیاز مخاطب جوانی که مشکل شغل و ازدواج و مشکلات اقتصادی دارد، نیست. جوان سی سالهای که در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و دغدغههای گوناگون است به برنامههای دینی که از مشکلات او بسیار فاصله دارند، نیازی ندارد. برنامههای دینی در صورتی میتوانند هویت دینی جامعه را افزایش دهند که نیاز محور و مسئله محور عمل کنند، مسائل و مشکلات را شناسایی کرده و محور عمل خود قرار دهند.
*به نظر شما برنامههای دینی ما نیاز محور و مسئله محور هستند؟
من بر تمام برنامهها اشراف ندارم و به همین خاطر نمیتوانم جواب منصفانهای به این سوال بدهم. اما به نظر میرسد خانواده به معنای پدر و مادر میانسال بیشتر جذب برنامههای دینی تلویزیون هستند تا جوانان و مخاطبینی که انتظار میرود هویت دینی ایشان تقویت شود. هویت دینی افراد میانسال به بالا تقریباً شکل گرفته است. از این جهت رسانه ملی باید تلاش خود را در سنین کودکی، نوجوانی و جوانی مخاطب متمرکز کند چرا که پس از گذشتن از این سنین رسانه چندان قدرت تأثیرگذاری بر روی مخاطب را ندارد.
به طور کلی وضعیت فعلی را میتوان وضعیتی قابل قبول دانست اما کافی نیست. به جای ساخت برنامههایی به نام دین باید روح دین در تمام برنامههای تلویزیون حاکم باشد. برای مثال برنامه خندوانه یک برنامه دینی نیست اما با تمام نقاط ضعفی که دارد عنصر شادی را محور عمل خود قرار داده است عنصری که در دین اسلام بسیار پسندیده است و روایات متعددی وجود دارد که اگر کسی موجب شادی دیگران شود بهشت بر او واجب میشود. این برنامه را به لحاظ کارکردی که دارد میتوان یک برنامه دینی دانست چرا که مخاطب را میخنداند و یک عمل دینی انجام میدهد.
برنامهای که از زندگی پس از مرگ سخن میگوید یا به خمس و زکات میپردازد اساساً مورد نیاز مخاطب جوانی که مشکل شغل و ازدواج و مشکلات اقتصادی دارد، نیست
برنامهای را میتوان برنامه دینی دانست که مخاطب را آنطور که دین میخواهد پرورش دهد نه اینکه فقط مفاهیم دینی را منتقل کند. به نظر میرسد برنامههای دینی فعلی بیشتر تلاش میکند مفاهیم دینی را به مخاطب منتقل کند نه اینکه مخاطب را تربیت دینی کند. اگر برنامهها به سمتی بروند که مفاهیم دینی را تبدیل به محتوا کرده و به مخاطب ارائه کنند به طور قطع تأثیر بیشتری خواهد داشت. به نظر میرسد امروز رسانه ملی بیشتر به نوع اول عمل میکند یعنی تلاش اول برنامههای دینی انتقال مفاهیم است.
دوران ارتباطات انتقالی دیگر به سر آمده است و رسانه نمیتواند نقش فرستنده صرف را بازی کند بلکه باید ارتباطات آئینی را در پیش بگیرد و با یکسان سازی نیازها فرهنگ عمومی دینی را ایجاد کند.
*منظور از ارتباطات آئینی چیست؟
در بحث مطالعات ارتباطات رویکردی وجود دارد بر این اساس که ارتباطات مانند انتقال فیزیکی است این نوع ارتباطات همان ارسال پیام از فرستنده به گیرنده است اما رویکرد دیگری نیز وجود دارد که به آن ارتباطات آئینی گفته میشود مثال آن نیز پیاده روی اربعین است، در پیاده روی اربعین شیعیان کنار یکدیگر یک مناسک را انجام میدهند و پیامهای متعددی در این میان رد و بدل میشود پس از این پیاده روی شیعیان همگرایی و اتحاد بیشتری پیدا میکنند اتحاد و همگرایی پیام آئینی است که از این ارتباطات حاصل میشود، کسی سعی نکرده پیامی را به کس دیگری منتقل کند اما به خاطر ایجاد یک آئین مشترک و یک فرهنگ دسته جمعی آن پیام به همه منتقل شده است. مثال دیگر آن هیأت و نماز جماعت است. دوران نشستن و به صورت مونولوگ بدون در نظر گرفتن نیاز مخاطب پیامی را به مخاطب منتقل کردن تمام شده است.
*به نظر شما الان عملکرد رسانه مورد رضایت دینداران جامعه بوده است؟
دینداران جامعه دو دسته هستند؛ بعضی دین را به ظواهر دین و بعضی به عمق دین میبینند. آنهایی که دین را به ظواهر میبینند معمولاً به تلویزیون اعم از برنامههای دینی و غیر دینی انتقاد دارند و با پخش یک موسیقی ممکن است سریعاً ناراحت میشوند. اما آنهایی که دینداری را محتوا محور میبینند برخی از برنامهها را میپسندند. اما در مجموع به نظر میرسد رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران در وضع فعلی مطلوب قشر دیندار است و اینکه آیا غیر دینداران و افرادی که خیلی به ظاهر مذهبی نیستند شاید با این برنامهها انس نگیرند. حتی در گفتگوهای خیابانی جوانها شنیده میشود که رسانه ملی را یک رسانه دینی تلقی میکنند.
*کسانی که برنامههای دینی تلویزیون را تماشا میکنند یا آنهایی که تماشا نمیکنند چه انگیزههایی دارند؟
جواب این سوال نیازمند یک پیمایش دقیق است اما میتوان انگیزههای گوناگون را برشمرد. مخاطبین تلویزیون عموماً از باب سرگرمی سراغ تلویزیون میروند چرا که کارکرد اصلی تلویزیون سرگرمی است. آموزش، تربیت، بسیج همگانی و کارکردهایی که نظریه پردازان برای تلویزیون برشمردند در ردههای بعدی قرار میگیرد. افراد دیندار هم از این قاعده مستثنی نیستند گاهی تلویزیون را برای سرگرمی روشن میکنند و با یک برنامه دینی مواجه میشوند. البته برنامههایی مانند سمت خدا نیز وجود دارند که مخاطب خاص خود را دارند.
بنابراین انگیزهها میتواند متفاوت باشد؛ یکی از انگیزهها دریافت معارف الهی است، برخی از باب سرگرمی و به طور اتفاقی برنامههای دینی را میبینند. انگیزهها را باید از مخاطبین پرسید اما آنهایی که نمیبینند و تصمیم گرفتند که نبینند بیشتر بر عنصر جذابیت ایراد دارند.
*منبر خود به عنوان یک رسانه شناخته شده است آیا رسانه دینی همین که به ضبط و پخش منبر اقدام کنند کافی است؟ آیا میتوان این برنامهها را برنامههای دینی دانست؟
منبر و سخنرانی که یک روحانی در یک مجلس انجام داده است این برنامه را نمیتوان برنامه تولیدی نامید، تلویزیون تنها آن برنامه را بازنمایی کرده است. در حقیقت رسانه ملی انتقال دهنده برنامه رسانه دیگری به نام منبر شده است. این مسئله به خودی خود امری منفی نیست و استفاده از فرصتها است. اما مشکلی که وجود دارد این است که در رسانه منبر، مخاطب حاضر است و نفس سخنران و فضای عاطفی مجلس سخنرانی موضوعیت دارد و علاوه بر اینکه بینایی و شنوایی مخاطب در اختیار رسانه منبر است حضور فیزیکیاش نیز باعث میشود به طور کامل متوجه جلسه باشد. از طرف دیگر منبر برخی مقدمات و موخرات دارد که در رسانه ملی حذف میشود این عوامل باعث میشود مخاطب تلویزیون که پای آن منبر حضور نداشته یک مخاطب نیمه غریبه محسوب بشود. از این جهت باید مراقب این تفاوتها بود.
به نظر میرسد برنامههای دینی فعلی بیشتر تلاش میکند مفاهیم دینی را به مخاطب منتقل کند نه اینکه مخاطب را تربیت دینی کند
برخی از سخنرانیها متناسب با مخاطبین حاضر در مجلس بیان میشود و انتشار آن در رسانه ملی که مخاطبینی از همه سنین دارد، صحیح نیست. بنابراین این نکته نیز در بازپخش برنامههای سخنرانی باید مورد توجه قرار بگیرد.
*برنامههای تلویزیونی و رادیویی در مناسبتهای دینی و مذهبی چه وضعیتی دارند؟
به نظر من وضعیت مناسبت محوری رادیو و تلویزیون بسیار اسفبار است. به این معنا که هنوز یک ایده محوری در مناسبتهای مذهبی و چگونگی پخش برنامهها وجود ندارد و تنها کاری که صورت میگیرد این است که در شهادتها موسیقی قطع میشود و در ولادتها پخش موسیقی و مداحی صورت میگیرد. نکته منفی که وجود دارد تقطیع مداحیها است. تکلیف رسانه در مناسبتها مشخص نیست، علت اصلی آن هم این است که رسانه به صورت روتین عمل میکند. در حالی که شورای فکری و اندیشهورز گروههای معارف باید دست به کار شوند و برای برنامههای مناسبتی مذهبی ایدههای نو بدهند، نه اینکه صرفاً فیلم و سریالهای قدیمی را پخش کنند. البته باید محدودیتها را نیز در نظر گرفت، یکی از محدودیتهای تلویزیون این است که هزینههای تولید فیلم و خرید فیلم و سریالهای خارجی بسیار بالا است. مخاطب این مسائل را نمیداند و انتظار دارد که فیلمها جدید بشود.
ارتباط مستقیم با حرمهای مشرفه که چند سالی است باب شده ایدههای خوبی بود که صورت گرفت اما ایدهها باید دائماً نو و تجدید شود. به طور کلی وضعیت رسانه در مناسبتها مطلوب نیست.
*چرا در اعیاد و جشنهای دینی و مذهبی شاهد بلاتکلیفی در آنتن تلویزیون هستیم؟
بله بلاتکلیفی وجود دارد و این بلاتکلیفی برای مخاطب محسوس است. رسانه بر ظواهر متوقف شده است. جالب است که ریتم تلویزیون از غروب شهادت کاملاً تغییر میکند. نباید بر مناسبتها تکیه کرد. اگر یک ایده مرکزی تحت عنوان توسعه روح معارف در برنامههای سیما وجود داشته باشد نگرانیها برطرف میشود.
*از ویژگیهای مهم تلویزیون سرگرمی است. سرگرمی با انتقال مفاهیم دینی چگونه قابل جمع است؟
دین اسلام به سرگرمی بسیار اهمیت میدهد. روایات بسیاری در این خصوص وجود دارد از جمله آن روایتی که میگوید یک سوم از روزتان را تفریح کنید. ما به خاطر تاکید زیاد بر بعد اخروی دین، عنصر تفریح، شادی و جذابیت را در دین نادیده میگیریم در حالی که این مسئله در دین مورد تاکید قرار گرفته است. به طور طبیعی برنامههای دینی نیز باید به این قانون عمل کنند و به جای انتقال صرف معارف دینی، نیازهایی که در سبک زندگی مخاطب دیده میشود را برطرف کند.
مخاطب نیاز به شادی دارد، این شادی را میتوان با برنامه طنزی که اصول دینی را رعایت کرده باشد، منتقل کرد. چنین برنامهای را میتوان یک برنامه دینی نامید. اگر برنامهای بتواند بدون نام بردن از حدیث و آیه قرآن مفهومی مانند شادی را در مخاطب ایجاد کند ماهیت این برنامه دینی است. اگر رسانه نتواند مخاطب را جذب کند قطعاً جذب رسانههای دیگری میشود که با عناصری مانند موسیقی یا مفاسد اخلاقی برای مخاطب جذابیت ایجاد میکند.
*بخش عظیمی از مخاطبان رسانه کودکان و نوجوانان هستند، آیا برنامههای دینی فعلی میتواند نیازهای این نسل را تأمین کند؟
به نظر من شبکه نهال و پویا خوب عمل کردند، با اینکه این شبکهها در محدودیت بودجه هستند به طور کلی بد عمل نکردند. عملکرد رسانه ملی در حوزه کودک به نسبت امکاناتی که دارد عملکرد مثبتی است. به عنوان مثال برنامه سر سفره خدا یک برنامه سحرگاهی شبکه پویا بود که مخاطب داشت. شبکه پویا به عنوان یک شبکه اختصاصی کودک توانسته است کودکان را در خانوادهها و عقاید مختلف جذب کند و این نشان میدهد که تأثیرگذاری و جذابیت خوبی داشته است.
شبکه پویا در بسیاری از برنامهها روح معارفی را رعایت میکند، برای مثال برنامه در خصوص احترام پدر و مادر میسازد و یا برنامه با هم سفر بریم را میسازد که در این برنامه خانواده با هزینههای کم و با تفریح و شادی به سفر میروند، این برنامه در نگاه اول یک برنامه سرگرمی محض به نظر میرسد اما دقیقاً به مفاهیم دینی مانند احترام به پدر و مادر، خانواده محوری و مصرف درست میپردازد.
نظر شما