خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: بهادر باقری دانشیار زبان و ادبیات فارسی و استاد مدعو دانشگاه پکن، سالهاست مشغول آموزش و ترویج زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای آمریکای لاتین و چین است. شیوه آموزش او ویژگیهایی دارد که کارش را از سایر استادان زبان فارسی در خارج از کشور، متمایز میکند.
در ماههای اخیر ویدئوهایی از کلاسهای باقری در شبکههای اجتماعی دیده شده که در آن دانشجویان خارجی وی در حال خواندن شعر یا تصنیفهای فارسی هستند. اجرای بعضی قصههای نظامی، عطار و یا دیگر شعرای بزرگ زبان فارسی به سبک نمایشنامه، از روشهای باقری برای آموزش زبان فارسی به دانشجویان خارجی و آشنا کردن آنها با شعر و ادبیات فارسی است.
به بهانه همین روش تدریس و مرور کارنامه معلمی باقری در حوزه زبان و ادبیات فارسی به دانشجویان خارجی، با وی به گفتگو نشستیم.
مشروح اینگفتگو در ادامه میآید؛
* آقای باقری، در ماههای اخیر ویدئوهایی از شما و دانشجویانتان در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفته است. ویدئوهایی که در آنها، دانشجویان خارجی شما، شعرها و تصنیفهای فارسی و ایرانی را میخوانند و از علاقهشان به زبان و ادبیات فارسی حرف میزنند. برای شروع گفتگو خودتان را به اختصار معرفی کنید. بعد برسیم به اینکه چه شد به تدریس زبان فارسی در خارج از کشور علاقهمند شدید؟
ابتدا تشکر میکنم که به این موضوع علاقهمند هستید. من بهادر باقری، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات دانشگاه خوارزمی تهران هستم و حدود سی سال است که در این دانشگاه تدریس میکنم. البته از وقتی که دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی بودم، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مرکزی با عنوان گسترش زبان فارسی در جهان داشت که مأموریتش، آموزش زبان فارسی به خارجیها بود. این مرکز با کمک دانشگاهها، دانشجویان و زبانآموزانی را از کشورهای مختلف دعوت میکردند و برای آنها دورههای دانشافزایی در حوزه زبان و ادبیات فارسی برگزار میکردند.
من از دوران دانشجویی، با این دورهها همکاری داشتم و در آن تدریس میکردم. یک سال هم مسئول یکی از این دورهها بودم و از همان زمان بود که به این موضوع بسیار علاقهمند شدم. احساس کردم که ذوق و ابتکار ویژهای در این زمینه دارم و این کار برایم لذتبخش و دوستداشتنی بود.
* اولین سفر خارجیتان برای آموزش زبان فارسی به کجا بود و چهطور انجام شد؟
در آغازین سالهای استخدامم در دانشگاه خوارزمی، از طرف وزارت علوم، به اوکراین اعزام شدم و دو سال، در چهار دانشگاه کیاف، پایتخت این کشور، تدریس کردم. بعد از اوکراین، احتمالاً به دلیل اینکه وزارت علوم از کارم راضی بود، دوباره مرا به کلمبیا اعزام کردند و تدریس من در دانشگاه ملی کلمبیا، به مدت دو سال ادامه داشت.
چند سال بعد از آن، به من اطلاع دادند که میخواهند در اروگوئه (آمریکای لاتین)، کرسی زبان فارسی را تأسیس کنند و چون من در آمریکای لاتین تجربه داشتم، به اروگوئه اعزام شدم و یک سال هم آنجا بودم؛ اما به دلیل مشکلات ارزی وزارت علوم، کارمان ناتمام ماند و به ایران برگشتم و در کنار تدریس در دانشگاه خوارزمی، دو سال در وزارت علوم، در مرکز همکاریهای علمی بینالمللی، معاون گسترش زبان فارسی در دانشگاههای خارج از کشور بودم؛ یعنی مسئول اعزام استادان به خارج از کشور.
سال ۱۴۰۱ از طرف دانشگاه پکن که بزرگترین دانشگاه چین است و با هزینه این دانشگاه، برای یک دوره سه ساله به چین دعوت شدم. الآن هم سال سوم است که در این دانشگاه، مشغول تدریس زبان و ادبیات فارسی هستم.
* معمولاً چه کسانی به سمتِ تحصیل در رشته یا زمینۀ زبان و ادبیات فارسی میآیند؟
دانشجویانی که به رشتۀ زبان فارسی میآیند، دو نوع هستند؛ یا رشتۀ آنها زبان فارسی است، یا اینکه در رشتههای دیگر تحصیل میکنند، اما یکی از دروس آنها، آشنایی با زبان فارسی (فارسی عمومی) است. ما در دانشگاه پکن و ۱۳ دانشگاه دیگر چین، رشتۀ زبان فارسی را داریم. در دانشگاه پکن هم تا دورۀ دکتری فارسی را تدریس میکنیم. در خیلی از دانشگاههای جهان هم، رشتۀ زبان فارسی را تا دکتری داریم و خیلی از دانشجویان رشتۀ تخصصیشان فارسی است. دانشجویان درس فارسی عمومی، از رشتههای مختلف مثل پزشکی، مهندسی و علوم انسانی و… هستند که در کنار زبان انگلیسی یا فرانسوی، یک زبان شرقی مثل عربی، کرهای، ژاپنی، ترکی و فارسی را هم یاد میگیرند.
من در کلاسهای خودم، از ابزارهای مختلفی برای تدریس زبان فارسی استفاده میکنم. یعنی گاهی با اجرای نمایش، گاهی با شعر، قصهگویی، خوشنویسی، و گاهی با موسیقی و تصنیفهای زیبای ایرانی، زبان فارسی را به آنها آموزش میدهم. همین نوع تدریس، بچهها را به شعر فارسی، علاقهمند میکند. چون شعر، آهنگین و شیرین است، برای اینها تازگی و جذابیت دارد * اینطور که فهمیدم، شما برای تدریس زبان فارسی از ابزار و روشهای مختلف استفاده میکنید و همین امر، دانشجویان خارجی را به زبان و ادبیات فارسی علاقهمند میکند. درباره روش تدریستان صحبت کنیم!
در کلاسهای خودم، از ابزارهای مختلفی برای تدریس زبان فارسی استفاده میکنم. یعنی گاهی با اجرای نمایش، گاهی با شعر، قصهگویی، خوشنویسی، و گاهی با موسیقی و تصنیفهای زیبای ایرانی، زبان فارسی را به آنها آموزش میدهم. همین نوع تدریس، بچهها را به شعر فارسی، علاقهمند میکند. چون شعر، آهنگین و شیرین است، برای اینها تازگی و جذابیت دارد. وقتی شعری را در کلاس میخوانم و معنای آن را برایشان توضیح میدهم، و بعد تصنیف و ترانه همان شعر را تمرین و همخوانی میکنیم، خیلی زودتر و بهتر یاد میگیرند و آن را زمزمه و حفظ میکنند. کلاسهایم بیشتر جنبه کارگاهی در فضایی شاد و صمیمانه دارد و خشک و رسمی نیست.
این شیوه تدریس زبان فارسی برایشان بسیار لذتبخش است. شعر و ترانههای فارسی، هم از جهت موسیقایی و هم از این جهت که محمل خوب و لذتبخشی برای یادگیری زبان است و آنها میتوانند بسیاری از کلمات و اصطلاحات روزمره فارسی را از طریق آن یاد بگیرند، روش خوبی برای تدریس زبان فارسی است. ضمن اینکه نوع نگاه شعر ما به موضوعات غنایی، عشق، عرفان، معنای زندگی و… برایشان تازگی دارد و گاه برای آنها عجیب و رازآمیز است.
* مثلاً چه چیزهایی؟
ما کشوری هستیم که آب و باران کمی داریم و باران برای ما بسیار عزیز و محترم است؛ اما اروپاییها، چندان دل خوشی از باران ندارند؛ از بس که در کشورهایشان باران میبارد و هوایشان غالباً ابری است. به همین دلیل، آنها روزهای آفتابی را بیشتر دوست دارند و وقتی میبینند که در شعر ما دربارۀ باران اینهمه مضمون وجود دارد و مثلاً معشوق را به باران بهاری تشبیه میکنیم، برایشان عجیب است. یا مثلاً بسامد بالای موضوع هجران و فراق در شعر ما، برای اینها خیلی عجیب است. به دلیل همین تفاوتها و تمایزهاست که شعر، فرهنگ و سینمای ما در سراسر دنیا طرفداران زیادی دارد. مثلاً من دانشجویانی داشتم که تنها با دیدن یک فیلم سینمایی یا یک فیلم کوتاه و یا خواندن ترجمه یک غزل از حافظ، به ایران و زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و تمدن ما علاقهمند شده بودند و میگفتند ما میخواهیم این شعر را به زبان اصلی یاد بگیریم. اما میتوان گفت که به قول حافظ «صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید / خوبان در این معامله تقصیر میکنند»؛ ما در معرفی زیباییها و جلال و جمال ادبیاتمان، چه ادبیات کلاسیک و چه ادبیات معاصر، به جامعۀ ادبی جهان، خیلی کمکاری کردهایم و نتوانستهایم حق آن را چنان که باید و شاید ادا کنیم؛ وگرنه زبان و ادبیات فارسی در جهان، باید بیش از اینها خواهان و طرفدار داشته باشد.
* جدا از جذابیتهای زبان، ادبیات و فرهنگ ما برای مردم جهان، نوع تدریس شما هم مهم است.
من عضو کوچکی از جامعه مدرسان کوشا و پویای زبان فارسی هستم و مطمئناً دوستان و همکارانم، بیش و پیش از من، فعالیت داشته و دارند و به قول ادیبان، فضل تقدم و تقدم فضل دارند. راستش آموزشم را به زمان کلاس محدود نمیکنم. مثلاً کلاس من در فلان دانشگاه، تنها ۳۰ یا ۴۰ نفر دانشجو دارد. کاری که میکنم این است که بخشهایی از کلاس خودم را در شبکههای اجتماعی مثل تلگرام، اینستاگرام، فیسبوک، یوتیوب و… منتشر میکنم و از این طریق، دانشجویان کلاس خودم را به هزاران نفر میرسانم.
در چین، در دانشگاه پکن تدریس میکنم؛ اما در ویچت که نرمافزار مورد استفاده مردم این کشور است، دو گروه با موضوع «زبان فارسی» و «ادبیات و فرهنگ ایران» تشکیل دادهام که حدود ۵۵۰ استاد و دانشجو از سراسر چین در آن حضور دارند و به آنها درس میدهم. از فضای مجازی چین (بیلی بیلی و دویین) استفاده کردهام و تلاش میکنم شاعران ایران را به آنها معرفی میکنم. ویدئوهای کوتاهی دربارۀ مولانا و حافظ و سعدی و فردوسی درست کردهام، با زیرنویس چینی و گاهی با دوبله چینی که راحتتر با شاعران ما آشنا شوند و حدود صد هزار بازدید داشته است.
علاوه بر وقتی که برای درسهای موظف صرف میکنم، کلاسهای اضافی زیادی هم برای بچهها تشکیل میدهم؛ مثل آشنایی با شعر و داستان فارسی و تصنیفهای ایرانی. واقعاً سعی کردهام تنها در چهارچوب کلاسها محدود نباشم و آنها را در فرصتهای مفصلتری، با شعر فارسی و فرهنگ ایرانی آشنا کنم. همچنین در فضای مجازی کوشیدهام جنبههایی از فرهنگ و تمدن چین و زندگی امروز آنان را به دوستان ایرانی معرفی کنم.
از فضای مجازی چین (بیلی بیلی و دویین) استفاده کردهام و تلاش میکنم شاعران ایران را به آنها معرفی میکنم. ویدئوهای کوتاهی دربارۀ مولانا و حافظ و سعدی و فردوسی درست کردهام، با زیرنویس چینی و گاهی با دوبلۀ چینی که راحتتر با شاعران ما آشنا شوند و حدود صد هزار بازدید داشته است
* اشاره مختصری به جذابیتهای شعر فارسی برای دانشجویان خارجی داشتید. شعر فارسی از نظر فرم و محتوا و مضمون، چه جذابیتهای دیگری برای دانشجویان خارجی دارد؟
بچههایی که زبان فارسی را یاد میگیرند، با اهداف مختلفی به این عرصه میآیند. یکی میخواهد کار تجاری بکند، یکی میخواهد کار سیاسی و دیگری میخواهد کار روزنامهنگاری یا ترجمه بکند. بچههایی هم هستند که صرفاً عاشق فرهنگ و ادبیات و سینمای ایران هستند. برای تمام آنان، عشق در شعر ما جذاب و رازآمیز است؛ هم عشق عرفانی و هم عشق زمینی و انسانی ما. عاطفه قدرتمند، هنر و بلاغت شاعرانه، اندیشه والایی که در این اشعار موج میزند و جایگاه عظیم و والای معشوق، دست نایافتنی بودن وی و قداستی که معشوق پیدا میکند، برای آنان شگفت و پرسش برانگیز است.
ما برای دانشجویان چینی به دلیل اینکه اسمهایشان دشوار است، اسم فارسی انتخاب میکنیم. مثلاً یکی از دانشجویانم با اسم ایرانی پارمیس، مقالهای نوشت و عشق در شعر فارسی و شعر چینی را با هم مقایسه کرد. اینجا میبینیم که معشوق در شعر فارسی و چینی چقدر با هم تفاوت دارند. معشوق در شعر غنایی چینی باید خیلی ظریف و حتی ضعیف و شکننده باشد، هیچ کاری نباید بکند، فقط خواستنی است، فعال نیست و منفعل است، عاشق باید دنبالش باشد، شرم و حیای فراوانی دارد، اصلاً حرف نمیزند، و جالب اینکه عاشق هم از زبان معشوق صحبت میکند و هم از فراق عاشق مینالد. این در صورتی است که معشوق در شعر فارسی، زمین تا آسمان، با معشوق در شعر چینی تفاوت دارد. این تفاوتها برایشان مهم و شیرین است.
* خاطره جالبی از سالهای تدریس زبان فارسی دارید؟
بله فراوان. دوره کوتاهی در بنگلادش بودم. همانطور که در کشور ما، روحانیون، سخن خود را با آیه و حدیث و دعا شروع میکنند و همین به نوعی، نشانه سواد و تسلط آنها بر زبان عربی است، در شبه قاره هند، وقتی که یک روحانی روی منبر میرود و صحبتش را با یک غزل از عطار و مولوی و حافظ و… شروع میکند، میگویند این ملاست؛ با سواد است و با دقت بیشتری به حرفهای او گوش میکنند. من وقتی در بنگلادش، شعر مولانا و داستان موسی و شبان را میخواندم:
«موسیا آداب دانان دیگرند / سوخته جان و روانان دیگرند
ما برون را ننگریم و قال را / ما درون را بنگریم و حال را»
دانشجویانم مثل گندمزاری در معرض باد بهاری، سر و بدنشان میچرخید و برخی اشک میریختند و با این شعر صفا میکردند.
یک بار در دوره کوتاهی در ارمنستان درس میدادم و رسیدم به غزل «پلنگ و ماه» حسین منزوی. به خصوص بیت آخرش که میگوید «چه سرنوشت غمانگیزی که کرم کوچک ابریشم / تمام عمر، قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود»؛ یکی ازخانمهای ارمنستان، با چشمانی اشکبار گفت «استاد! با این بیت، تنم مورمور شد». گفتم تو این «مورمور» را از کجا یادگرفته ای؟! گفت «این شعر اینقدر قشنگ بود که در من زلزله ایجاد کرد». من همیشه گفتهام که استادان زبان و ادبیات فارسی که به خارج میروند، نباید فقط زبان تدریس کنند. برخی از دوستان معتقدند هرکسی میتواند زبان فارسی را به دانشجوی خارجی درس بدهد؛ در صورتی که اینطور نیست. کسی که به خارج از ایران میرود، فقط معلم زبان نیست؛ بلکه نماینده ادبیات و فرهنگ و تاریخ ماست. من با اینکه تکلیف و وظیفۀ سازمانی ندارم، تقریباً هر روز در گروههای ویچتی، ادبیات و جاذبههای فرهنگی و تاریخی ایران را معرفی میکنم. مثلاً شهرها را یک به یک به همراه جاذبههای فرهنگی و تاریخی و طبیعی آنها معرفی میکنم که میتواند در حد خود، به گسترش گردشگری در ایران کمک کند.
خیلی وقتها دانشجویان به من اطلاع میدهند که ما یک ماه، دو هفته یا چند روز ایران بودیم و خیلی خوش گذشت و به یاد شما بودیم. وقتی ایران را میبینند، تصورشان هم اصلاح میشود. میخواهم بگویم دولت و مراکزی که مسئول گسترش زبان فارسی هستند، باید از کسانی که توانایی آموزش درست و اصولی زبان فارسی را دارند، بیش از اینها حمایت کنند.
همانطور که در کشور ما، روحانیون، سخن خود را با آیه و حدیث و دعا شروع میکنند و همین به نوعی، نشانۀ سواد و تسلط آنها بر زبان عربی است، در شبه قارۀ هند، وقتی که یک روحانی روی منبر میرود و صحبتش را با یک غزل از عطار و مولوی و حافظ و… شروع میکند، میگویند این ملا با سواد است
* ترجمه شعر فارسی برای مخاطب خارجی، چهقدر امکانپذیر است؟ از شاعران بزرگ ما، چیزی به زبان چینی ترجمه شده است؟
از حدود ۷۰ سال پیش، کرسی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه پکن راه افتاده است. استادان بسیار بزرگی همچون زندهیاد سیدجعفر شهیدی اینجا حضور داشتهاند و خدمت کردهاند. من هم چندوقت پیش خدمت یکی از پیرمردان و پیشکسوتانی که اینجا بازنشسته شده است رفتم. ایشان و بسیاری از استادان پیشکسوت، خیلی از آثار ادبی درجه یک ما را به زبان چینی ترجمه کردهاند. ضمن اینکه یک اتفاق خوب هم در سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین رقم خورده است. این سند، یک بخش فرهنگی هم دارد که قرار است طی آن ۱۰۰ اثر کلاسیک ایران و چین ترجمه شوند. خوشبختانه تا کنون چندین کتاب از جمله خمسۀ نظامی به چینی ترجمه شده است؛ اما هنوز کار نکرده و راه نرفته فراوان داریم.
فکر میکنم اگر قرار است ترجمه خوبی در هر زبانی شکل بگیرد، کنار آن مترجم باید یک استاد ایرانی هم حضور داشته باشد. چون پیچ و خمها و راز و رمزهایی در شعر بزرگان ما وجود دارد که حتی اگر کسی به زبان فارسی، تسلط خوبی هم داشته باشد، باز هم از درک ظرائف آن محروم است و نیاز به یک مشاور خبره ایرانی دارد. ما باید این امکان را فراهم کنیم که استادان زبان و ادبیات فارسی با مترجمان مختلف از زبانها و کشورهای مختلف ارتباط داشته باشند و در طول ترجمه آثار ادبی، آنان را یاری کنند. البته میدانید که شعر حافظ ترجمهپذیر نیست. ظرایف و چندمعنایی بودن شعر خواجه، خیلی وقتها قابل انتقال نیست؛ اما به قول مولانا «آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید». به اندازۀ حوصله و فهم مخاطب خارجی، باید این شعرها را ترجمه و معرفی کرد.
* اشارهای داشتید به کارهایی که صورت گرفته. اشاره خوبی هم به قرارداد ۲۵ سالۀ ایران و چین داشتید. رشته ادبیات فارسی که گفتید تا دکتری هم تدریس میشود، در کشورهای مختلف چند استاد و دانشجو دارد؟
به صورت کلی باید بگویم در حدود ۲۰۰ دانشگاه جهان، رشته زبان و ادبیات فارسی یا ایرانشناسی وجود دارد. بنابراین رشته ما رشته پر رونقی در کشورهای مختلف جهان است. کشورهای دیگری هم هستند که خواهان گشایش این کرسیها هستند. در همین چین که من هستم، ۱۴ دانشگاه، رشته زبان و ادبیات فارسی دارند که فقط پنج دانشگاه در پکن هستند: دانشگاه پکن، دانشگاه مطالعات بینالملل، دانشگاه زبانهای خارجی، دانشگاه اقتصاد و تجارت بینالملل، و دانشگاه فرهنگ و زبانهای خارجی پکن. البته دانشگاه پکن از همه قدیمیتر است. چون اینجا کشور ثروتمندی است و دانشگاهها خودشان برای دعوت استادان ایرانی هزینه میکنند و اینک در اکثر دانشگاههای این کشور استادان ایرانی مقیم یا مدعو حضور دارند، فرصت خوبی برای وزارت علوم است که برای اعزام استادان به دیگر کشورها هزینه کنند.
* بین رشته زبان فارسی و رشته ادبیات فارسی در دانشگاههای خارج از کشور، چه تفاوتی وجود دارد؟
دانشگاههایی هستند که صرفاً زبانآموزی دارند. یعنی فقط زبان فارسی را آموزش میدهند. اگرچه آنها هم شعر و ادبیات میخوانند، ولی تمرکز اصلیشان بر آموزش زبان فارسی است. در دانشگاه مطالعات زبانهای خارجی پکن، بیش از ۱۰۰ زبان زنده دنیا تدریس میشود. نه تنها زبانهای زنده، بلکه بعضی از زبانهای مرده مثل سانسکریت هم تدریس میشود. چین دومین اقتصاد بزرگ جهان است و بیش از یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر جمعیت دارد. با تمام دنیا ارتباط دارد و تعاملات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی برایشان بسیار مهم است. به همین دلیل، آموزش زبانهای مختلف برایشان حیاتی است. به ویژه کشورهای عربی، استادان زیادی به اینجا اعزام کردهاند که دارند زبان عربی را به دانشجویان چینی آموزش میدهند.
همین دانشگاه پکن، کتابخانه عظیم و زیبایی دارد؛ اما در کنار آن، کتابخانۀ چهارطبقه و مجهزی است که عربستان آن را در دل دانشگاه ساخته است. تمام کتابها و منابع آن هم عربی است. میخواهم بگویم کشورهای دیگر، اینگونه برای گسترش زبان خود سرمایهگذاری میکنند. ما هم باید آموزش زبان فارسی را بیش از این جدی بگیریم و کار را به کاردان بسپاریم.
در سالهایی که بودجه خوب و مناسب بود، هر سال حدود ۳۰ یا ۴۰ استاد به کشورهای مختلف دنیا اعزام میشد؛ اما متأسفانه در سالهای اخیر، این بودجه کم شده؛ به این کرسیها توجه و رسیدگی لازم نشده و کار اعزام استادان تضعیف شده است
* گفتید دولت و نهادهای فرهنگی باید بیشتر پای کار ترویج و آموزش زبان و ادبیات فارسی بیایند. دراین سالها چهقدر از شما حمایت شده است؟
از این فرصت گفتگو استفاده میکنم و از وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری خواهش میکنم در وزارت علوم، به این بخش توجه ویژهای داشته باشند. زمانی که من در وزارت علوم مسئولیت داشتم، مرکزی به نام مرکز همکاریهای علمی بینالمللی بود که دو معاونت داشت و یک معاونت آن، مسئول گسترش زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای خارج از کشور بود. در سالهایی که بودجه خوب و مناسب بود، هر سال حدود ۳۰ یا ۴۰ استاد به کشورهای مختلف دنیا اعزام میشد؛ اما متأسفانه در سالهای اخیر، این بودجه کم شده؛ به این کرسیها توجه و رسیدگی لازم نشده و کار اعزام استادان تضعیف شده است.
حتی شنیدهام آن معاونت کلاً برچیده شده است. شایسته و بایسته است که این معاونت دوباره احیا شود و پیشنهاد من به آقای وزیر این است که نه تنها این معاونت را احیا کنند، بلکه مسئولیت را به کسی بدهند که اینکاره باشد و تجربه و شناخت لازم را در این حوزۀ مهم و کلیدی داشته باشد؛ مسائل و مشکلات کرسیهای خارج از کشور را بداند و بتواند حل کند. یکی از وظایفی که سیاستهای کلی و اسناد بالادستی به وزارت علوم تکلیف کرده است، همین بحث گسترش زبان و ادبیات فارسی در جهان است. امیدوارم ایشان، توجه ویژهای به این موضوع داشته باشند و در دوران وزارت ایشان، شاهد رواج و رونق روزافزون و فروزانیِ دمافزونِ چراغ زبان فارسی در جایجای جهان باشیم.
* درباره همخوانی سرودها و تصنیفهای ایرانی هم صحبت کنیم که بین دانشجویان خارجی شما خواهان و علاقهمند دارد. جالب اینکه بعضی از این فیلمها بسیار پر بازدید هم شدهاند.
ده سال پیش در دانشگاه کلمبیا، بچههای کلاسم یکی از ترانههای استاد شجریان را به زیبایی خواندند که در فضای مجازی پخش شد و تا جایی که من خبردار شدم، بیش از بیست، سی میلیون بیننده داشت. اخیراً بچههای دانشگاه پکن هم یکی از ترانههای جناب همایون شجریان را به زیبایی خواندهاند که تا امروز چندین میلیون بیننده داشته است. اظهارنظرهای مخاطبان این ویدئوها میتواند خود، موضوع یک مقاله باشد! گفتم ببینید شما چقدر در ایران، طرفدار دارید! و تشویق شدند که باز هم بخوانند. جالب اینکه این بچهها در رشتههای مختلفی تحصیل میکنند؛ اما همه آنها عاشق زبان و ادبیات فارسی هستند. آنقدر شعر برایشان جذابیت دارد که من برای آنها، یک کلاس مجزا گذاشتهام. تقریباً هر هفته میآیند و با هم شعر میخوانیم و ترانه گوش میکنیم. بعد خودشان میروند در یوتیوب برنامهها و تصنیفهای ایرانی را میبینند و دنبال میکنند. من حتی این بچهها را به سرودن شعر تشویق میکنم. سعی میکنم تخیل آنها را محک بزنم. چون خود من هم سر سوزن ذوق و شوقی در شعر دارم، سعی میکنم تخیل آنها را به کار بگیرم. تشبیه و استعاره و … را برای آنها توضیح میدهم و تشویقشان میکنم که احساساتشان را به کار بگیرند و شعر بسرایند. ما حتی شعرهای دسته جمعی هم با هم سرودهایم که اگر کسی ببیند، برایش خیلی جذاب و شگفت است و شاید باور نکند دانشجویان ترم دوم کلاس فارسی عمومی که فقط چهار ساعت در هفته با من کلاس داشتهاند، چنین شعری نوشتهاند. برای نمونه این شعر را ببینید:
«چشمان تو عسل است / موی تو، باران طلا و عسل است / عطر موی تو، مثل گل در باغ است / لبهای تو مثل خورشید غروب است / پیشم بمان عزیزم! / دوستت دارم.
صدای تو / آواز قناری خسته / در باغ رنگینکمان است / دندان تو / شیر شیرین و سفید است / و لبخند شیرین تو / دنیا را روشن میکند.
عشق تو / آبشار ابریشم و نور / در دل من است.
آه مهتابِ مهربان شبهای روح من! / دوستت دارم». کلمبیا ۱۳۹۳
من نقش شخصیت و عشق و علاقۀ معلم و استاد را در آموزش زبان و ادبیات فارسی خیلی مهم میدانم. معلم میتواند سختترین و تلخترین درس را شیرین و جذاب کند. در سال اول و دوم فقط باید آنها را عاشق ایران و فرهنگ ایران کنیم. باید ابتدا دلبستگی پیدا بکنند، بعد بتوانیم زبان را به آنان یاد بدهیم.
* اگر بخواهید توصیهای به استادان و مربیان جوان زبان و ادبیات فارسی داشته باشید، چه میگویید؟
اولاً به همه آنان ارادت دارم و تلاش آنان را قدر میدانم. دیگر اینکه من نقش شخصیت و عشق و علاقه معلم و استاد را در آموزش زبان و ادبیات فارسی خیلی مهم میدانم. معلم میتواند سختترین و تلخترین درس را شیرین و جذاب کند. در سال اول و دوم فقط باید آنها را عاشق ایران و فرهنگ ایران کنیم. باید ابتدا دلبستگی پیدا بکنند، بعد بتوانیم زبان را به آنان یاد بدهیم. وقتی زبانآموزانت را محترم شمردی، با آنان دوست شدی، سر کلاسات شیرینی ایرانی بردی، گاهی دعوتشان کردی که با هم ناهار یا شام ایرانی بخورید، و تجربه فرهنگ ایرانی را به آنان منتقل کردی، زبان فارسی برایشان دلپذیر و آسان میشود. مثلاً اخیراً نمایشگاه غذایی در چین دایر بود که تعدادی از ایرانیها هم در آن حضور داشتند. همین دیدن و خوردن غذاهای ایرانی، اتفاق جذابی برای آنهاست.
قرار است به زودی مسابقهای مثل استعدادهای برتر یا عصر جدید در چین برگزار کنیم که در آن دانشجویان شرکت میکنند و هر کدام، هنری را که دارند ارائه میکنند. یکی از این دانشجوها صدای خوب و قدرتمندی دارد و تصنیفهای سنتی ایرانی را به زیبایی میخواند، یکی خطاط است، یکی نقاش است، یکی غذاهای ایرانی خوبی میپزد؛ همه آنها داوری و بهترینها انتخاب و تشویق میشوند. همین برنامهها علاقه و شوق دانشجویان و رابطه آنها را به شعر و زبان فارسی بیشتر و عمیقتر میکند.
خوشبختانه دانشجویان چین، در هر دوره تحصیلی، یک سال به ایران میآیند و در فضای ایران زندگی میکنند و درس میخوانند. این باعث میشود که ایران برایشان یک کشور مبهم و انتزاعی نباشد. ایران را لمس میکنند و با آن بهتر ارتباط برقرار میکنند. خلاصه اینکه: همدلی از همزبانی خوشتر است / عشق را خود صد زبان دیگر است...
نظر شما