به گزارش خبرنگار مهر، رمان «جنگ دوم سگ» نوشته ابراهیم نصرالله بهتازگی با ترجمه ستار جلیلزاده توسط انتشارات گلآذین منتشر و راهی بازار نشر شده است. این رمان در سال ۲۰۱۸ برنده جایز بوکر عربی شده است.
رمان «جنگ دوم سگ» پنجمین رمان این نویسنده اردنی فلسطینیتبار است. این نویسنده در حال حاضر ۶۵ سال دارد و پیش از رمانهایش، ۱۸ دفتر شعر منتشر کرده است. او پیش از «جنگ دوم سگ» با رمانهای «روزگار اسبهای سفید» و «قندیلهای پادشاه الجلیل» در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۵ توانست به فهرست کوتاه جایزه جهانی رمان عرب راه پیدا کند. رمان دیگرش هم با عنوان «ارواح کلیمانجارو» در سال ۲۰۱۶ برنده جایزه ادبی کاتارا (یکی از جوایز معتبر ادبیات عرب) شد.
رمان فلسطینی را عموما به دو دوره نکبت و پسانکبت تقسیمبندی میکنند که مربوط به زمان اشغال فلسطین به دست اسرائیل و پس از آن میشود. «جنگ دوم سگ» یکی از بهترین نمونههای رمان پسانکبت است که در آن، مفاهیمی چون عدم قطعیت میان وطن و تبعید، اشغالگر و دیکتاتور داخلی، قربانی و جانی حضور دارند. این رمان، فانتزی و تخیلی است و داستانش با آمیزش وقایع درون تلویزیون و خارج از آن یعنی یک اتاق شکل میگیرد.
نویسنده در رمان پیش رو، با واسازی زمان و مکان و شخصیتها شکل جدیدی از مفاهیمی چون حق، وطن، اشغالگر، خودی و دیگری را به تصویر کشیده است. در گفتمان او، ایستادگی مقابل قانون و خشونت شکل دیگری دارد. به عنوان مثال، قانون دولت یهود که چندی پیش در پارلمان اسرائیل تصویب شد، عرصه مبارزه را از نقض قانون به خشونت قانونی منتقل کرده است. در اصل جنایت و خشونت اسرائیلیها مقابل فلسطینیها تابع قسمی وضعیت پستمدرن شده که با مفاهیمی چون قانون و خودقربانیانگاری و نامتمرکز بودن خشونت و ... گره خورده است.
در رمان «جنگ دوم سگ» امکان بازشناسی قاتل و شبیه قاتل شدن وجود ندارد. مخاطب این رمان با جامعهای استبدادزده و عقبمانده روبروست که نمیتواند آزادیاش را به دست آورد. این رمان روایت اختلافهای درون یک جامعه در حال فروپاشی و اشغال شده است که شخصیت اصلیاش از یک معارض تحت شکنجه به یک جنایتکار مخوف تبدیل میشود.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
- حتما، فکر میکنم همان یک آینه برای من کافیه. وجود کسی که شبیه تو باشد یعنی اینکه هر روز سر کار یا جای دیگری که میروی، مثل این است که آینه سالن را داری با خودت میبری. این دیوانهکننده است، مگر اینطور نیست؟
- من اینطوری با این موضوع برخورد نمیکنم؟
- منظورت چیه این طوری برخورد نمیکنی؟ مگر پیش آمده کسی را شبیه خودت دیده باشی؟
- نه، ندیدم، دوستی به من گفت که یک نفر را دیدم که شبیه تو بود و من خیلی خندیدم و به او گفتم، چون خیلی دوستم داری دچار توهم شدهای و مرا همهجا میبینی. یا کابوس تو شدهام. خیلی مهربانانه گفت: کاش هر روز میدیدمت! اما اگر از من بپرسی، خواهم گفت، زیاد مطمئن نیستم، برای اینکه شنیدم موارد بسیاری از شبیهها بین مردم دیده شده و میشود. آیا این درسته؟
- تا الان از چیزی مطمئن نیستم، و تا اطمینان حاصل نکنم نمیتوانم به تو بگویم، اینها همه در حد شایعه است.
سلام ساکت شد و انگار که چیزی را به یاد بیاورد و نمیتوانسته آن را فراموش کند. و گفت:
- راشد امشب به من خبر داد که شام را با هم میخورید.
این کتاب با ۳۶۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۵۲ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما