۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۱۲

در رونمایی از «گشودن رمان» مطرح شد:

پست‌مدرنیست‌های ما می‌خواهند بگویند فقط من می‌فهم/ نقد، هنوز در جامعه ما سنتی است

پست‌مدرنیست‌های ما می‌خواهند بگویند فقط من می‌فهم/ نقد، هنوز در جامعه ما سنتی است

حسین پاینده در مراسم رونمایی و معرفی کتاب جدیدش گفت: نمی‌دانم چرا پست‌مدرنیست‌های کشورمان می‌خواهند بگویند من خیلی باسوادم و توی مخاطب نمی‌فهمی! من کتاب‌های به زبان انگلیسی را به راحتی می‌خوانم و متوجه می‌شوم ولی کتاب‌های این گروه از نویسندگان که به زبان مادری‌ام می‌نویسند، متوجه نمی‌شوم.

به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی و معرفی کتاب «گشودن رمان» اثر حسین پاینده، عصر دیروز دوشنبه 29 اردیبهشت با حضور محمدرضا گوردزی و نویسنده کتاب در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

گودرزی در این برنامه گفت:‌ نقد، هنوز در جامعه ما سنتی است. یعنی بر پایه احساسات و عواطف نویسنده نقد، ناشی می‌شود. اما این حالت بالاخره باید یک روز تمام شود. نقدی که متکی بر نظریه نباشد، نقد نیست. خوب است که آقای پاینده در زمینه نقد حرفه‌ای فعالیت می‌کنند و کتاب «گشودن رمان» هم اثری در خور توجه در این زمینه است. اصولا جلساتی که به نام رونمایی کتاب برگزار می‌شوند، جلسه معرفی یا بازخوانی کتاب هستند نه جلسه نقد.

وی افزود: کتاب «گشودن رمان» از همان ابتدا، از عبارت گشایش به جای مقدمه استفاده کرده است. آن‌چه در این کتاب بر آن تاکید زیادی شده، پرسشگری است. متنی که آقای پاینده در ابتدای کتاب و به عنوان گشایش نوشته است،‌ منطق گفتگویی دارد که براساس نظریه باختین است. این متن، جزء متون پرسشی است که کارشان ایجاد پرسش است. نویسنده، مساله پرسشگری را در ابتدای کتاب، کاملا باز کرده است و نه تنها در ادبیات که به پرسشگری در زندگی اشاره می‌کند.

نویسنده مجموعه داستان «چرا می‌زنی؟» گفت: نظر آقای پاینده در این کتاب این است که نحوه آغاز کردن رمان، خیلی اهمیت دارد. در انتهای کتاب هم واژه‌نامه‌ای آمده که بسیار خوب و کاربردی است چون تعداد زیادی واقعا نمی‌دانند معنی واژه‌های تخصصی نقد چیست و چه‌طور از این واژه‌ها استفاده می‌کنند. امروز اغلب نظریه‌پردازان بر این باورند که متن در خلاء متولد نمی‌شود و متن‌ها با هم وارد گفتگو می‌شوند.

هدفم این بود که منتقدان و رمان‌نویسان را به فکر کردن وا بدارم

در ادامه این برنامه،‌ پاینده گفت: درباره این کتاب، همان‌طور که در مقدمه هم اشاره کرده‌ام، هدف اول و آخرم این بود که دو دسته را به فکر کردن وا بدارم؛ اول منتقدان ادبی و دوم رمان‌نویسان. دلم می‌خواست این دو گروه را به فکر وا دارم تا همه‌چیز را مفروض ندانند. چند روز پیش در محله‌ای از محلات تهران بودم که برق رفت. برایم تعجب‌آور بود. بنابراین این سوال را مطرح کردم که «برق رفت؟» و با جواب عادی دیگران روبرو شدم که «بله.» من می‌پرسیدم که ما در سال 93 هستیم، با وجود این همه مالیات و پول نفت، چرا برق باید برود؟ و دوستان اطرافم با تعجب من را نگاه می‌کردند که از این اتفاق تعجب کرده‌ام.

وی افزود: پرسش کردن درباره رفتن برق یا اتفاقات دیگر، لازم است. یعنی پرسشگری برای منتقدان ادبی به دلیل این که باید متن را بفهمند، ضروری است. اما این کتاب، فقط برای منتقدان نوشته نشده است. بلکه مخاطبان دیگرش کسانی هستند که می‌خواهند رمان بنویسند. واقعیت این است که این گروه دوم هم در کارشان موفق نخواهند شد مگر این که به پرسشگری رو بیاورند. به نظرم کل زندگی یک متن است و گمان می‌کنم رمان‌نویسی که درباره زندگی، پرسشگری نداشته باشد، نمی‌تواند اثر در خور تولید کند.

نویسنده‌ای که مانند مردم بی‌حس گذر کند، نمی‌تواند رمان بنویسد

مولف کتاب «رمان پسامدرن و فیلم» در بخشی از سخنانش گفت:‌ گاهی دانشجویان و علاقه‌مندان از من می‌پرسند رمز ماندگاری آثار نویسندگانی چون صادق هدایت در چیست؟ دلیلی که در پاسخ این سوال به نظرم می‌رسد این است که این نویسندگان پرسشگر بودند و هیچ وضعیتی را مفروض نگرفتند. به علاوه جهان پیرامون را با وضعیت کاونده‌ای نگاه کردند. به این ترتیب نقصان‌ها را دیدند و درباره‌شان نوشتند. مثلا عبور از خیابان، برای ما یک کار روزمره است ولی اگر حس پرسشگری داشته باشیم، باید صحنه‌هایی را که در یک گذر از خیابان می‌بینیم، ما را به تفکر و اندیشه وا بدارد. چند روز پیش به یکی از بیمارستان‌ها رفته بودم و در آن‌جا صحنه‌ای دیدم که یادآوری‌اش هنوز برایم درد‌آور است. مردی را دیدم که ظاهری مرتب و آراسته داشت و کاغذی در دست داشت. من افراد متکدی را دیده‌ام ولی ظاهر این مرد هیچ شباهتی به متکدیان نداشت. روی کاغذی که در دستش بود، نوشته شده بود: دخترم عمل قلب دارد. بنابراین کلیه‌ام را می‌فروشم. اگر نویسنده‌ای با این صحنه روبرو شود و مانند مردمان بی‌حس گذر کند، نمی‌تواند رمان بنویسد.

این منتقد ادبی ادامه داد: وقتی از پرسشگری صحبت می‌کنم، منظورم فقط رمان متن رمان نیست. بلکه متنی بزرگ‌تر و اصلا رمانی بزرگ‌تر وجود دارد که شخصیت‌هایش ما هستیم. البته ما شخصیت‌های فرعی هستیم و شخصیت‌های اصلی کسان دیگری هستند. جلسات رونمایی یا نقد کتاب مختلفی برگزار می‌‌شوند که برای شرکت و سخنرانی در بعضی از آن‌ها از من دعوت می‌شود. بعد از این جلسات، علاقه‌مندان به من می‌گویند نقد عرصه جالبی است. ما چطور می‌توانیم این‌گونه نقد کنیم و نقد بنویسیم؟من بعد از سخنرانی‌ها نمی‌توانستم 400 صفحه برای این دوستان توضیح بدهم ولی حالا توضیحاتم در این باره در قالب این کتاب چاپ شده است و این مطالب را در نقد 10 رمان، به دقت نشان داده‌ام.

کسی که نقد رمان بداند، می‌توند نقد فیلم هم بنویسد

پاینده گفت: به این ترتیب یک روش نقد ادبی را هم در نقد رمان پست مدرن «آزاده خانم»، هم رمان مدرن «بوف کور»، هم رمان ناتورالیستی «تلنگر» و هم رئالیستی «مدیر مدرسه» مشخص کرده‌ام. طیفی از رمان‌ها را هم در نظر گرفتم که کار متنوع باشد. مثلا آخرین رمان مورد بررسی کتاب، اثر خانم سپیده شاملو است. بنابراین در این کتاب فقط از آثار نویسندگان نسل اول و دوم صحبت نشده است چون خواستم که نشان بدهم این روش‌شناسی و متدولوژی، اعمال‌شدنی است. این کار را درباره فیلم «هامون» هم انجام دادم. قصدم از انجام این کار این بود که بگویم رمان و فیلم از جهاتی شباهت‌هایی به هم دارند و کسی که نقد رمان بداند، می‌تواند فیلم هم نقد کند. پس قرار است متدولوژی نقد در این کتاب، کاربرد وسیعی داشته باشد.

نویسنده کتاب «درآمدی بر ادبیات» در ادامه گفت: این کتاب همچنین برای افرادی است که می‌خواهند در مطبوعات نقد بنویسند. البته منظور نقد است نه مطلب و نظر شخصی. چون این‌گونه حرف‌ها و نظرات شخصی برای محافل دوستانه است. کتاب «گشودن رمان» همچنین برای دانشجویانی نوشته شده که در رشته خود، درس نقد ادبی ندارند؛ مانند دانشجویان رشته‌های زبان و ادبیات. طبیعی است که دانشجوی این رشته‌ها که قرار است درباره رمان، پایان‌نامه بنویسد با کمبود منبع و مرجع روبروست. این گروه از دانشجویان شوق کار را دارند اما روش را ندارند. بنابراین این اثر، کتابی برای فهمیده شدن است نه مرعوب شدن. چون پست‌مدرنیسم مرعوب‌کننده است. نمی‌دانم چرا پست‌مدرنیست‌های کشورمان می‌خواهند بگویند من خیلی باسوادم و توی مخاطب نمی‌فهمی! جالب است که من کتاب‌های به زبان انگلیسی را به راحتی می‌خوانم و متوجه می‌شوم ولی کتاب‌های این گروه از نویسندگان که به زبان مادری‌ام می‌نویسند، متوجه نمی‌شوم. موضوع این است که نویسندگان کشورهای دیگر قصد این را ندارند که کتابی بنویسند که دود از سر شما بلند شود ولی برخی از نویسندگان ما چنین قصدی دارند. به همین دلیل، واژه‌نامه انتهای کتاب را نوشتم که انتشار کتاب را 5 ماه به تاخیر انداخت. یعنی می‌شد کتاب را 5 ماه زودتر به ناشر تحویل داد ولی این پایان‌نامه این مدت زمان را از من گرفت.

وی گفت: تمام اصطلاحات به کار رفته در کتاب، در واژه‌نامه پایانش توضیح داده‌ شده‌اند. بنابراین وقتی مخاطب به عبارت «بینامتنیت» می‌رسد با رجوع به واژه‌‌نامه کتاب می‌تواند از معنی این واژه‌ آگاه شود؛ یا از معنی اصطلاحات عام مانند سوژه یا ابژه که هیچ وقت کسی درباره‌شان توضیح نمی‌دهد، اطلاع پیدا کند. شما در خیلی از سخنرانی‌ها یا مطالب، که از لاکان اسم می‌برند، لفظ ابژه و سوژه را می‌شنوید اما از کنار این عبارات عبور می‌کنند و معنی‌شان را نمی‌‌گویند. فقط از آن‌ها استفاده می‌کنند. این‌گونه استفاده کردن از این لغات بسیار آسان است تا شاید دیگران بگویند فلان فرد آدم بسیار باسوادی است. اما به این نکته توجه کنید که اگر کسی را باسواد بدانیم به این معنی است که نتوانسته سوادش را منتقل کند و همه را برای خود نگه داشته است. اما اگر من باسواد واقعی باشم، دیگر سوادم تنها برای خودم نیست و آن را با دیگران به اشتراک می‌گذارم. البته خیلی از منابع هم در دسترس ما هستند که آن‌ها را درست نشناخته‌ایم.

کد خبر 2294957

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha