به گزارش خبرنگار مهر، رمان «سربازرس مگره در شب چهارراه» نوشته ژرژ سیمنون بهتازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب صدودوازدهمین عنوان مجموعه پلیسی «نقاب» است که اینناشر منتشر میکند. صدویازدهمین عنوان «نقاب» هم رمان «سربازرس مگره و دیوانه بِرژِراک» بود که بهتازگی منتشر شده است.
پیش از اینکتاب، «رمانهای دلواپسیهای مگره»، «مگره از خود دفاع میکند»، «تردید مگره»، «شکیبایی مگره»، «مگره و سایه پشت پنجره»، «سفر مگره»، «دوست مادام مگره»، «مگره در کافه لیبرتی»، «ناکامی مگره»، «مگره دام میگسترد»، «مگره و جسد بیسر»، «مگره و زن بلندبالا»، «مگره و آقای شارل»، «بندرگاه مه آلود»، «پییر لتونی»، «مگره در اتاق اجاره ای»، «مگره و مرد روی نیمکت»، «مگره و شبح»، «مگره نزد فلاماندها»، «مگره سرگرم میشود»، «تعطیلات مگره»، «دوست کودکی مگره»، «مگره و مرد مرده»، «مگره و خبرچین»، «مگره و بانوی سالخورده»، «مگره و جنایتکار» «مگره و جان یک مرد»، «لونیون و گانگسترها» و «سربازرس مگره و دیوانه بِرژِراک» از آثار ژرژ سیمنون، در قالب مجموعهنقاب با محوریت شخصیت سربازرس مگره چاپ شدهاند.
رمان «سربازرس مگره در شب چهارراه» با بازجویی شروع میشود؛ بازجویی سربازرس از یکمرد دانمارکی بهنام کارل آندرسن که تشخص و نزاکت اشرافی خاصی دارد و با همینویژگی بر سربازرس تاثیر گذاشته است. او یا بیگناه است یا دروغگوی بینظیری است که سربازرس طی ۱۷ ساعت بازجویی از او به نتیجه مشخصی نرسیده است.
علت بازجویی از مرد متشخص دانمارکی، این است که جسد یک تاجر الماس در گاراژ خانهاش پیدا شده و برای توضیح احضار شده است. اما نمیتواند منطقی و مستدل جواب دهد. خانه آندرسن در حومه پاریس در چهارراه «سه بیوهزن» قرار دارد و اینجا، همانجایی است که داستانی پر از فربیکاری و خیانت شکل گرفته و ...
رمان پیشرو ۱۱ فصل دارد که فصل پایانی نام ندارد اما فصول اول تا دهم کتاب به اینترتیباند: «عینک یکچشمی سیاه»، «پردههایی که تکان میخورند»، «شبِ چهارراه»، «زن زندانی»، «اتومبیل رهاشده»، «شب غایبین»، «دو جراحت»، «ناپدیدشدهها»، «صف مردان» و «در جستوجوی یکسرکرده».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
«شام خوردهاید؟»
«گرسنه نیستم... نمیفهمم چه جوری زندگی میکنم ... از چهار روز پیش، دقیقا از زمان کشف جسد شوم توی ماشین، فکر میکنم، فکر میکنم ... سعی میکنم نظریهای پیدا کنم، بفهمم...»
«و به ایننتیجه میرسید که برادرتون مقصر هست؟»
«نه ... نمیخوام کارل رو متهم کنم ... بهخصوص که حتی اگه در مفهوم دقیق کلمه، اون مقصر باشه، فقط تسلیم یک حالت جنونآمیز شده... شما بدترین صندلی راحتی رو انتخاب کردهاید ... در صورتی که دلتون بخواد دراز بکشید، توی اتاق کناری یک تخت سفری هست ...»
زن، در عین حال، آرام و هیجانزده بود. آرامشی بیرونی و ارادی که بهدشواری بهدست آمده بود. هیجانی که بهرغم همهچیز، در بعضی لحظهها، بروز میکرد.
«قبلا هم در اینخونه فاجعهای رخ داده، درست نیست؟ ... کارل بهصورت سربسته برام تعریف کرده ... اون میترسید من ناراحت بشم ... همیشه به من به چشم یک دختربچه نگاه میکنه ...»
اینکتاب با ۱۴۲ صفحه، شمارگان ۴۰۰ نسخه و قیمت ۱۰۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما