به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «ویتگنشتاین و رواندرمانی» (از پارادوکس به حیرت) نوشته جان هیتون بهتازگی با ترجمه مشترک پرویز شریفی درآمدی و لیلا طورانی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۱۴ چاپ شده است.
یکی از خاستگاههای نگارش این کتاب، آخرین سال حضور نویسنده در کالج ترینیتی کمبریج است. او میگوید دانشجوی رشته پزشکی بودم و در سال آخر میخواستم فلسفه بخوانم. از آنجا که در پی معافیت موقت از خدمت سربازی بودم، به من گفتند که برای تحصیل فلسفه معافیت صادر نمیشود. اما میتوانستم روانشناسی بخوانم که آن روزها بخشی از علوم اخلاق بود. او همچنین اشاره میکند «به من گفتند که علاقه به فلسفه از علایم اولیه اسکیزوفرنی است و باید فلسفه را رها کنم، همچنین یکی از روانکاوها به من گفت که ویتگنشتاین دیوانه بوده، هرچند کاملا مشخص بود که از ویتگنشتاین هیچ نمیداند جز اینکه فیلسوف بوده است.» مخاطب کتاب «ویتگنشتاین و رواندرمانی» مطالبی درباره چگونگی ایجاد خیالات باطل توسط سردرگمی درباره کارکرد واژهها خواهد خواند.
هانس گئورگ گادامر یکی از چهرهای مهمی است که روی نویسنده این کتاب تاثیر داشته و مطالعه آخرین نوشتههای ویتگنشتاین را به او توصیه کرده است. هیتون میگوید در دهه ۱۹۸۰ دریافتم که برخی فیلسوفان تحلیلی، تحت تاثیر ویتگنشتاین، به موضوع درمان علاقهمند میشوند. در مورد خودم، پیتر هکر و پیتر وینچ راهگشایم بودند. از آن زمان تاکنون، متون زیادی درباره رساله ویتگنشتاین و رواندرمانی تدوین شده است و من از نویسندگان بسیاری که کمکم کردهاند سپاسگذارم.»
کتاب پیش رو، ۷ فصل اصلی دارد که عناوینشان به ترتیب عبارت است از: «مقدمه»، «پارادوکسها»، «علمگرایی»، «منطق و معنا»، «آغاز یادگیری»، «خود و من»، «اعتماد و تردید». در این فصول درباره نظریه روانکاوی، میل، معنا، معنا-ابژهها، ذهن، واقعیت فرویدی، خودآگاهی، مالیخولیا، عشق، رویا، پارادوکس فرگه، پارادوکس یاس، اپوریا، علمگرایی، نگرش بیطرف، روانشناسیگرایی و ... بحث میشود.
هیتون میگوید در گفتگو درمانی نشان میدهیم که افراد تصویرهای مبهمی از منطق و استدلال برای خود ایجاد کردهاند، چراکه تفکر از نظر آنها منحصرا جنبه مقابلهای پیدا کرده و به صورت مسئله موافقت یا مخالفت درآمده است. بنابراین جای تعجب نیست اگر تلاش کنند از قید آن آزاد شوند. ما با پیروی از ویتگنشتاین و سایرین توجه خود را به این موضوع معطوف کردهایم که چگونه یاد میگیریم معنا و منطق را تشخیص دهیم. اگر به روشی بسیار غیرمنطقی بزرگ شده باشیم، ممکن است تصاویری از منطق برای خودمان به وجود بیاوریم و آنها را باور کنیم. تصویر منطق به معنی شناختن و تصدیق آن نیست. تصاویر را خودمان خلق میکنیم، و این تصاویر صرفا میتوانند محدودیتهای منطق و استدلال را نشان دهند. به همین دلیل ایده منطق به ایدهای مقابلهای تبدیل میشود.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
منطق عبارت است از مطالعه ویژگیهای منطقی جملات و روابط منطقی آنها. منطق بررسی اعتبار استدلال است، یعنی آنچه مباحثه یا احتجاج را منطقا محکم و قانعکننده میکند. رابط منطقی بر اساس طرحوارهها یا اشکال منطقی تعریف میشوند؛ مثلا، انواع مختلفی از حروف و علایم که نه درست هستند و نه نادرست، اما میتوان آنها را تفسیر کرد. این اشکال منطقی، طرح یا نقشهای از موضوع خاص جملات فراهم میکنند. منطق به هیچ موضوع خاصی نمیپردازد، چون با این طرحوارههای تهی سر و کار دارد که چارچوبی برای استنتاجهای معتبر هستند.
نکته مهمی که ویتگنشتاین در بحث از منطق به آن اشاره میکند این است که حقایق منطقی همانگویانه هستند، درستی و صدق آنها ضروری است و ربطی به اینکه دنیا چگونه است ندارد. بنابراین عبارت «اگر A آنگاه A» نوعی همانگویی است. این قبیل اظهارات نیز در این مقوله میگنجند: «هر جزء بخشی از چیزی است»، «دنیا همه آنچیزی است که هست»، «من ذهن دارم»، «یک اسم به معنای یک شیء است». همه این موارد فاقد تباین و تقابل هستند. اگر بگویم «من ذهن ندارم» چه معنایی از آن دریافت میشود؟ در مقابل، همه جملههای تجربی متضمن دو حالت هستند: هم حالتی که گزاره صحیح است و هم حالتی که گزاره نادرست است.
همانگوییها منطق جهان را به نمایش میگذارند. همانگوییها واقعیت مربوط به جهان یا زبان نیستند؛ آنها را صرفا میتوان عرضه کرد، اما نمیتوان بازنمایی، اثبات یا بیان کرد. حقیقت نمادگرایی را باید به نمایش گذاشت، نه آنکه بیان کرد؛ این حقیقت باید نشان داده شود، نه آنکه گفته شود. منطق ماهیت نمادگرایی را نه توصیف میکند و نه اطلاعاتی درباره آن میدهد.
این کتاب با ۲۶۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما