به گزارش خبرنگار مهر، رمان «پنجشنبههای خانم جولیا» نوشته پیهرو کیارا بهتازگی با ترجمه ک.طاهر نوکنده توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی معاصر» است که اینناشر چاپ میکند و نسخه اصلیاش سال ۲۰۰۱ در ایتالیا چاپ شده است.
اینکتاب سال ۲۰۰۱ با چاپ بیست و چهارم عرضه شده بوده که ترجمه فارسی آن از روی همیننسخه ایتالیایی آن انجام شده است. اینداستان بلند، پیشنویس فیلمنامه اصلی تلویزیونی «پنجشنبههای خانم جولیا» است که سال ۱۹۷۰ در ۵ قسمت توسط رادیوتلویزیون ایتالیا ساخته شد. ناشر ایتالیایی اثر در توضیحی که ابتدای کتاب آمده، به اینمساله اشاره، و اضافه کرده است: روند داستان، نوشته شده برای کاربرد متناسب تلویزیونی، به اجبار در چارچوب قالب خاصی است و چنین مینماید که قسمت عمده آن خالی از عناصر سبکی است که اساس ویژگیهای آثار پیهرو کیارا است. اما طرح بنیادی داستان و چفت و بست زنجیره دراماتیکش، رمانی از آن به دست میدهد واقعی که ایجاز آن چیزی از ارزش طرح رواییاش نمیکاهد.
نویسنده ایناثر متولد سال ۱۹۱۳ و درگذشته به سال ۱۹۸۶ است. رگ و ریشه ایننویسنده که در لوئینو به دنیا آمد، در اصل به جزیره سیسیل برمیگردد. او در سالهای جوانی توسط فاشیستهای ایتالیا تحت تعقیب قرار گرفت و بهدلیل عدم حضور در دادگاه، به ۱۵ سال حبس محکوم شد اما با مهاجرت، به دیگر کشورهای اروپا رفت و سپس در اکتبر ۱۹۴۵ به کشورش برگشت. او در سالهای جنگ جهانی دوم داستانهایی نوشت که آنها را فقط در حلقه دوستان نزدیک خود خواند. اما پس از بازگشت به ایتالیا، اولین اثرش را با نام «سِحرشان کن!» چاپ کرد که یک مجموعهشعر بود.
داستان «پنجشنبههای خانم جولیا» درباره زنی به همیننام است که ناپدید شده و گریزهای جنجالبرانگیزش بهمدت ۳ سال، در هفتهنامهها بر سر زبانهاست. به اینترتیب، مخاطب اینکتاب با یک رمان جنایی و معمایی روبروست و قرار است همراه با پلیسی که کورمال کورمال، دنبال خانم جولیا میگردد، به جستجو بپردازد. پیهرو کیارا در متن داستانش، بازجوییهای پلیس و اتفاقات را بهطور مستقیم روایت کرده است. سرمایهداران شهرستانی، قضاوتشان و موقعیتهای خاص در دنیای قضا از جمله مواردی هستند که هنگام مطالعه اینکتاب، جلب توجه میکنند.
«پنجشنبههای خانم جولیا» در ۱۰ فصل نوشته شده است. پس از متن داستان هم، یکزندگینامه کوتاه و یکگفتگو با پیهرو کیارا درج شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
در فاصلهای که قطار از رشتهکوههای آپِّننین میگذشت با خود میگفت «حالا برایم خانم جولیا تبدیل شده به یک شبح. اگر دنبال بارسانتی نرفته باشد دنبال هیچ کس دیگری راه نیفتاده برود. به یقین خودش را توی دریاچه نینداخته. در این صورت نامهای از خودش به جا گذاشته بود. و تازه نمیرفت که با دو تا چمدان خودش را به آنجا بیندازد.»
اندیشید: «بنابراین کلمه "فرار" را از روی پرونده پاک خواهم کرد و خواهم نوشت "ناپدید شدن".»
صبح روز بعد رفت سراغ وکیل اِزنْگرینی. «وکیل عزیز، مسیر عوضی بود. از خانم جولیا هیچ اثری نیست. بارسانتی، خودش بود، اما با یکی دیگر. فکرش را بکنید: همسر یک وکیل مجلس. میتواند تسلای خاطری باشد وکیل.»
سربازرس قدم به قدم و نکته به نکته ماموریت رُمیاش را تعریف کرد و وقتی رسید به موضوع نامه از وکیل پرسید:
«هیچوقت خود شما نشنیدهاید خانم، از این بارسانتی، اسمی ببرد قبل از اینکه من راجع به او با شما حرف بزنم؟»
«هیچوقت.»
اینکتاب با ۱۵۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۴ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما