به گزارش خبرنگار مهر، خطبه فدکیه نام سخنرانی حضرت فاطمه (س) در مسجدالنبی که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. خلیفه اول پس از جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) با منسوب کردن روایتی به پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث برجای نمیگذارند، زمینهای فدک را که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه (س) پس از بیثمر بودن دادخواهیاش به مسجد پیامبر رفت و خطبهای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. ایشان در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق حضرت علی (ع) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را بهخاطر سکوت در مقابل ستم به اهل بیت (ع) سرزنش کرد.
خطبه فدکیه مجموعهای از معارف ناب در زمینههای خداشناسی، معاد شناسی، نبوت و بعثت پیامبر اسلام (ص)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت را در بردارد.
آنچه پیش رو دارید قسمت بیست و پنجم از سخنان مرحوم آیتالله مصباح یزدی است که در خصوص شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایراد کردهاند:
وَ الزَّکَاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نَمَاءً فِی الرِّزْق؛ حضرت زهرا سلاماللهعلیها در بخش دوم این خطبه شریف به حکمت تشریع تعدادی از عناوین برجسته در معارف اسلامی و قرآن کریم اشاره میفرمایند. حضرت در آغاز، ایمان را و بعد نماز را ذکر فرمودند و بعد به مسأله زکات میپردازند.
در قرآن کریم هم نماز و زکات توأماً ذکر شده است. در کنار هم قرار گرفتن این دو موضوع میتواند اشارهای باشد به اینکه انسان همانطور که باید نسبت به رابطه با خدا که یک رابطه درونی و قلبی است تلاش کند و این رابطه را با نماز تقویت کند، باید با بندگان خدا هم رابطه داشته باشد که البته آن هم غیرمستقیم رابطه با خداست؛ یعنی انسان وظایفی نسبت به بندگان خدا دارد که به خاطر اطاعت خدا باید آن وظایف را انجام دهد.
مفهوم زکات
کلمه زکات در اصل فرهنگ دینی اعم از اسلامی و غیر اسلامی، شامل هر نوع انفاقی میشود که به قصد اطاعت خدا انجام گیرد. در عرف ما زکات را به یک قسم از عبادات مالی اطلاق میکنیم که به اشیا خاصی تعلق میگیرد؛ ولی نه در اصل لغت و نه در اصل فرهنگ عام اسلامی اختصاص به این حکم ندارد. زکات یعنی رسیدگی مالی به دیگران.
اسلام و توجه به همه ابعاد انسان
برخی افراد که در صدد تکامل روحی برآمدهاند توجهشان را فقط معطوف به یک دسته از ارزشهای اسلامی و الهی کردهاند و از سایر ابعاد وجود انسان و سایر احکام و ارزشهای اسلامی غافل شدهاند. در بسیاری از طوایف متصوفه راه تکامل را فقط توجه به خدا، ذکر، مراقبه و عباداتی از این قبیل میدانند و به مسائلی از قبیل جهاد، امر به معروف و نهی ازمنکر، رسیدگی به فقرا و … چندان بهایی نمیدهند. کسانی که با معارف الهی و شیعی آشنا هستند میدانند که در اسلام به هیچ وجه این یک سو نگری مورد قبول نیست.
به طور کلی ما باید نگاهمان به وجود مقدس پیغمبر اکرم و ائمه اطهار سلاماللهعلیهماجمعین باشد و بدانیم راه همان است که آنها رفتند و در مقابل متصوفه باید گفت: انسان موجودی چند بُعدی است که در همه ابعاد باید به طرف خدا حرکت کند، نه فقط از راه دل؛ البته همه آن ارزشها به نحوی با دل انسان سروکار دارد؛ ولی در شاخههای گوناگون منشعب میشود. اگر انسان فقط به یک دسته از عبادات توجه کند، یک بُعدی بار میآید.
انسانی که فقط به یک جهت توجه میکند مانند موجود ناموزونی میشود که فقط یکی از اندامش رشد کرده است و این مورد رضای خدا نیست. انسان یک موجود چند بعدی است و همه آنها باید در راه خدا به کار گرفته شود و رشد موزون و متناسب داشته باشند. شاید انتخاب این عناوین متعدد در خطبه حضرت که بعضی مربوط به عبادتهای فردی و بعضی اجتماعی است، بعضی جنبه اثباتی دارد و بعضی جنبه نفی دارد، خود درسی است برای اینکه ما بدانیم اسلام فقط به یک بعد از ابعاد انسان توجه ندارد.
هر چه را که خدا به ما عطا کرده و احساس میکنیم میتوانیم زمینه رشد آن را فراهم کنیم باید همه آنها را در راه خدا به کار گیریم. اولیای کامل سعی داشتند در عبادتهایشان تا آنجا که ممکن است تمام اندامهایشان را به خدمت بگیرند.
این یک نگرش جامع است که بدانیم باید همه وجودمان را صرف بندگی خدا کنیم و خدا در وجود ما چیزی نیافریده که هیچ فایدهای نداشته و مزاحم بندگی خدا باشد. بله، تزاحماتی بین فعالیتهای اندامهای مختلف یا بین بدن و روح ممکن است واقع شود که در این صورت باید طبق دستور خدا تعدیل شود.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای زکات دو حکمت ذکر میکنند:
۱. تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ؛
زکات موجب پاک شدن و تمیز شدن روح انسان میشود. ممکن است سوال شود که زکات چگونه موجب تطهیر و رشد روح میشود؟ کلمه «زکات» که با کلمه «تزکیه» همخانواده است گویا در اصل لغت در مواردی به کار میرفته که زواید چیزی را میزدند و این کار موجب رشدش میشده است، مثل هرس کردن درخت که به آن تزکیه درخت میگفتهاند. گویا زکات هم از همین ریشه گرفته شده است. انسان با دادن زکات، مقداری از مالش را جدا میکند و به دیگران میدهد و این مثل زدن شاخ و برگهای اضافی است که باعث رشد و مرغوبیت میوه میشود. اینکه زکات موجب فراوانی روزی میشود راحتتر فهمیده میشود تا اینکه بگوییم: زکات موجب تطهیر روح میشود. سرّ ارتباط زکات دادن با تطهیر روح در چیست؟
سرّ تطهیر جان با زکات
امور دنیوی و مادی که در اختیار انسان قرار گرفته است، اصالت ندارند و صرفاً برای انسان جنبه ابزاری دارند. برخلاف آنچه مادهگرایان و منکرین خدا تصور میکنند، ما برای این خلق نشدهایم که فقط از لذتهای دنیا استفاده کنیم. اصلاً کل زندگی دنیا سیر است و ما در سفریم. مقصد جای دیگری است. ما باید در این سیر در حدی که برای رسیدن به مقصد نیاز داریم توشه برداریم. دنیا خود بالاصاله هدف نیست.
خدای متعال لطف کرده است و برای اینکه ما سعی کنیم از این نعمتها استفاده کنیم لذتی هم در استفاده از آنها قرار داده است. اگر لذت خوردن و آشامیدن نبود ما اهتمامی به آنها نمیداشتیم و از بین میرفتیم و یا اگر غریزه جنسی نبود انگیزه انسان برای تشکیل خانواده و بچهدار شدن ضعیف میشد.
خدای متعال گرایش به لذتهای مادی و دنیوی را در وجود ما قرار داده است تا ما را وادار کند که زندگی مادیمان را تأمین کنیم و از این زندگی برای سعادت ابدیمان استفاده کنیم. اگر بخواهیم به آن سعادت ابدی و رضوان الهی برسیم باید این مسیر را طی کنیم؛ یعنی به قدری که خدا مقدر فرموده در این عالم بمانیم و با سختیهای آن دست و پنجه نرم کنیم تا بتوانیم در سایه اطاعت خدا رشد معنوی پیدا کنیم. اقتضای این نگرش آن است که ما به دنیا به عنوان ابزار نگاه کنیم نه به عنوان هدف.
هر قدر این باور در انسان بیشتر باشد در اعمالش بیشتر تجلی پیدا میکند؛ مثلاً به اندازهای غذا میخورد که بتواند برای انجام وظایفش انرژی کسب کند و از پرخوری پرهیز میکند و یا درباره لباس خیلی به دنبال رنگ، هر روز یک مدل پوشیدن، اتو زدن و … نمیرود؛ چون مقصود از لباس حفظ از سرما و گرما بود؛ البته خود زینت هم یکی از نیازهای انسان است و پوشیده بودن بدن آن هم با لباس مطلوب در اسلام لازم است؛ اما اینکه همّ انسان این باشد که لباس، آرایش و مو و صورتش، و… را درست کند، به طوری که ساعتها وقت او را بگیرد، با آن بینش خیلی سازگار نیست.
بالاخره انسان به تدریج در زندگی اجتماعی میرسد به اینکه اگر بخواهد لذتهایش تأمین شود باید پول داشته باشد؛ لذا به دنبال پول درآوردن میرود و اگر ایمان کافی داشته باشد سعی میکند درآمدش از راه حلال باشد. معمولاً انسان به یک حد معینی قانع نمیشود و نیرو و وقت فراوانی را صرف پول درآوردن میکند.
چیزی را که انسان با این زحمت پیدا میکند خیلی به آن دلبستگی پیدا میکند. وقتی به آن دلبسته شد، اولاً: قوای فکری، عاطفی و احساسیاش به همان جهت سوق داده میشود. حال اگر به او بگویند: پولی را که به دست آوردهای به دیگران انفاق کن! این کار برای او خیلی خیلی سخت است؛ حتی دادن خمس و سایر واجبات آن هم برای انسان سخت است. این تعلقی است که انسان به امور دنیا پیدا میکند و این خیلی خطرناک است و اگر رشد کند میتواند انسان را به کفر بکشاند، همانطور که خیلیها را کشانده است.
لااقل فکر انسان را مشغول میکند و باعث میشود آن وقتی را که باید صرف عبادت و رشد معنوی کند، صرف نقشهکشیدن برای درآمد بیشتر کند. این آلودگی و نکبتی روحی است که بزرگترین سد راه تکامل انسان میشود. مثل پرندهای میماند که به پایش سنگی ببندند.
هرچه این سنگ بزرگتر باشد بیشتر مانع از پرواز میشود. پرنده هنر پرواز و ابزارهای آن را دارد؛ اما سنگ مانع میشود. انسان عقل و شعور و معرفت دارد و تعلیمات انبیا را دیده است و میداند سعادت ابدی در بهشت است و این دنیا بازیچهای بیش نیست (إِنَّمَا الحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ)؛ اما در عمل فراموش میکند. اگر اسکناسی را گم کند خواب از چشمش میرود و در نماز هم فکرش مشغول میشود. اینها نشانه تعلق به دنیاست. آیا چنین کسی حال عبادت پیدا میکند؟ آیا میتواند سحرخیز باشد و با نشاط در پیشگاه خدا راز و نیاز کند؟ این تعلق، آلودگی روحی است.
انفاق دوست داشتنیها
چه کنیم تا از این آلودگی پاک شویم؟ دوای آن در این آیه شریف بیان شده است که میفرماید: لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ؛ ۳ اگر میخواهید پاک شوید باید کمی از چیزهای زیادی را بزنید و هرس کنید. باید مقداری از پولهایی را که جمع کردهاید به دیگران بدهید، و گرنه دلبستگیها نمیگذارد پیش بروید.
دلبستگیها سنگی است که به پای شما بسته شده است؛ اگر میخواهید پرواز کنید باید سنگ را باز کنید. پرداخت قسمتی از مال را خدا تحت عنوان خمس و زکات واجب کرده است؛ ولی راهش را هم باز گذاشته تا بیشتر انفاق کنید؛ البته انسان در هر کاری باید اعتدال را رعایت کند.
به هر حال بهترین راه کم کردن تعلقات دنیوی کمک کردن به دیگران است. قرآن میفرماید: «هرگز به نیکی، سعادت و پاکی نخواهید رسید مگر اینکه از آن چیزهایی که دوست دارید انفاق کنید» نه چیزهایی که اسباب زحمت است و میخواهید دور بریزید.
اتفاقاً قرآن روی این نکته تأکید دارد و میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذیهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ؛ ای اهل ایمان! از قسمتهای پاکیزه اموالی که به دست آوردهاید، و از آنچه از زمین برای شما خارج ساختهایم انفاق کنید! و برای انفاق، به سراغ قسمتهای ناپاک نروید در حالی که خود شما حاضر نیستید آنها را بپذیرید، مگر از روی اغماض و کراهت! و بدانید خداوند، بینیاز و شایسته ستایش است.»
پس با دادن زکات دل از این آلودگی پاک میشود. قرآن خطاب به پیامبر میفرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا ۵؛ از مردم زکات بگیر تا با گرفتن زکات آنها را پاک کنی.» دلبستگی به مال دنیا که مانع از علاقه به آخرت و انس با خدا و عبادت خدا میشود، با دادن زکات از بین میرود؛ لذا حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمایند: «وَ الزَّکَاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ؛ خداوند زکات را قرار داد تا دل و جان شما را پاک کند.»
در فرهنگ ما شایع شده که میگوئیم: با دادن خمس و زکات مالت را پاک کن! این به خاطر این است که با وجود حقوق واجب الهی در میان اموال ما تصرف در مال حرام میشود و حرام نجس است و مال را نجس و پلید میکند؛ لذا میگویند: مالت را پاک کن! این تعبیر هم صحیح است؛ اما مسئله اصلی پاک شدن جان آدمی است.
۲. وَ نَمَاءً فِی الرِّزْق؛
فایده دوم زکات، فایدهای دنیوی است و آن این است که با دادن زکات روزیتان هم در همین عالم وسیع میشود. اطاعت خدا و رعایت احکام الهی باعث میشود که خدای متعال باب رحمتی را به روی انسان باز کند به گونهای که خود انسان هم نمیتواند حساب کند. قرآن میفرماید: وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ؛ ۶ تقوا باعث میشود که خدا روزی را وسیع کند. این پاداشی الهی است که خدا به انسان با تقوا میدهد. این یکی از دلایل زیاد شدن روزی به وسیله زکات است.
دلیل دیگر راهی است که مؤمنین با تجربه عملی به آن رسیدهاند. بنده یکی از آقایان اهل علم را میشناسم که واقعاً مظهر سخاوت و کرم است. من ندیدم کسی اینقدر راحت بذل و بخشش کند. ایشان میگفت: هر وقت من این بخششها را داشته باشم سرمایهام بیحساب اضافه میشود. نمونهاش این است که امسال صد رأس از میشهای من دوقلو زاییدند. این را همه تجربه کردهایم که وقتی زکات میدهیم بلا دفع میشود و مالمان برکت پیدا میکند؛ چرا؟ نمیدانیم.
تحلیل علمی آثار زکات
این معنا را برای کسانی که بیشتر به مسائل علمی توجه دارند و خیلی به مسائل تعبدی توجه نمیکنند، میتوان به روش علمی توضیح داد. این یک مسئله اقتصادی است که پیشرفت اقتصادی جامعه مرهون این است که مصرف کننده بتواند از تولیدات استفاده کند.
اگر تولید در جامعه زیاد شود، اما خریدار نداشته باشد نفعی برای صاحب سرمایه ایجاد نمیکند. در اقتصاد جهانی وقتی بخواهند اقتصاد رشد کند باید ابتدا فکر بازار خرید باشند. در کشورهای سرمایهداری سعی میکنند گرچه برای فریب دادن مردم قدرت خرید توده مردم موقتاً هم که شده بالا برود. مؤسسات اعتباری که در این قرن فراوان شدهاند به همین منظور وام در اختیار مردم قرار میدهند. این تاکتیکی است برای اینکه سرمایهدار هم سود بیشتری ببرد.
در اقتصاد جهانی کشورهای پیشرفته صنعتی به عنوان کمکهای علمی و اقتصادی و فرهنگی و بانکی و … مؤسسات اقتصادی و اعتباری تأسیس میکنند و به کشورهای دیگر وام میدهند برای اینکه کالایشان به فروش برود. پس یکی از راههای رشد اقتصاد جامعه این است که به فقرا کمک شود تا قدرت خرید پیدا کنند. اگر قدرت خرید پیدا کنند باز نفعش به تولید کنندگان برمیگردد.
یکی از فایدههای زکات این است که در جامعه برای مستضعفین قدرت خرید ایجاد میکند. گردش پول باعث رشد اقتصادی میشود. طبعاً آنهایی که پول بیشتری دارند باید مقداری از آن را به آنهایی که کمتر دارند منتقل کنند. پس هم از راه تجربه، هم از راه استدلال علمی و هم از راه بیان قرآنی ما میفهمیم که انفاق کردن باعث بهبود وضع اقتصادی میشود.
نظر شما