به گزارش خبرنگار مهر، رمان «باب اسرار» نوشته احمد امید بهتازگی با ترجمه ارسلان فصیحی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب دیروز سهشنبه ۲۰ فروردین وارد بازار نشر شد. نویسنده این کتاب از جمله نویسندگان معروف ترکیه است که آثارش به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۰۸ چاپ شده و نشر ققنوس در سال ۲۰۱۸ امتیاز نشر آن را از ناشرش، انتشارات کالِم در ترکیه خریداری کرد. از این کتاب، یک میلیون نسخه در ترکیه به فروش رفته است.
کتاب پیش رو درباره دیدار و ارتباط عارفانه مولانا و شمس تبریزی است؛ همچنین روایتی که در آن شمس تبریزی به دست حسودان و تنگنظران کشته میشود؛ جنایتی که ۷۰۰ سال از آن میگذرد. دختر جوانی از شهر لندن به سمت شهر قونیه میرود و در طول مسیر شبحی را بهطور مداوم میبیند که این مشاهده شک و تردیدی بین واقعیت و خیال به وجود میآورد. شبح مورد نظر، شمس تبریزی است. در ادامه داستان، ذات شمس تبریزی در کالبد دختر جوان حلول میکند و...
داستان «باب اسرار» در دو بستر زمانی حال و گذشته جریان دارد و شمس تبریزی به این وسیله در دو زمان مختلف حضور پیدا میکند. رمان «باب اسرار» ۴۶ فصل دارد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
و آنطور شد که او میگفت؛ دوباره که به تصویرم در سینی مسیِ قلعاندود نگاه کردم جا نخوردم از دیدنِ مردِ ریشسیاه و پشمینهپوش که چشمهایش مادرزاد سرمهکشیده است. چون منْ او بودم. چون من دیگر کارن کیمیا گرینوود نبودم، من محمد بن علی بن ملکداد تبریزی، ملقب به شمس تبریزی، ملقب به کامل تبریزی، ملقب به شمسِ پرنده بودم. من درویشی آواره بودم که زندگیاش را وقف یافتن آن راز بزرگ کرده و همین که مییابدش دوباره گمش میکند و گمش که میکند باز با عشقی فزونتر در پیاش میگردد. من درویشی آواره بودم که برای یافتنِ راز الهی روزها و شبها در پیِ سرنخی راهپیموده، در گرمای بیابان و سوز کوهستان سوخته و به دشت قونیه رسیده؛ برای دیدن آنکه مژدهاش را به من دادهاند، برای یافتن آنکه وعدهاش را به من دادهاند، برای فرو نشاندن آتشِ حسرت چندین ساله.
آنکه وعدهاش را به من داده، چنین گفته بود:
«جانی که در پیاش هستی، خوب و خوبرو و آمرزیدهای که از چشم همه پنهان است، جلالالدین محمد بلخی پسر سلطانالعلما بهاالدین ولد است.»
من هم به آنکه وعدهاش را به من داده، چنین گفته بودم:
«ای پروردگار آسمانها و زمین، ای قادر مطلق، چهره مبارکِ آن محبوب را نشانم ده!»
آنکه وعدهاش را به من داده، چنین گفته بود:
«در قبالش برای سپاسگزاری چه میدهی؟»
بیهیچ تردیدی گردنم را پیش برده بودم:
«سرم را!»
این کتاب با ۴۴۸ صفحه و قیمت ۴۹ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما