خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: میثم مرادی بیناباج بهتازگی سمت معاون راهبری استانهای حوزه هنری را عهده دار شده است. بر این اساس اخیراً در حوزه هنری جلسهای با نویسندگان و مدرسین استانی حوزه هنری تشکیل شد. به بهانه این جلسه گفتگویی کوتاه با وی داشته ایم تا از چند و چون بومی نویسی و رویکرد جدید حوزه هنری در این زمینه آشنا شویم.
مشروح اینگفتگو در ادامه میآید:
* آقای مرادی شما چندبار در مورد اهمیت روایتهای بومی صحبت کردید، دلیل این پافشاری شما چیست؟
ما به دنبال این هستیم که به ظرفیتها، مزیتها، روایتهای متکثر و متنوعی که در زیست بوم فرهنگی هنری و تاریخی کشور وجود دارد؛ توجه کنیم و به قولی آنها را برکشیده و مطرح کنیم. آنها را به عنوان روایت ترجیحاً غالب معرفی کنیم. جامعه ایرانی، جامعه تهرانی نیست و متشکل از اقوام، قومیتها و مذاهب، فرهنگها، سنتها، آیینها و باورها است. همه ی اینها دست به دست یکدیگر میدهند تا ایران فرهنگی را بسازند ولی امروز شاهد آن هستیم که روایتی از این جامعه در عرصه ادبیات وجود ندارد یا ضعیف است. به عبارتی تلاشهایی صورت گرفته اما روایت، روایت غالب نیست.
شاید سوژهها و بعضاً مصادیقی از زیست بوم کشور در آثار ادبی بیاید اما محل بحث ما این است که این روایت، روایت غالب است؟ من در این یک سال گذشته به جهت ارتباطم با مراکز استانی و حضورم در سفرهای استانی با بسیاری از سوژهها، داستانها و روایتها مواجه شدم که اینها اساساً شنیده و دیده نشده است. حیفم آمد که ما به اینها ضریب ندهیم و مطرح نکنیم. رویکرد ما در معاونت استانها این است که بر پرداختن به مزیتهای بومی در تولید آثار ادبی و هنری تاکید کنیم. ما اگر بخش هنری داستان را پذیرفته و کنار بگذاریم و انقلابی بودنش را هم با شاخصهایی مثل مردم باوری، دین باوری، استکبار ستیزی، نگاهی به جلو و آینده و روایت مثبت از مردم، به عنوان مفروض در رویکرد انقلابی بپذیریم.
* اینطور که شما میگویید پس به نوعی ناگزیر از این مسئله هستیم؟
دقیقاً، ما به بومنویسی برای تقاطع با فرهنگ عمومی نیاز داریم، همانطور که گفتم جامعه ایرانی ما در حال حاضر متاثر از رسانهای است که اگر ما هنر را در اینجا رسانه فرض کنیم، یعنی هر اثر هنری را پیامی ببینیم که خواستار آن است تا به مخاطب پیامی را القا بکند؛ به شکلی مردم ما با یک صدای واحد یا یک تک صدایی در این حوزه مواجه هستند. روایتی که از یک جامعه و خانواده ایرانی میشود گویی معطوف به یک سنخ و جنس خاص از خانواده و فرد ایرانی است که در یک نقطه از کشور و آن هم در تهران زندگی میکند. برای تقاطع با فرهنگ و بوم، ما ناگزیر هستیم که به بوم و زیست بوم خود توجه کنیم و به سوژهها و داستانهایش بپردازیم. از طرفی اینسوژهها و داستانها وجهی اختصاصی برای ما دارد و اگر ما به آنها نپردازیم ممکن است شخص دیگری به آنها نپردازد چون آشنا، درگیر و همجوار با آنها نیست. بعضاً ممکن است این داستانها به فراموشی سپرده شده و در طول تاریخ به آنها پرداخته نشده و روایتی دراماتیک از آنها نشود.
از جهتی برخی از این سوژهها واقعاً بکر و دست نخوردهاند. این بکر و دست نخورده بودن خصوصاً در هویت ایرانی اسلامی و فرهنگ عمومی ما متبلور است. ما اینسوژه هایی را داریم که میتوانیم از این نظر به آنها بپردازیم چون سوژههای تکرارنشدنی و نابی هستند.
* حوزه هنری چه پتانسیلی برای ورود و کمک به نویسندگان دارد؟
چیزی که ما در حوزه هنری میتوانیم به آن توجه کنیم تاریخ شفاهی است، این گنج در کشور و در حوزه هنری وجود دارد؛ مزیت حوزه هنری، در تاریخ شفاهی است. ما در تاریخ شفاهی میتوانیم سراغ سوژهها و جریانهای جذاب در بوم مان برویم. از جهتی تاریخ شفاهی هم رویکرد گفتمانی دارد و روایت یک ملت در مقابل یک تهاجم است و از سویی دیگر این تاریخ شفاهی در خود استان زنده است. ما میتوانیم آن را از منظر ادبی روایت کنیم.
* به نظرتان برای رسیدن به مسئله بومینویسی چه کاری باید کرد؟
به نظرم برای این مسئله باید به سه نکته یا سه رکن توجه کرد. و این ارکان را برای خود باز کنیم. رکن اول نویسنده بومی است. نویسنده بومی چه شاخصهایی دارد؟ نویسنده بومی کسی که به زبان بوم خود بنویسد یا صرفاً یک روایت محلی از زیست بوم خود داشته باشد؟ یا این نویسنده بومی ویژگیهای دیگری هم میتواند داشته باشد؟ رکن دوم سوژه بومی است. آیا چیزی به عنوان سوژه بومی چه سوژهای است؟ سوژهای است که صرفاً در یک بوم است یا در نقطهای دیگر از کشور نیز هست؟ ویژگیهای یک سوژه در یک زیست بوم چیست؟ رکن سوم سبک بومی است. آیا ما در طول زمان با توجه به مزیتهای بوم و به طور مثال استمرار جریان نگارش داستانهای بومی و هویتی توجه کرده ایم؟ آیا میتوانیم به سبک جدیدی از بومی نویسی را خلق کنیم؟
* پس دلیل اصلی اینجلسات را میتوان بخشی از ماموریت جدید حوزه هنری دانست؟
بله، بهعنوان کسی که بالاخره متولی استانهای حوزه هنری هستم و وظیفه و ماموریتم توجه به مزیتها و ظرفیتهای زیست بوم است، تلاش دارم برای یک افق سه تا پنج ساله، تصویر عمومی هنر انقلاب را با پررنگ کردن سهم بوم تغییر دهم. به این معنا که هم نویسندگان ما در زیست بوم استانها و هم سوژههای ما در تولید اثار ادبی و داستانی و هم روایتهای غیر تهرانی ضریب بیشتری بگیرند و این موازنه تغییر بکند و تصویری که سه یا پنج سال آینده از هنر انقلاب نمایش داده خواهد شد تصویری باشد که سهم قابل توجهی از آن را آثار ادبی و روایتهای غیر تهرانی تشکیل میدهند.
* در اینحوزه چهتوصیهای به نویسندهها دارید؟
ما باید به این سمت برویم که اساساً بومی نویسی چیست؟ تجربهها و چالشهای بومی نویسی چیست؟ تجارب و چالشهای بومی نویسی در گفتمان هنر انقلاب چیست و چگونه است؟ ما در این جلسه سعی داریم که بین استانهایی که درحوزه ادبیات بومی تلاش دارند هم افزایی کنیم. نحوه این هم افزایی، این تبادل نظر و اشتراک تجربه چگونه است؟ راجع به چالشهای این موضوع بومی نویسی صحبت کنیم و کیفیت آثار بومی را از منظر هنر انقلاب مد نظر قرار داده و بررسی کنیم. ما تاکید داریم در این نگاه به بوم، شاخصههای هنری بودن یعنی به اصل هنری بودن اثر، فرایند تولید اثر، وجه انقلابی و گفتمانی بودنش، خدشهای وارد نشود.
برای تمرکز و ورود به عرصه بومی نویسی چه بکنیم که این شاخصهها حفظ بشود و اینکه یک اثری که درباره یک موضوع بومی، توسط یک نویسنده بومی نوشته میشود چطور و چگونه میتواند در سطح ملی و حتی فرا ملی ضریب بگیرد؟ سازوکار این ضریب گرفتن و مطرح شدن باید چگونه باشد؛ به طوری که بتوانیم در این فضایی که تقریباً میتوان گفت غلبه با روایت واحد است، روایتهای متنوع و متکثر بومی خودمان را ضریب دهیم.
نظر شما