پایگاه دوم شکاری تبریز
-
گفتگوی مهر با امیر خلبان شیرافکن همتی/۳
اواخر جنگ یک هواپیمایمان به جنگ دسته پرتعداد دشمن میرفت/ خاطره روز خونبار دزفول و اندیشمک
کفگیرمان به دته دیگ خورده بود و اسکرامبلهای تکی میگذاشتیم. هواپیمای تکی که نمیتوانست کاری کند. رادار به او موقعیت میداد. او هم میرفت پایین به جنگ دسته پروازی دشمن و ناگهان میکشید بالا.
-
گفتوگوی مهر با امیر خلبان شیرافکن همتی/۲
شهید چنگیز سپهر را کسی اخراج کرد که خودش انقلابیها را کتک میزد/قرارگاه رعد و پروازهای کربلای ۵
رئیس حفاظت اطلاعات که گفتم سردسته چماقدارها بود، برای برگشت چنگیز سپهر اوکی نداد؛ همانفردی که انقلابیها را میزد ها! سپهر جوش آورد و گفت: تو همانی که با چماق مرا میزدی!
-
گفتوگوی مهر با امیر خلبان شیرافکن همتی/۱
پیش از شروع رسمی جنگ با F5 بمباران شبانه کردیم/ گزارشهایمان را گوش نکردند تا ۳۱ شهریور رسید
ماموریت این بود که دوتا دوتا پشت سر هم بلند شویم و برویم بمب بزنیم. نجنگیده بودیم که! نمیدانستیم چه خبر است! [خنده] رسیدیم روی هدف! دایو کردیم! عه؟ چه قشنگه! چه قدر نور میآید بالا! [خنده]
-
گفتگوی مهر با امیر خلبان محمدرضا زارعنژاد/۲
شکار میگ ۲۵ بعثی توسط افپنج ایرانی بهروایت شکارچیاش
میگ شروع کرد به گردش مخالف. من هم رفتم بالای سرش ایستادم و قشنگ کنترلش میکردم که چهکار میکند. وقتی برگشت، شیرجه کردم روی سرش. احساساتی هم شده بودم. هواپیما را جلوی روی خودم دیدم و ...
-
گفتگوی مهر با امیر خلبان محمدرضا زارعنژاد/۱
غربت خلبانهای افپنج در جنگ/چیزی بهنام ترس در وجود اردستانی نبود
خلبانهای افپنج، هم رادار بودند، هم نقشهخوانی میکردند. ما خودمان نقشه میخواندیم، خودمان را کلییر میکردیم و اگر موشک میآمد، باید با چشم میدیدیم.
-
معرفی عقابان آسمان ایران -۱۶/محمدجعفر وارسته
خلبان وارسته؛ خاطره بمباران پایگاه اربیل و اسارت در زمستان ۶۵
اصابت موشک به بال راست هواپیما، افپنج وارسته را حدود ۳۰ تا ۴۰ متر به راست پرتاب کرد. موتور سمت چپ نیز پس از لحظه از کار افتاد. در همانلحظات موشک دیگری از زمین شلیک شد.
-
گفت وگوی مهر با امیر خلبان والی اویسی؛
ماموریتهای بمباران با افچهارده ابتکار شهیدبابایی بود/پیش از انقلاب به مرتضی فرزانه «حاجی» میگفتند
بابایی ما را برای بمباران به افچهارده آورد. اول به بوشهر منتقل شدیم و آنجا پرواز کردیم. در افچهارده فقط سهنفر در جهان، در کابین جلو بمب زدهاند. یکی از اینسهنفر شهید اردستانی بود.
-
گفتگوی مهر با امیر خلبان عبدالله فرحناک؛
خاطرات شبحی که به گردان تایگرها پیوست/جرمم این بود که بچهمسلمانم
بعد از انقلاب که فرمانده گردان نگهداری شدم، همه منتظر بودند برای پرونده من هم اتفاقی بیافتد. عبدالله فرحناک؟ حفاظت اطلاعات نوشته بچهمسلمان است. جرمم قبل از انقلاب این بود که بچهمسلمانم.
-
گفتوگوی مهر با امیر خلبان جلال آرام/۲
ماجرای اجکت اسماعیل امیدی و غلامرضا یزد و غربت خلبانهای افپنج
جناب یزد گفت من سمت راستیها را میزنم تو چپیها را بزن. ناگهان آتش پدافند شدیدی شروع شد. گفتم از روبرو دارند میزنند. ایشان گفت تو برگرد. تا بگوید برگرد، ما رسیدیم روی نیروها و کشیدیم بالا.
-
گفتوگوی مهر با امیر خلبان جلال آرام/۱
پنج مهر ۵۹ بدترین روز پایگاه دزفول و خوزستان بود/مرتب پیام میدادند کمک کنید پل دارد سقوط میکند!
بچهها مرتب به ما میگفتند «کمک برسانید! پل دارد سقوط میکند.» طرفهای ظهر بود که نیروهای دشمن تلاش کردند پل شناور بزنند. چون دیدند نمیتوانند جسر نادری را بگیرند.
-
گفتوگوی مهر با امیر خلبان عباس رمضانی/۳
روایت ماموریت دوفروندی افپنجهایی که از سلیمانیه برنگشتند/تجربه بازگشت خلبان از مرگ
رفتم طرفش و دیدم اینهواپیما دیگر به درد بخور نیست! داشت میرفت پایین. با وضع بدی دماغهاش افتاد پایین و با سر به سمت زمین رفت. فریاد زدم یوسف بپر! یوسف بپر! که هواپیما با شدت به زمین خورد.
-
گفتوگوی مهر با امیر خلبان عباس رمضانی/۲
خاطره بمباران پایگاه اربیل در دومینروز جنگ/صدام یکسال دیرتر حمله میکرد به اهدافش میرسید
روی هدف دیدم ای داد بیداد! باندی که قرار بود بزنم، سمت راست من است. مجبور شدم با ۴ بمب و یک باک مرکزی در حال اوجگیری، یک رول بزنم. با اینکار روی باند رسیدم و بمبها را زدم.
-
گفتوگوی مهر با امیر خلبان عباس رمضانی/۱
روایت فردای انقلاب و ابراز محبت شدید مردم به خلبانان در حرم امامرضا (ع)
دنبال ماشین میدویدند که ما را ببوسند. از پنجره روبوسی میکردیم. بلاتشبیه انگار زیارت میکردند. دست را میبوسیدند! دست را میکشیدی خودت را بغل میگرفتند. ما هم منقلب بودیم و گریه میکردیم.
-
گفتگوی مهر با امیر خلبان جعفر عمادی/۱
نیروی هوایی محموله دارو را که ضدانقلاب ضبط کرده بود نجات داد/نمیجنگیدیم کردستان را جدا میکردند
عوامل ضد انقلاب در دره قطور اینمحموله را گرفته بودند. نیروی زمینی میخواست قطار را نجات بدهد ولی صدمه خورد و شهید داد. از نیروی هوایی درخواست شد یکهواپیما بیاید قطار را نجات دهد.
-
معرفی عقابان آسمان ایران -۱۱/غلامعلی شیرازی
اجرای ماموریت غیرممکن بمباران «لانه زنبور» چگونه بود؟/وقتی فرمانده خائن پایگاه دزفول اعدام شد
با فریاد بلندی که جوادپور کشید و شیرازی را به گردش به راست فراخوند، او اقدام به اینکار کرد و ناگهان عبور یکهواپیمای شکاری را از دوسهمتری بالهای F5 خود احساس کرد.