به گزارش خبرنگار مهر، رمان «نقطه صفر» نوشته مایکل آدامز بهتازگی با ترجمه ساره ارضپیما توسط انتشارات فاطمی منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب هفتمینعنوان از مجموعه «هفتنشانه» است که مایکل آدامز درباره زندگی ۷ نوجوان نوشته و ترجمهاش در قالب عناوین کتابهای «طوطی» (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی) توسط اینناشر چاپ میشود.
مجموعه هفتنشانه درباره هفتعلامت و هفتروز برای نجات دنیا است و در آن، هفتنوجوان با نامهای یاسمین، ایزابل، اندی، دیلن، جِیجِی، زاندر و میلا با شرکت در مسابقه مرموز شهامت، برنده سهچیز میشوند: شهرت، ثروت و گشتن دور دنیا. اما اینهفتنفر برای رویارویی با اتفاقات خطرناکی که از پی میآیند، آماده نیستند. هفتنماد رازآلود که شهرتشان «اولیننشانه» است، با پیشبینی یکانفجار از راه میرسند و یکی از برندگان را وادار به جنگیدن برای نجات جانش میکنند. تمام کشورش را هم به آشوب میکشند. به اینترتیب زمان زیادی نمیگذرد که برندگان جایزه شهامت ناچار میشوند از هفتنشانه رمزگشایی کنند و مغز متفکر ناشناسی را شکست دهند که صاحب یکقدرت وحشتناک است.
باران آتش، قتلعام، نابودی کامل، کلید مرگ، ارباب جنایت، موج وحشت و نقطه صفر، عناوین اینهفتگانه هستند که با چاپ «نقطه صفر» تکمیل شد.
در هفتمین و آخرینکتاب «هفتنشانه» کار به جایی رسیده که همه فکر میکنند برندههای جایزه شهامت در ایجاد سونامی شهر سیدنی دست داشتهاند. آنها که از دست ماموران امنیتی فرار کردهاند، باید به مقصد نهاییشان یعنی کشتی بزرگ فلیکس اسکات با نام اینفینیتیهوریزِن وارد شوند. اینکار برای این است که آخرین نشانه مرگبار را رمزگشایی کنند. باید در اینکار موفق شوند چون اگر به توفیق نرسند، بازی نهفقط برای آنها بلکه برای همه دنیا تمام میشود.
ادامه داستان به آشکارشدن یکراز در قطب جنوب میانجامد و برندههای جایزه شهامت در مرحله آخر باید وارد نبرد رو در رو و سخت با دشمن اصلیشان شوند. سوال مهم در اینقسمت از هفتگانه «هفتنشانه» این است که اینبچهها زنده میمانند یا کشته میشوند؟
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
وقتی همه متوجه شدند درباره کی حرف میزد، چهرههایشان رفت توی هم.
«جِیجِی بیدفاع توی آزمایشگاه پزشکی گیر افتاده. باید بهش زنگ بزنیم.»
زاندر سرش را به نشانه مخالفت تکان داد. «اگه همچین کاری بکنیم، این خطر وجود داره که فلیکس با استفاده از سیگنال، جامون رو پیدا کنه.» بعد اخم کرد و به عینک هوشمندش نگاهی انداخت.
اندی پرسید: «چیکار داری میکنی؟»
زاندر جواب داد: «میخوام ببینم میتونم با دوربینهای امنیتی اینفینیتیهوریزِن حواسم به جِیجِی باشه یا نه.» بعد سرش را تکان داد و لبخند زد. «تصویرش رو دارم. به نظر میرسه با آرامش داره استراحت میکنه.»
دیلن گفت: «خوبه، اما چطوری قراره بیاریمش بیرون؟»
اینکتاب با ۲۳۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۶۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما