خبرگزاری مهر - گروه دین و آئین: امروزه توسعه دامنه ابعاد مادی در زندگی جوامع مدرن انسان زمانه ما، نتوانسته از میزان احساس نیاز ریشهدار و همیشگی او به دین و معنویتخواهی بکاهد و اکنون چند دههای است که به اقتضای بازار گرم تقاضای معنویتجویی، طرح مباحث عرفانی و معنوی به شدّت گسترش پیدا کرده است و سبب ظهور فرقهها و عرفانهای کاذب و سکولار شده است. این در حالی است که در دنیای کنونی، هرروزه بر قدرت فرقهها یا کیشها افزوده میشود. در جامعه ما نیز، بهرغم محدودیتهای فرهنگی، مذهبی و سیاسی در رابطه با فعالیت فرقهها، آنها بهطور خزنده و خاموش در لایههای پنهان جامعه در حال فعالیت هستند.
بر این اساس میتوان ادعا کرد توسعه فرقهگرایی در جامعه ایران با هر انگیزه و هدفی، یکی از مهمترین آسیبهایی است که فرهنگ اسلامی و ایرانی ما را تهدید میکند و غفلت از این مسئله میتواند نتایج جبرانناپذیری در پی داشته باشد. بیگمان اولین قدم برای علاج این آسیب، شناخت صحیح و واقعگرایانه از انواع فرقهها و مختصات هر کدام است. به همین خاطر در سلسله گفتوگوهای «هزارتوی فرقه» به بررسی کلیات فرقهگرایی و شیوه کار آنها و همچنین مختصات مهمترین فرقههای فعال در کشورمان خواهیم پرداخت.
در دومین گفتوگو حجتالاسلام فرمانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به تبیین روشهای مختلف تقسیمبندی جریانهای فکری عالم اسلام و دنیای غرب و همچنین عوامل ظهور و گسترش فرقههای انحرافی در جوامع بشری و مسائلی از این دست پرداخته است. متن گفتوگو از نظرتان میگذرد:
* همانطور که مستحضرید فرقهها از منظرهای مختلف قابل تقسیمبندی هستند. شما چه تقسیمبندی را در این زمینه پیشنهاد میکنید.
فرقهها را میشود با رویکردهای مختلف تقسیم بندی کرد. یک تقسیم بندی که از قدیم وجود داشته و بر اساس آن مذاهب اسلامی را تقسیم بندی میکردند چنین است که گفته میشود اسلام دارای بخش است: اعتقادات، احکام و اخلاق. از اختلافاتی که در اعتقادات به وجود آمد مذاهب کلامی به وجود آمد، از اختلافاتی که در احکام و فقه به وجود آمد مکاتب فقهی به وجود آمد و از اختلافاتی که در حوزه اخلاق و عرفان به وجود آمد مذاهب صوفیه به وجود آمدند. امروز حدود بیست مذهب کلامی، ده مذهب فقهی و یکصد طریقت و مذهب صوفی در جهان اسلام داریم که خیلی از آنها ریشه در گذشته دارند و خیلی از آنها هم در این صد سال و دویست سال گذشته از دل جریانهای معروف بیرون آمدند و فرقههای انشعابی هستند.
ما مذاهب کلامی را سه دسته میکنیم: مذاهب کلامی شیعه، مذاهب کلامی اهل سنت و مذاهب انشعابی. مذاهب شیعه دو بخش هستند: بخش اول مذاهبی که مفقود هستند و از بین رفتند مثل کیسانیه، فطحیه و واقفیه. سه مذهب هم الآن موجود است که عبارت است از شیعه اثنی عشریه، شیعه زیدیه و شیعه اسماعیلیه. در اهل سنت هم فرقههایی بودند که از بین رفتند مثل معتزله، مرجئه و ظاهریه؛ اما الآن سه مذهب موجود است که عبارت است از اشاعره، ماتریدیه و اهل حدیث. از دل اهل حدیث سلفیت بیرون آمده است که الآن خود سلفیها چند جریان شدند: وهابیت، سلفیهای جهادی، سلفی زیدی، سلفی تقریبی و طالبان و …. مذاهب انشعابی هم یا از شیعه منشعب شدند و یا از اهل سنت منشعب شدند؛ مثل شیخیه، اهل حق، ذکریه. از دل شیخیه هم بابیت درآمد، از دل بابیت هم بهائیت درآمد. اینها فرقههایی هستند که در مباحث کلامی داریم که برخی قدیمی تر و برخی جدیدتر هستند.
ما مذاهب فقهی را هم سه دسته میکنیم: مذاهب فقهی شیعه که شامل فقه جعفری اثنی عشری، فقه جعفری اسماعیلی و فقه زیدی است. فقه اهل سنت هم شامل چهار فرقه حنفی، حنبلی، مالکی و شافعی است. در میان مکاتب فقهی اهل سنت دو فرقه دیگر هم ظهور کردند که جدید هستند؛ یکی فقه سلفی و دیگری فقه مقاصدی است. فقه سلفی در میان سلفیها و تکفیریها است و فقه مقاصدی در میان روشنفکران وجود دارد. یک مذهب فقهی دیگری هم داریم به نام فقه اباضیه که فقه رسمی کشور عمان است. اینها مذاهب فقهی هستند که امروز داریم.
مذاهب صوفی را هم دو دسته میکنیم؛ یکی مذاهب صوفی اهل سنت مثل نقشبندیه، مولویه و سهروردیه. اینها مذاهب صوفی اهل سنت هستند. از جمله مذاهب صوفی شیعه هم میتوان به گنابادیه، شاه نعمتاللهیه، نوربخشیه و ذهبیه اشاره کرد که مهمترین مذاهب صوفی شیعه هستند که برخی جدید به وجود آمدند و برخی قدیمیتر هستند. این یک تقسیمبندی است که برای مذاهب اسلامی وجود دارد.
یک تقسیمبندی دیگر، تقسیم بندی میان فرق انحرافی است. ما هفت کلانفرقه داریم. یکی مسیحیت تبشیری است که در قالب کلیساهای خانگی دارند در ایران تبلیغ میکنند. یک کلان فرقه دیگر، عرفانهای نوظهور است. حدود ده هزار عرفان نوظهور در جهان داریم که سی و پنج تا از آنها وارد ایران شدند؛ مثل عرفان حلقه، اوشو و … که امروز در ایران حضور دارند و فعالیت میکنند. یک کلان فرقه دیگر کلانفرقهای است که به نوعی منسوب به شیعه هستند و از شیعه منشعب شدند مثل تشیع لندنی که از دل آنها انجمن حجتیه و گروه فرقان و احمدالحسن و یمانی پدید آمد. همچنین ما کلانفرقه تصوف را داریم. یک کلان فرقه دیگر به نام بهائیت داریم. یک کلان فرقه دیگر هم به عنوان باستانگرایی داریم که برخی از آنها ضد اسلام هستند و برخی با اسلام ضدیت ندارند و فقط تبلیغ زرتشت میکنند. یک کلان فرقه دیگر هم ملحدین و خداناباوران هستند که خدا را قبول ندارند. البته برخی از آنها هم لا ادری هستند و نمیدانند خدا هست یا خدا نیست. یک طیف دیگری هستند که خدا را قبول دارند ولی اصل دین را قبول ندارند و میگویند دین لازم نیست. برخی دیگر خدا را قبول دارند، دین را هم قبول دارد ولی میگویند دین اسلام به درد نمیخورد. اینها مهمترین فرقههایی است که امروز وجود دارند و دین و اسلام را زیر سوال میبرند.
الآن بیش از هفتاد درصد افرادی که جذب مسیحیت تبشیری میشوند به دلیل عوامل اقتصادی این کار را میکنند. اینها احساس کردند اگر جذب مسیحیت شوند میتوانند به خارج کشور بروند و زندگی بهتری پیدا کنند
یک تقسیم بندی دیگری وجود دارد که جریانهای فکری معاصر جهان اسلام را تقسیم بندی میکند و میگوید در جهان اسلام ما پنج نوع اسلام داریم: اسلام سنتی، اسلام سلفی، اسلام سیاسی، اسلام روشنفکر مذهبی و اسلام سکولار. این هم یک تقسیم بندی است که بر اساس مواجهه اسلام با مدرنیته مطرح شده است.
برخی هم حوزههای علمیه را تقسیمبندی میکنند و میگویند ما در حوزهها یک جریان مدافع انقلاب داریم، یک جریان مخالف انقلاب داریم، یک جریان موافق عرفان داریم، یک جریان مخالف عرفان داریم، یک جریان موافق فلسفه داریم، یک جریان مخالف فلسفه داریم. این هم یک تقسیم بندی است که فضای حوزههای علمیه را تقسیم بندی میکند. پس هر کس از زاویهای به تقسیمبندی گروهها و جریانات میپردازد و ما باید ببینیم مقسم این تقسیمبندیها چیست. گاهی اوقات با هم اشتراک دارند و گاهی اوقات با هم اختلاف دارند.
*از نظر شما بر اساس چه ملاک و معیاری میتوان یک فرقه را انحرافی دانست و یک فرقه را انحرافی ندانست؟
ملاک انحرافی بودن یک فرقه در نگاه متخصصین این حوزه متفاوت است. اگر من خودم را به عنوان شیعه سنتی بدانم که تابع تفکر اسلام سنتی غیر روشنفکری است، میشود گفت در نظر من همه فرقهها انحرافی است؛ ولی گاهی اوقات من فراتر میروم و شیعه مدافع نظام هستم. در این صورت هر کس شیعه باشد و نظام را قبول داشته باشد راستکیش است و بقیه انحرافی هستند. گاهی اوقات میگویم هر کس نظام را قبول داشته باشد راستکیش است و هر کس نظام را قبول نداشته باشد انحرافی است. در اینجا سنیهای مدافع نظام یا سنیهایی که خارج از کشور هستند ولی مبانی نظام ما را قبول دارند جز افرادی هستند که مذهبشان درست است و از آن طرف شیعهای که در قم باشد و مبانی نظام را قبول نداشته باشد انحرافی است. یک وقت میگوئیم هر کس استکبارستیز است راستکیش است و با او مشکلی نداریم ولی هر کس استکبارستیز نیست انحرافی است. در این صورت کشور چین هم جز ما است ولو دین درستی نداشته باشند. پس مهم این است که مقسم شما چه باشد. اگر مقسم شما استکبارستیزی باشد هر کس استکبارستیز باشد ولو دین درستی هم نداشته باشد انحرافی نیست. اگر یک پله پایینتر بیاییم کسانی که مبانی نظام ما را قبول داشته باشند جز غیر انحرافیها قرار میگیرند. یک وقت هم مقسمان نظام است یعنی طرف باید ولایت فقیه را هم قبول داشته باشد. پس مهم این است که شما مقسمتان را چه چیزی قرار دهید. ما که در این حوزه کار میکنیم معمولاً دو ملاک اسلام و نظام را برای تقسیمبندی فرقهها به انحرافی و غیر انحرافی مد نظر قرار میدهیم.
* همانطور که اشاره کردید از میان چند هزار عرفان نوظهور در جهان، سی و پنج عرفان وارد ایران شده است. چطور میشود که در هر جامعه، انواع خاصی از فرقههای انحرافی ظهور و بروز پیدا میکنند؟
خیلی عوامل در این مسئله دخیل است. یک بخش آن عوامل روانشناختی است، یک بخش آن عوامل سیاسی است، یک بخش آن عوامل اقتصادی است، یک بخش آن عوامل مدیریتی است. باید توجه داشته باشید که این ده هزار فرقه انحرافی در غرب درست شدهاند؛ غربی که از نظر اقتصادی رفاه دارد. در عین حال برای اینکه آنها دین را کنار گذاشتند و رویکرد سکولار و بیدینی را پیش گرفتند، ظهور این فرقهها در آنجا ناشی از عوامل روانی و جامعه شناختی است که موجب میشود این فرقهها در غرب رشد کنند.
در عرفانهای نوپدید بحث اقتصادی مطرح نیست و بیشتر عوامل روانشناختی مطرح است یعنی کسانی که افسرده هستند و دنبال آرامش میگردند، دنبال جایی میگردند که از فشارهای زندگی خلاص شوند جذب عرفانها نوظهور میشوند
مهمترین عواملی که در کشور ما برای این مسئله وجود دارد عوامل اقتصادی و سیاسی و مدیریتی است؛ یعنی وقتی عملکرد برخی را میبینند ناراحت میشوند و این میتواند اولین قدم برای پیوستن به فرقهها باشد. یکی از عوامل، عامل روانشناختی است؛ یعنی طرف دنبال معنویت میگردد و از روحانیت خوشش نمیآید لذا به دنبال گروههایی معنویتگرا میرود و ابتدا با یوگا شروع میکنند و سپس دنبال اوشو و … میرود. یک عامل دیگر در توسعه فرقهها فضای مجازی است. باز بودن فضای مجازی این زمینه را آماده کرده است تا فرقهها به تبلیغ و ترویج خود در جامعه بپردازند. این عوامل دست به دست هم میدهد که فرقهها گسترش پیدا کنند و کسانی که جذب این فرقهها میشوند بیشتر شوند.
الآن بیش از هفتاد درصد افرادی که جذب مسیحیت تبشیری میشوند به دلیل عوامل اقتصادی این کار را میکنند. اینها احساس کردند اگر جذب مسیحیت شوند میتوانند به خارج کشور بروند و زندگی بهتری پیدا کنند. معمولاً جدایی از فرقهها هم در این حوزه بیشتر است؛ یعنی طرف دنبال یک فرقه میرود، بعد که به هدف خودش نمیرسد از آن جدا میشود. در بهائیت هم این مسئله وجود دارد؛ یعنی نصف کسانی که به بهائیت تمایل پیدا میکنند به خاطر عوامل اقتصادی است ولی پس از مدتی سرخورده میشوند و از آن جدا میشوند.
در عرفانهای نوپدید بحث اقتصادی مطرح نیست و بیشتر عوامل روانشناختی مطرح است یعنی کسانی که افسرده هستند و دنبال آرامش میگردند، دنبال جایی میگردند که از فشارهای زندگی خلاص شوند جذب عرفانها نوظهور میشوند. خیلی از آنها هم میبینند جواب نمیگیرند و به خودکشی دست میزنند یا اینکه به افسردگی بیشتر مبتلا میشوند.
گرایش به باستانگرایی و زرتشتگرایی هم بیشتر معلول مسائل سیاسی است؛ یعنی کسانی که جذب باستانگرایی شدند به خاطر عوامل اقتصادی نبوده است. پس هر کدام از اینها عواملی دارند و در هر مذهب یک عامل پررنگتر است. در عین حال باید توجه کرد که این امر یک چیز تک عاملی نیست و چند عامل موجب میشود این اتفاق بیفتد.
نظر شما