۲۲ مهر ۱۳۹۶، ۸:۵۴

در گفتگو با مهر مطرح شد؛

خوش‌شانسی یک نویسنده کتابخوان/ ناشران برای بکمن زنبیل گذاشته‌اند!

خوش‌شانسی یک نویسنده کتابخوان/ ناشران برای بکمن زنبیل گذاشته‌اند!

مترجم کتاب «مردی به نام اُوِه» می‌گوید نویسنده این رمان از کودکی کتاب می‌خوانده و فیلم می‌دیده اما علاوه بر مطالعه زیاد، شانس خوبی برای مطرح شدن در بازار ایران داشته است.

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: رمان سوئدی «مرده به نام اُوِه» نوشته فردریک بکمن در سال ۲۰۱۵ در سوئد منتشر و پس از مدتی تبدیل به یک کتاب جهانی و مخاطب پسند شد. در ایران نیز ۳ ناشر ترجمه این کتاب را منتشر و راهی بازار نشر کردند.

نشر چشمه، نشر نون و انتشارات کتابسرای تندیس از جمله ناشرانی هستند که این رمان را با ترجمه‌های متفاوت به چاپ رسانده‌اند. توجه به مخاطبان ایرانی به این رمان باعث تجدید چاپ چندباره این ترجمه‌ها شده است.

ترجمه حسین تهرانی از «مردی به نام اُوِه» توسط نشر چشمه به چاپ رسید و به تازگی چاپ سیزدهم این ترجمه راهی بازار نشر شده است.

به بهانه عرضه چاپ سیزدهم این رمان، گپ و گفتی با مترجم آن داشتیم که مشروح آن در ادامه می آید:

* آقای تهرانی، متن آلمانی رمان به بامزگی متن فارسی‌اش هست؟

حتما همین طور است. من چیزی را از خودم کم و زیاد نکردم و متنی را که مقابلم بود، با رعایت امانت به مخاطب منتقل کردم.

* باورش کمی سخت است. چون آلمانی‌ها عموما به خشک و بی‌روح بودن معروفند!

البته این نویسنده، سوئدی است.

* بله همین طور است. ولی اهل یک کشور آلمانی زبان است که همان فرهنگ و روحیات را دارد...

بله. فردریک بکمن، در سوئد که کشوری سردسیر است زندگی می کند. ولی فقط او در میان سوئدی‌ها با زبان طنز نمی‌نویسد. یوناس یوناسون هم با زبان طنز رمان می نویسد و انصافا هم خوب می نویسد.

* نام یوناسون هم اخیرا در ایران مطرح شده و خوانندگان، رمان «پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد» و «قاتلی که در آرزوی جایی در بهشت بود» را از او به خاطر دارند...

بکمن و یوناسون دو شخصیت مجزا هستند و تجربیات و زندگی شان با هم فرق دارد اما هر دو در زمینه خبرنگاری کار کرده و قلم زده‌اند. یوناسون هم مانند بکمن در همین زمینه، مطلب نوشته ولی بیشتر، به سیاستمداران پرداخته و شلوغ کاری کرده است. بکمن هم که وبلاگ‌نویس بوده و در وبلاگش به نوشتن مطالب طنز می‌پرداخته ولی به قول خودش فردی منزوی و گوشه گیر است. و این شد که اولین اثرش با همین زبان طنز، با موفقیت روبرو شد. 

از کتاب‌های بعدی بکمن هم استقبال شد. در کنار این مسائل، باید بگویم که دیالوگ‌ها و جملاتش بسیار طنزآمیز هستند در حالی که دارند حقایق تلخی را منتقل می‌کنند. «مردی به نام اُوِه» داستان یک مرد ۵۹ ساله است که به آخر خط رسیده و قصد خودکشی دارد. پس چیز خنده داری در میان نیست اما بکمن، همین وضعیت را دستمایه‌ای برای نوشتن طنز می‌کند و به نظرم این کار خیلی هنر می‌خواهد.

به عنوان مخاطب، در فصل های بعدی رمان می‌بینید که مطالب غم انگیز زیادی در کتاب مطرح می‌شوند اما نویسنده با ظرافتی آن‌ها را منتقل می کند که خواننده هم می‌خندد هم به فکر فرو می‌رود و سطور کتاب، ترکیب جالبی از این وضعیت هستند. به علاوه، بکمن شخصیت‌های رمانش را طوری پرورانده که مشکلات جامعه خود را مطرح می‌کند.

* چند وقت است که نویسندگان جوانی مانند بکمن و یوناسون در عرصه بین‌المللی خوش می‌درخشند. به نظر شما علت این حضور پررنگ چیست؟ یعنی جوان‌هایی دارند در عرصه رمان به شهرت می‌رسند که به میان سالی و به عبارتی آن پختگی لازم نرسیده‌اند.

این‌ها نویسندگانی هستند که خودشان، خودشان را ساختند. بکمن تحصیلات آکادمیک ندارد. او دیپلم دارد و یک یا دو ترم در دانشگاه درس خوانده و سپس از ادامه تحصیل منصرف شده است. او مدتی راننده کامیون بوده و مدتی هم لیف تراک رانده است. وقتی زندگی‌نامه چنین نویسنده موفقی را می‌خوانید، تعجب می‌کنید که چه ذهن خلاقی دارد. چون او که قرار نیست انشا بنویسد. بعضی‌ها قلمشان خوب است اما بکمن علاوه بر قلم، فکر خوبی هم دارد. او می گوید از سن ۴ یا ۵ سالگی، به طور دائم کتاب می‌خوانده و فیلم می‌دیده است. سفرهای زیادی هم کرده و تجربیات زیادی جمع کرده است.

چنین نویسنده‌هایی اهل مطالعه و سفر هستند. بکمن، تجربیات زندگی‌اش را عینا منتقل و تبدیل به کتاب کرده است. به همین دلیل است که کتاب‌هایش با استقبال روبرو می‌شوند. به نظر من اگر بچه‌ها از دوران بچگی با کتاب بزرگ شوند، می‌توان به چنین نتیجه و قلمی رسید. توجه کنیم که فیلم با کتاب فرق دارد. چون فیلم را مقابلت می‌گذارند و می‌بینی. اما در کتاب، همه تصویرها را خودت در ذهنت می‌سازی.

البته شاید علاوه‌بر مطالعه، بکمن شانس هم داشته است. من از اوه تیم، نویسنده سرشناس آلمانی ۱۰ کتاب ترجمه کرده‌ام که ۴ عنوانش منتشر و عرضه شده. اما استقبالی که از کتاب های فردریک بکمن می‌شود، از کتاب های تیم که ۴۵ سال سابقه نویسندگی دارد و جهانی‌تر و باتجربه‌تر هم هست، نمی شود. آثار نویسنده ای چون تیم، آن طور که باید و شاید در ایران دیده نشده است ولی در سایر کشورها موفق است.

به نظرم این نویسندگان جوان، فکر خواننده‌های جوان را بهتر می شناسند. شاید برای جوانان اوه تیم خسته‌کننده باشد و مجبور شوند برای خواندن و تحلیلش به ذهن شان فشار بیاورند ولی بکمن جوان، راحت و روان می نویسد و جوان ها احتمالا قلمش را دوست دارند.

* شما از بکمن، ترجمه های دیگری هم دارید!

بله. دو کار بعدی او را هم ترجمه کردم که در حال حاضر در بازار نشر هستند.

* به نظر شما، موفقیت بکمن بعد از «مردی به نام اُوِه» ادامه پیدا کرده؟

این کتاب بکمن، چون اولین اثرش بود خیلی گل کرد و کتاب‌های بعدی اش با وجود خوش اقبالی، تا این حد موفق نشدند. آخرین کتابش با نام «شهر خرس‌ها» چند ماه است که به بازار آمده و ناشرهای داخلی بر سرش دعوا دارند و می‌خواهند ثبتش کنند. یکی اسمش را «شهر خرسی» می‌گوید و دیگری می‌خواهد با نام «شهر خرس‌ها» ثبتش کند و حتی فرصت نکرده اند کتاب را بخوانند. به اصطلاح می‌شود گفت که زنبیل‌شان را در صف گذاشته اند. این کتاب در حال حاضر در ردیف هفتم نیویورکر است. دو کتاب دیگری هم که از این نویسنده ترجمه کرده ام، جزو پرفروش ها بوده اند.

البته او یک کتاب کوچک هم دارد که ترجمه‌اش کرده ام و ماه هاست که منتظر صدور مجوز چاپش هستم. مثل این که وزارت ارشاد دوباره سخت گیری‌ها را شروع کرده و چندماه است که این کتاب معطل مجوز است.

در مجموع من ۴ کتاب از فردریک بکمن ترجمه کرده‌ام و با وجود شرایط فعلی از خیر ترجمه کتاب پنجمش گذشتم و به قول معروف عطایش را به لقایش بخشیدم.

* حضور شخصیت پروانه (زن ایرانی) در «مردی به نام اووه» به این دلیل نیست که همسر خود بکمن، یک زن ایرانی است؟

قطعا همین طور است. نکته جالب این جاست که فردریک بکمن با نوشتن این رمان، در واقع با خودش همذات پنداری کرده است. او می‌گوید که انسانی منزوی است. اوه هم پیرمردی منزوی است. همسر بکمن هم خیلی تشویقش کرده تا این رمان را بنویسد. پروانه هم می‌توان گفت دقیقا از لحاظ کاراکتر، نمونه کامل همسر بکمن است.

* به نظرتان نسخه سینمایی «مرده به نام اوه» بهتر است یا نسخه مکتوب آن؟

البته همیشه نسخه مکتوب، بهتر و کامل تر و جالب تر است. این را در مورد آثار دیگر هم می‌توان دید. مثلا «پاپیون»؛ اگر فیلم می‌خواست همه نکات کتاب را منتقل کند، باید پاییون ۲ و ۳ و ۴ هم ساخته می‌شد. من نسخه سینمایی «مردی به نام اوه» را کامل ندیدم، ولی دوستانی که دیده اند می گویند کتاب بهتر است.

کد خبر 4105920

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha