به گزارش خبرنگار مهر، رمان «چشم از تو برنمیدارم» نوشته ترزا دریسکل به تازگی با ترجمه سعید کلاتی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این رمان در سال ۲۰۱۷ چاپ شده و ترجمهاش یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی» است که نشر نو چاپ میکند.
ترزا دریسکل نویسنده این رمان، ۲۵ سال تجربه خبرنگاری دارد و داستانهای تاریک و غمانگیز زندگی افراد زیادی را دنبال کرده است. او سالها در زمینه جرم و جنایت کار کرده و شاهد تاثیر مخربی بوده که بزهکاری و جنایت روی خانوادهها و دوستانشان بوده است. به همین دلیل در داستانهایی که نوشته به دنبال کشف احساسات ناشی از این اتفاقات و جرایم است. او بیشتر درباره زنها و داستانهای هیجانانگیزی که برایشان رخ داده مینویسد و قصههایش به ۶ زبان دنیا ترجمه شدهاند.
این نویسنده درباره ایده شکلگیری داستان «چشم از تو برنمیدارم» مینویسد: یک روز در راه رفتن به لندن بودم که دو مرد جوان، باور کنید با دو کیسهزباله سیاه سوار قطار شدند. وقتیکه دلیلش را فهمیدم، هم کمی بیقرار و هم عمیقا به ماجرا علاقهمند شدم و البته ذهن نویسندهام هم فورا دست به کار شد. هیچ اتفاقی خاصی در آن سفر واقعی روی نداد، اما تخلیم خیلی زود تمام وقت و انرژی خود را معطوف به این موضوع کرد. اگر این اتفاق میافتاد چه میشد؟ اگر آن اتفاق میافتاد چه میشد؟ آن زمان درگیر کلی پروژه نوشتن بودم. بنابراین ابتدا این ایده را در قالب یک داستان کوتاه پیاده کردم. به تدریج، نقش آنا در ذهنم خیلی پررنگ شد، طوری که انگار روحم را تسخیر کرده باشد. میدانستم چیزهای زیادی برای گفتن دارم و باید این داستان را به یک کتاب تبدیل میکردم...
در داستان رمان «چشم از تو بر نمیدارم» اِلا لانگفیلد در قطار متوجه میشود دو مرد جوان جذاب، گرم خوش و بش با دو دختر نوجوان هستند. ماجرا از جایی برای الا مهم میشود که به هویت دو مرد پی میبرد و میفهمد که تازه از زندان آزاد شدهاند. غریزه مادری الا میجوشد و تصمیم میگیرد دنبال کمک برود اما یک اتفاق او را منصرف میکند. صبح روز بعد تصویر یکی از آن دو دختر را در قاب تلویزیون میبیند. دختر که آنا بالارد نام داشته، گم شده است!
پس از یک سال، آنا هنوز مفقود است و الا درگیر این عذاب وجدان که چرا به او کمک نکرده است. به علاوه یک نفر برایش نامههای تهدیدآمیز میفرستد؛ نامههایی که او را میترسانند...
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
یک بار دختری در یک مانور تمرینی توی آب غرق شد. خیلی ترسناک بود و فاجعه بزرگی به بار آورد. فکر میکردم _ شاید حتی در دل امیدوار بودم _ که به خاطر این کل قضیه تن تورس را جمع کنند، اما نه. فقط قوانین سختی وضع کردند.
تمام مدارس جنوب غرب کشور در این مسابقه شرکت میکنند و با هم رقابت میکنند. مدارس ادبی با مدارس کامپیوتر رقابت میکنند. مدارس خصوصی با مدارس دولتی. هر تیم امیدوار است که زودتر به مقصد برسد.
برنامه آموزشی ماهها طول میکشد و نوجوانها باید در این مدت مقاومت و مهارتهای خود را تقویت کنند. نقشهخوانی، آمادگی جسمانی، چادرزنی. باید با خود چادر و تجهیزات پختوپز حمل کنند. باید آبشان را استریلیزه کنند. خیلی از بچهها کم میآورند. اما نه لوک ما. او واقعا ما را غافلگیر کرد _ نه تنها به این کار چسبید، بلکه در پایان رهبری تیم را هم بر عهده گرفت. و آن سفر اول به قدری خوب پیش رفت که او باز هم به این مسابقه رفت. او سال اول مسیر ۳۵ مایلی را طی کرد و سال بعد مسیر سختتر ۴۵ مایلی را انتخاب کرد.
بله. وقتی از پلههای جایگاه بالا رفت تا اولین مدالش را بگیرد من مغرورتر از آن بودم که بتوانم توضیح دهم. صدها نوجوان جاهای مختلف به پیادهروی میروند، اما وقتی اسمش را پشت بلندگو صدا کردند و وقتی برق غرور را توی صورتش دیدم، نگاهش با نگاهم گره خورد. این عکس ثبت همان لحظه است.
این کتاب با ۳۴۷ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما