به گزارش خبرنگار مهر، دو کتاب «قصر نیمهشب» و «تماشاگر در سایه» نوشته کارلوس روییز زفون بهعنوان کتابهای دوم و سوم «سهگانه مه» بهتازگی با ترجمه آرزو احمی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شدهاند.
سهگانه مه، مجموعهداستانی مرموز را شامل میشود که تعلیق زیادی دارد و اتفاقاتش از ادبیات فانتزی، گوتیک و همچنین مانگا تاثیر گرفتهاند. نشر افق انتشار این سهگانه را برای آشنایی مخاطبانش با ادبیات فانتزی اسپانیا در دستور کار قرار داده است.
در جلد اول جنگی درگرفته و پدرِ مکس کاروِر خانوادهاش را از شهر دور کرد تا در کنار یک خانه چوبی قدیمی کنار ساحل، امنیت داشته باشند. مکس در محل جدید زندگیاش، باغی پر از مجسمههای عجیب و غریب پیدا کرد و خواهرهایش هم گرفتار کابوسها و صداهایی ترسناک شدند. نگرانکنندهتر از همه، شایعاتی بود که درباره مالکان پیشین خانه به گوش مکس و خانوادهاش رسید؛ آنها پسری داشتهاند که بهصورت اسرارآمیز گم شده است. در جلد دوم با عنوان «قصر نیمهشب»، بن در شب تولد شانزده سالگیاش آماده میشود تا با دوستانش از یتیمخانه سنت پاتریک خداحافظی کند. آنها هر هفته همدیگر را در عمارت متروکهای که اسمش را قصر نیمهشب گذاشتهاند، میبینند.
در آخرین دیدار بچهها در قصر نیمهشب، سر و کله پیرزنی پیدا میشود و بن را شیر آشنا میکند؛ خواهری که هنگام تولد، او از هم جدایشان کرده بود. پس از این اتفاق، خطری در کمین بچهها مینشیند و آنها باید برای زندهماندن با مرگبارترین معماها مواجه شوند.
کارلوس روییز زفون در سال ۲۰۱۱ درباره اینکتاب نوشته است: قصر نیمهشب دومین رمان از مجموعه رمانهایی است که من در دهه ۱۹۹۰ برای نوجوانان نوشتم؛ یعنی زمانی که احتمالا خودم هم بزرگسال حساب نمیشدم. نوشتن برای جوانان یا آنها که دلشان جوان است کار پرخطری است و فهمیدهام که نوجوانان مخاطبان بسیار پرتوقع و صادقیاند. هنگام نگارش این کتابها قصدم خلق داستانهایی بود که هم برای نوجوانان گیرا باشد و هم خوانندگان پختهتر و باتجربهتر از آنها لذت ببرند و شاید خاطرات اولین کتابهایی را که خواندهاند برایشان زنده کند؛ خاطرات قصهها و ماجراهایی جادویی که هر خوانندهای در صندوقچه ذهنش دارد. پس چه خود جواناید و چه دلتان، امیدوارم از این گردش در کلکته دهه ۱۹۳۰، جایی که سایههای شب غلیظتر از خوناند، لذت ببرید! مهم نیست در جشن تولد امسالتان چند شمع فوت کردهاید؛ برای آگاهان اسرار آنچه پشت این سالها پنهان شده است، اهمیت دارد.
رمان «قصر نیمهشب» در ۵ فصل اصلی نوشته شده است.
اینکتاب با ۲۸۰ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
«تماشاگر در سایه» هم عنوان سومین کتاب مجموعه مذکور است که در آن، مرد مرموزی که کارش ساختن اسباببازی است و بین موجوداتی جادویی در عمارتی قدیمی زندگی میکند، وارد قصه میشود. در عمارت قدیمی، سایه ترسناکی هست که پشت پرده به تماشا ایستاده و راز هولناکی را هم با خود دارد. همچنین موجود سیاهی در اعماق جنگل پنهان شده و جان یک نفر را هم گرفته است...
عمارت قدیمی، مرد مرموز اسباببازیساز، موجودات جادویی، سایه ترسناک و موجود سیاه در جنگل، همگی عناصری هستند تا اسماعیل را به ایرنِ چهاردهساله وصل کنند؛ وقتیکه مادر ایرن، بهعنوان پیشخدمت مرد اسباببازیساز مشغول به کار میشود.
نویسنده سهگانه مه در معرفی کتاب سومش هم میگوید: «تماشاگر در سایه» سومین کتابی است که در آغاز مسیر حرفهایام در دهه ۱۹۹۰ برای خوانندگان نوجوان نوشتم. وقتی حرف کتابخوانی میشود، تصمیمگیری سر اینکه نوجوانان چهقدر جواناند پرسش حساسی است؛ پرسشی که من هرگز نتوانستم به آن پاسخ بدهم. این هم مثل خیلی از مسائل زندگی، به چیزهای زیادی بستگی دارد. هنگام نوشتن اینکتابها، هدفم نوشتن رمانهایی بود که وقتی دوازدهسیزده ساله بودم، دوست داشتم بخوانم. سعی داشتم به تمام کتابهایی که بچههای نسل من میخواندند، ادای احترامی بکنم؛ از داستانهای کارآگاهی انید بلایتون تا داستانهای کلاسیک قرن نوزدهم و داستانهای پرماجرای دوما، ورن، استیونسن و دیگران.
در قسمتی از اینرمان میخوانیم:
ایرن از بالای پلهها مادرش را نگاه کرد. بار دیگر، سیمون روی مبل مخصوصش، رو به پنجره فرانسوی مشرف به خلیج، خوابش برده بود. کتابی روی پایش بود و عینک مطالعهاش سر خورده و نوک بینیاش معلق مانده بود. از رادیوی چوبی گوشه اتاق موسیقی هشدارآمیز نمایشی کارآگاهی به گوش میرسید. ایرن روی نوک پا از کنار سیمون رد شد، توی آشپزخانه خزید و به حیاط پشتی رفت. کل عملیات فقط پانزده ثانیه طول کشید.
اسماعیل با کت چرمی کوتاه، شلوار کار و یک جفت چکمه که انگار از جنگ برگشته بودند، بیرون منتظرش بود. باد شبانه با خود هوای سردی از خلیج میآورد و باعث میشد سایههای جنگل موج بردارند.
ایرن دکمههای ژاکتش را بست و در پاسخ به پرسش بیصدای اسماعیل سرش را تکان داد. دوتایی، بدون یک کلمه حرف، راه بین درختان را در پیش گرفتند. خشخش برگها در باد صدای زمزمه امواج را که در دوردست به صخرهها میخورد خفه میکرد. ایرن از بین بوتههای خار دنبال اسماعیل میرفت. چهره ماه را فقط میشد از رخنههایی میان توده ابرهایی که بر فراز خلیج حرکت میکردند دید.
با علامت اسماعیل ایستادند و پشت درخت بزرگی که در اثر صاعقهای زخمی کاری برداشته بود پنهان شدند. چند ثانیهای، ماه از پس پرده ابر بیرون زد و نورش روی نمای کرَوِنمور افتاد. این تصویر گذرا باز در تاریکی فرو رفت و بعد مستطیلی از نور طلایی در طبقه همکف عمارت آشکار شد. سیاهی لازاروس یان را که در آستانه در اصلی ایستاده بود میشد دید. اسباببازیساز در را پشت سرش بست و بعد از پلهها پایین و به طرف راهی در امتداد حاشیه جنگل رفت.
اینکتاب هم با ۲۴۸ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۳۶ هزار تومان به چاپ رسیده است.
نظر شما