به گزارش خبرنگار مهر، رمان «گورمه رپسودی» نوشته موریل باربری بهتازگی با ترجمه لیلا نظری توسط انتشارات آوند دانش منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «نقطه سر خط» است که اینناشر از داستانهای ایرانی و خارجی چاپ میکند.
موریل باربری نویسنده اینکتاب، متولد سال ۱۹۶۹ در کازابلانکای مراکش است. باربری نویسنده فرانسوی مراکشیالاصل است که به تدریس فلسفه اشتغال دارد. او فلسفه را در مدرسه عالی فونتنی سنکلود آموخته است. او طی سالهای اخیر ساکن ژاپن بوده است.
ایننویسنده اولینرمان خود را با عنوان «گورمه رپسودی» سال ۲۰۰۰ منتشر کرد. کتاب دیگرش با عنوان «ظرافت جوجهتیغی» سال ۲۰۰۶ چاپ شد و برایش جوایز متعدد و فروش میلیونی به ارمغان آورد. ایندو کتاب توسط انتشارات گالیمار چاپ شدند.
رمان «گورمه رپسودی» با ترجمه عنوان «پرخوری» داستانی پر از خوشمزههایی است که مخاطب را به کمک حس چشایی و بویایی به دنیای درونی شخصیتهای کتاب و همینطور به عمق زندگی و مرگ میبرد.
بخشهای مختلف اینرمان بهترتیب عبارتاند از:
«خیابان گرنل، طعم اتاقخواب»، «رنه/ خیابان گرنل، سرایداری»، «ارباب/ خیابان گرنه، راه پله»، «گوشت/ خیابان گرنل، اتاقخواب»، «جورج/ خیابان پروونس»، «ماهی/ خیابان گرنل، اتاقخواب»، «ژان/ هجدهم آروندیسمنت، کافه آمیس»، «باغچه سبزیجات/ خیابان گرنل، اتاق خواب»، «ویولت/ خیابان گرنل، آشپزخانه»، «خام/ خیابان گرنل، اتاقخواب»، «خیابان بورگانیا، مطب»، «آینه/ خیابان گرنل، اتاقخواب»، «ژِژِن/ تقاطع خیابان گرنل و خیابان باک»، «نان/ خیابان گرنل، اتاقخواب»، «لُت/ خیابان دِلبت»، «مزرعه/ خیابا گرنل، اتاقخواب»، «ونوس/ خیابان گرنل، اطاق مطالعه»، «سگ/ خیابان گرنل، اتاقخواب»، «آنا/ خیابان گرنل، کریدور»، «نان برشته/ خیابان گرنل، اتاقخواب»، «ریک/ خیابان گرنل، اتاقخواب»، «ویسکی/ خیابان گرنل، اتاقخواب»، «لائوره/ نیس»، «بستنی/ خیابان گرنل، اتاقخواب»، «مارکه/ عمارت مارکه، نزدیک مو»، «مایونز/ خیابان گرنل، اتاقخواب»، «پل/ خیابان گرنل، کریدور» و «اشراق/ خیابان گرنل، اتاقخواب».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
چند سال صرف میکنیم تا شوق و هیجانی را که به هر کار لذتبخشی میدمیدیم، فراموش کنیم؟ چرا اکنون قادر به چنین سرسپردگی مطلق، چنین شعف و پرواز دلانگیز و شاعرانه غزل نیستیم؟ در آن روزهای تماما مصروفِ شنا، وجدی پیروزمندانه وجود داشت، سادگی و سروری بیحد که خیلی زود با مشقتِ فزآینده یافتنِ لذت جایگزین شد.
ساعت حدود یک بعد از ظهر اسبابمان را جمع میکردیم. در راه بازگشت به رباط، دهها کیلومتر دورتر، عقب استیشن مجال مییافتم منظره ساحل و اسکله را تحسین کرده و از آن لذت ببرم. هرگز از آن خسته نمیشدم. بعدها که مردی جوان شدم که دیگر در آن تابستانهای مراکش شرکت نمیکرد، هر از گاه تمام جزئیات ابدی جادهای را که از ساحل «سابله دور» تا شهر کشیده شده بود، در ذهنم خلق کرده و با شیدایی دردناکی به خیابانها و باغهای شهر بازمیگشتم. جادهای زیبا و در بسیاری نقاط مشرف به اقیانوس اطلس بود.
از میان پیداییِ دروغین دروازه آهنیِ ویلاهای پنهان میان گلهای خرزهره میتوانستی نگاهی گذرا به زندگی آفتابی موجودات پشت دروازهها بیندازی. دورترها قلعه اخرایی مشرف به آبهای زمردین ایستاده بود. بعدها فهمیدم چیزی جز یک زندان زشت نبود. سپس پلاژ کوچک تامارا. سرپوشیده و محافظتشده در برابر باد و کوران. با بیزاری کسی که دریا را فقط برای خشونت و جریانهایش دوست دارد، تحقیرآمیز به آن مینگریستم.
اینکتاب با ۱۷۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۳۷ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما