خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: فیلم «گنجشکک اشی مشی» تنها فیلم کودک و نوجوان حاضر در سی و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر است که پیش از این در جشنوار فیلم کودک و نوجوان اصفهان هم به نمایش درآمده است.
این فیلم امروز 12 بهمنماه در سومین سانس نمایش فیلمهای برج میلاد ساعت 16 در بخش سودای سیمرغ برای اهالی رسانه، منتقدان و سینماگران به نمایش درمیآید.
«گنجشکک اشی مشی» فیلمی مستقل از وحید نیکخواه آزاد در مقام تهیهکننده است. وی به همراه غلامرضا رمضانی و مسعود کرامتی اپیزودهای این فیلم را کارگردانی کردهاند. هر قسمت از این فیلم داستان مجزایی را با محور کودک و نوجوان روایت میکند.
اپیزود اول «نفس» نام دارد که غلامرضا رمضانی آن را ساخته است. این اپیزود درباره نسیبه است که با آزاد شدن شوهرش از زندان مجبور است دخترش را که سالها پیش به سپیده واگذار کرده است، پس بگیرد.
«مرا بشنو» اپیزود دوم این فیلم است که نیکخواه آزاد آن را ساخته و درباره نرگس دختر ناشنوای پانزده ساله ای است که نوجوانی موفق و مورد توجه همه است اما پدرش قصد دارد او را به اجبار به عقد علیرضا درآورد و این ازدواج اجباری به معنی فرو ریختن کاخ آرزوهای نرگس است.
اپیزود سوم «بن بست» نام دارد که مسعود کرامتی آن را ساخته و درباره جلیل نوجوان 15 سالهای است که پس از سه سال زندانی بودن از کانون اصلاح و تربیت آزاد میشود اما نمیتواند ردی از مادرش که خود را از او مخفی میکند، بیابد.
به مناسبت نمایش این فیلم در جشنواره فیلم فجر امسال میزگردی با حضور این سه کارگردان یعنی مسعود کرامتی، غلامرضا رمضانی و وحید نیکخواه آزاد (تهیه کننده و کارگردان فیلم ) ترتیب دادیم که برآیند آن را در زیر میآید:
* در ابتدا دوست دارم هر سه کارگردان یک معرفی از اپیزودی که در این فیلم ساختهاند، بگویند.
کرامتی: از بین این سه اپیزود من «بنبست» را انتخاب کردم که قصه اجتماعی آن برایم خیلی جذاب بود. به عقیده من داستان به گونهای بود که به لحاظ پرداخت ظرفیتهای زیادی داشت.
داستان درباره پسر نوجوانی است که بزهکار بوده و بعد از آزادی دنبال مادرش میگردد ولی متوجه میشود مادرش ازدواج کرده است. این نوجوان می خواهد عصیان کند و همه چیز را بههم بریزد اما شرایطی پیش میآید که هر کدام از آدمهای فیلم باید ادامه مسیر را خودشان انتخاب کنند.
این قصه نوجوانانه شاید بارها تکرار شده باشد ولی نوع نگاهی که نیکخواهآزاد به این موضوع داشت برایم جذاب بود. آدمهای این فیلم در موقعیتهای خاص قرار میگیرند که خودشان باید انتخابهایی بکنند.
رمضانی: «نفس» جدال دو مادر بر سر یک فرزند است؛ مادری که مادر واقعی فرزند است و مدتهای زیادی فرزندش را به یک مادر دیگر به امانت سپرده یا واگذار کرده و اکنون به دلایلی میخواهد بچهاش را پس بگیرد پس به اجبار بچه را طلب میکند.
شرایطی که بین این دو مادر به وجود میآید، داستان این اپیزود را میسازد. باتوجه به این که این داستان خیلی فضای رئالیستی و درونی دارد و چندان دستخوش ماجراها و هیاهوهای بیش از حد واقع نمی شود، من این اپیزود را انتخاب کردم زیرا این نوع کنش و واکنش بین دو مادر را خیلی میپسندم.
* آقای نیکخواه از شما میخواهم به عنوان تهیهکننده اثر درباره روند ساخت این اثر توضیح دهید و بگویید که چه شد که به سراغ داستان سه اپیزودی رفتید و آیا این امکان وجود نداشت که این داستانها هرکدام یک فیلم شوند؟
نیکخواه آزاد: همیشه این مساله برای من آزاردهنده بود که میدیدم بسیاری از تلهفیلمها و یا فیلمها داستانی بی دلیل کش آمده است. در این آثار روایت داستان در جایی تمام میشود ولی فیلم ادامه مییابد. همین مساله باعث شد که این فیلم را در سه اپیزود و بدون اضافهکاری بسازم.
جالب است که بگویم قصه «نفس» را قرار بود آقای طالبی کار کند و او میگفت داستان این اپیزود میتواند به یک فیلم بلند تبدیل شود. تقریبا در تیرماه بود که این میل دو جانبه بین من و فارابی ایجاد شد تا برای جشنواره کودک فیلم «گنجشکک اشیمشی» آماده نمایش شود پس کار ساخت را شروع کرده و فیلم را به جشنواره فیلم کودک و نوجوان رساندیم.
ابتدا قرار نبود من کارگردان قسمتی باشم و فکر میکردم 5 فیلم 20 دقیقهای خواهیم ساخت ولی در عمل دیدم که فیلم 20 دقیقه ای که بخواهد قصه داشته باشد جواب مخاطب را نمیدهد پس آن را به سه اپیزود تبدیل کردیم.
فیلمنامه «نفس» برگرفته از داستانی به نام «خداحافظی» است. طرح قصه «بن بست» را هم داشتم که آن را با کمک اصغر عبداللهی نوشتم ولی قصه سوم یعنی «مرا بشنو» را خودم از صفر شروع کردم و آن را نوشتم.
قرار بود طالبی قصه سوم را کار کند اما در یک جایی که تقریبا همه کارها تمام شده بود ناگهان از پروژه جدا شد و چون در حال از دست دادن زمان بودیم خودم قصه «مرا بشنو» را کارگردانی کردم.
* آقای کرامتی این فیلم در جشنواره فیلم کودک نیز حضور داشت و اصولا فیلمی در ژانر کودک و نوجوان است. اما این فیلم و به خصوص اپیزودی که شما ساختهاید خیلی کودکانه نیست و قصه های تلخی که دارد آن را از ژانر کودک بیرون می آورد.
کرامتی: بله درست است ولی باید بگویم با این واژه تلخی که شما به کار میبرید موافق نیستم و معتقدم که این گفته که اگر یک فیلم تلخ است پس برای کودکان نیست، اشتباه است.
تلخی این فیلم تلخی خاصی نیست ولی قبول دارم به لحاظ پرداخت، پرداختی نیست که کودکان بتوانند با آن ارتباط بگیرند. من به شخصه امیدوارم بسیاری از نوجوانان بتوانند با این فیلم ارتباط بگیرند و این نسل آن را ببیند و درگیرش بشوند. قصه من میتواند برای دنیای نوجوانان باشد و دغدغه انتخاب راه درست و غلط برای نوجوانان یکی از مضامینی است که در قصه هست و به آن پرداخته شده است.
* آقای رمضانی شما در اپیزود مربوط به خود درباره دو مادر صحبت کردید که بر سر یک دختربچه دچار چالشهایی میشوند. علیرغم تفاوتهای ظاهری این دو مادر و اختلافی که بر سر فرزندشان دارند ولی ما چندان تضادی بین آنها نمیبینیم.
رمضانی: این تضاد درونی است و مخاطب نماد بیرونی آن را نمیبیند. این دو یک منفعت مشترک دارند به نام دخترکی کوچک با نام نفس که بر سر این منافع مشترک گفتگو میکنند اما این گفتگو نباید منجر به از هم گسیختگی و ویرانی زندگی بچه بشود.
من سعی کردم در طول فلیم به نگاهی که در کل فیلمنامه هست، توجه کنم و به نظر می رسید که انتخاب من و مسعود کرامتی در کنار خود تهیه کننده فیلم به عنوان کارگردانهای این فیلم به دلیل توجه به فیلمنامه بوده است. دیدگاههای هر سه ما، نگاهی انسانی و سالم به کل فیلم داده است نه یک نگاه تابع هیجانهای کاذب که اگر این دیدگاهها نبود اصولا نمایش این فیلم در جشنواره فیلم کودک و نوجوان میسر نمیشد.
* البته من هنوز هم معتقدم که این فیلم به خاطر نوع داستان تلخش زیاد در ژانر کودک قابل نمایش نیست.
رمضانی: نه این طور نگویید. این فیلم کودکانه و نوجوانانه است. من تمام تلاشم را کردم که در فلیم فضای انزجاردهنده و نا امیدکننده ای که تخریبگر باشد، پیش نیاید. به عقیده من این فیلم را علاوه بر کودکان و نوجوانان، بزرگترها هم باید ببینند تا با جامعه ای که تخریب شده و فضای آن پر از بدگویی و کژیهاست، روبرو شوند.
در تمام دنیا نیز فیلمهای کودک و نوجوان را رتبهبندی سنی میکنند که این برای این فیلم نیز باید اعمال شود. در تمام دنیا مشخص است که فلان فیلم را نباید نوجوانان ببینند و یا فلان فیلم را کودکان نبینند، بهتر است. شاید بتوان گفت که این فیلم برای برخی بچهها که در زندگی واقعی خود دچار چنین مشکلاتی هستند، مناسبتر است.
در اپیزود «نفس» فضایی که بین دو مادر است فضایی است واقعی. اینکه مادری سلامت بچه خودش را میخواهد ولی بضاعت مالی و اخلاقی (به خاطر اعتیاد) ندارد از یک سو و از سوی دیگر مادری که همه شرایط را دارد ولی بچهای ندارد از سوی دیگر تضادی زیبا در فیلم بوجود میآورد. این دو بر سر سلامت بچه بحث میکنند ولی در فلیم هیچوقت بچه مورد بحث چیزی از مشکلاتش نمیفهمد. اگر جور دیگر نگاه میکردیم و میگفتیم بچه هم به عنوان کسی که اینجا قربانی است باید حضور داشته باشد و در جریان فیلم آسیب ببیند نگاه تلخ میشد.
چیزی که در فیلم میبینیم به نظرم نگاه سالمتری به ماجرا است. من معتقدم که به مرور می شود در دنیای کودک و نوجوان هم این نوع فیلمها نیز برای بچهها ساخته شود و آنها نیز این نوع فیلمها را ببینند و یا آنهایی که با بچه ها در ارتباط هستند مخاطب فیلم قرار بگیرند.
* بحث سر این است که داستان در ذات خود تلخ است نه در پرداخت آن.
رمضانی: تلخی با نا امیدی فرق دارد. ببینید شما فلیمی میسازید در مورد این که یک بچه آلوده به مواد مخدر است، این خودش تلخ است. حالا هر کاری بکنیم باز هم تلخی این فیلم از بین نمیرود؛ حتی اگر در فیلم برقصیم و یا ساز و آواز وارد کنیم. ولی «گنجشکک اشی مشی» اینگونه نیست.
* آقایان کرامتی و رمضانی مخاطب من در این سوال شما هستید. دوست دارم بدانم که آیا خود شما انتخاب کردید که کدام اپیزود را بسازید؟
کرامتی: بله فیلمنامهها را برای من فرستادند و من از بین آنها «بن بست» را انتخاب کردم زیرا این موقعیت را خیلی دوست داشتم و به نظرم این داستان به شدت برای مخاطب جذاب میشود. شاید بسیاری از بینندگان به فکر بیفتند و درگیر این مطلب بشوند. به نظر من این همان هدف و منشوری است که برای فیلم میتوان متصور شد. برای من این اپیزود جذاب بود و خودم آن را انتخاب کردم.
اشارهای هم بکنم به این که من اعتقادی به این ندارم که این فیلم برای کودکان قابل نمایش است یا نه. من چنین اعتقادی ندارم من می گویم بر اساس تعاریفی که ما داریم ما یک فیلم ساختیم که شما میگویید تلخ است.
به نظر من این فیلم و اپیزود من از این لحاظ میتواند در ژانر کودک و نوجوان باشد که ما داریم در مورد دنیای خارج از فضای غیرواقعی یعنی دنیایی واقعی فیلم میسازیم. مساله ما نوجوانان است. داستان، مقوله بچهای است که در حال عبور از دنیای بلوغ خود است که درگیر این ماجرا میشود. طبیعتا بچه کوچکتر با این شرایط متفاوت برخورد میکند زیرا هنوز به شناخت این مقطع از زندگیش نرسیده است.
از تمام این حرفها اینگونه برمیآید که این فیلم میتواند متعلق به نوجوانان شود به خصوص با روشی که فیلم نتیجهگیری میکند و به پایان میرسد. فیلم در اپیزود من گونهای نتیجهگیری میکند که حرمت همه آدم ها حفظ میشود. ما به سمتی نمیرویم که ماجرا به تلخی برسد. معقول ترین انتخاب را آدمهای فیلم انجام میدهند پس کودکان و نوجوانان میتوانند فیلم را ببیند بدون اینکه آسیبی متوجه آنها شود چون نتیجه ماجرا اصلا ناامیدکننده نیست.
در اپیزود «بنبست» اصلا قصد نداریم بگوییم یک نوجوان میتواند دنیا را تغییر دهد ولی نشان می دهیم که او میتواند انتخاب خوبی داشته باشد.
در مورد تولید فیلم هم باید بگویم که چون زمان کمی داشتیم کارهای سه اپیزوددر دل هم شکل گرفت. من امروز کلید زدم، 4 روز بعد آقای نیکخواه اپیزودش را کلید زد و هشت روز بعد از شروع کار من، آقای رمضانی ساخت قسمت خود را آغاز کرد.
* ترتیب پخش اپیزودها نسبت به چیزی که در جشنواره فیلم کودک و نوجوان پخش شد، تغییر نکرده است؟
کرامتی: چرا یک جابجایی وجود دارد. اپیزود «بن بست» از وسط به آخر رفت و «نفس» به اول فیلم آمد.
* این جابجایی دلیل خاصی داشت؟
کرامتی: آقای نیکخواه این پیشنهاد را داد و ما هم پذیرفیتم. نیکخواه آزاد گفت اپیزود «بنبست» اجتماعیتر از «مرا بشنو» است به خاطر همین بگذاریم فیلم با این قسمت تمام شود تا تاثیرگذاری آن روی مخاطب بیشتر باشد.
* معمولا فیلمهای چند اپیزودی با کارگردانهای مختلف وجوه اشتراکی زیادی دارند و یا داستان در جاهایی بهم گره میخورد. در «گنجشکک اشی مشی» غیر از حضور بازیگر اپیزود «بن بست» در یک پلان چند ثانیهای در «نفس» یا مادر اپیزود «نفس» در حرکتی جلوی دوربین «مرا بشنو»، چیز مشترک دیگری نمیبینیم. به نظرتان اینها کافی است که این سه اپیزود را یک فیلم کامل به حساب بیاوریم؟
رمضانی: اینکه این بازیگران در سه اپیزود جایی دیده شوند در لحظات آخر به ذهن ما رسید که خیلی هم تاثیر ندارد.
فیلمهای چند اپیزودی در شکل های مختلف وجود دارند. به عقیده من اصلا لزومی ندارد خط ارتباطی مشهودی مثل رد شدن بازیگر و حضور چند ثانیهای بازیگران هر اپیزود در دیگر اپیزودها وجود داشته باشد.
چیزی که فصل مشترک این اپیزودهاست، اتفاقاتی است که در حواشی کودک و نوجوان رخ میدهد. ما در این اثر به دغدغه کودکان از زوایای مختلف نگاه میکنیم و برای من همین کفایت میکرد که یک فلیم سه اپیزودی راجع به ناآرامیهای کانون خانواده ساخته شود و همین مساله آنها را کنار هم قرار میدهد.
من خوشحالم که سه کارگردان نگاه یکسانی داشتهاند که این در نتیجهگیریهایشان در فیلمهایشان دیده میشود.
نیکخواهآزاد: اگر قرار بود اشتراکات بیشتری بین اپیزودها ببینیم باید هر سه اپیزود را یک نفر کارگردانی میکرد ولی ما سه کارگردان بودیم که اتفاقا در زمان تولید فیلم هم مشکل کمبود وقت داشتیم پس برای ارتباط داستانهای یکدیگر بیشتر از این نمی توانستیم کاری بکنیم و کار به مفهومی که دیگر فیلمهای چند اپیزودی درگیر آن میشوند، نشد.
من قبل از این یک فیلم چهار اپیزودی داشتم که کارگردان هر چهار اپیزود خودم بودم. در آن فیلم به راحتی به چنین تعریفی رسیدم و تداخل اپیزودها هم از لحاظ مفهومی و هم از لحاظ تکنیکی به راحتی دیده میشد.
اما درباره این فیلم باید بگویم، شاید به لحاظ قصه میشد فیلمها را به هم ربط داد ولی چون فیلم ها به صورت موازی کار میشد هماهنگ کردن یک بازیگر برای اپیزود دیگر سخت و شاید هم غیرقابل انجام بود. به عنوان نمونه بازیگر خانم «نفس» برای رد شدن از جلوی دوربین من در اپیزود «مرا بشنو» با یک تاکسی دربست به سر صحنه فلمبرداری من آمد و بعد از دقایقی به سر صحنه کار آقای رمضانی بازگشت.
اشتراک سه اپیزود این فیلم مضمونی است. مشکلاتی است که پدر و مادرها برای بچه ها ایجاد میکنند و ما سعی کردیم که فیلمی اجتماعی شهری و با نگاه واقعگرا و قصهگو بسازیم.
کاش یک ماه بیشتر وقت داشتیم و اتفاقات غیر منتظره در این کار رخ نمی داد تا می توانستیم فیلم منسجمتری داشته باشیم. البته از حاصل کار ناراضی نیستم و خیلی فیلم را قوام نیافته نمیبینم اما قطعا میتوانست خیلی شکل بهتری به خود بگیرد.
* آقای نیکخواه چطور شد به نام خاطرهانگیز «گنجشکک اشی مشی» رسیدید؟
نیکخواهآزاد: این یک اسم نوستالژیک است و برای همه ما خاطره دارد. البته به داستان فیلم هم باز میگردد و به ژانر اثر که در واقع به کودکان و نوجوانان ربط دارد.
* با توجه به حضور این فیلم کودک و نوجوان در جشنواره فجری که به نوعی بیشترین تعداد کارگردانان صاحب نام سینما را دور هم جمع کرده آیا فکر نمیکنید فیلمتان دیده نمیشود؟
نیکخواه آزاد: تصورم این است که این فیلم در حد خودش دیده خواهد شد. ممکن است سه اپیزودی بودن کمی وسوسهکننده شود و مردم و مخاطبان بخواهند فیلم را ببینند.
* در پایان سوالی در مورد بازیگرهای کودک فیلم دارم. در سینمای ایران بازیگران کودکی که در بازی اولشان خوب باشند کم داریم در صورتی که در سینمای جهان شاهد حضور موفق کودکان در فیلمهای کارگردانان بزرگ هستیم. شاهدی که اکنون در ذهن دارم فیلم «هوگو»ست که بازیهای درخشانی از کودکان میبینیم. این اتفاق در گذشته سینمای ایران و در فیلمهایی چون «باشو غریبه کوچک»، «دونده»، «پرنده کوچک خوشبختی» و یا «خانه دوست کجاست؟» میافتاد و بچهها بازیهای خوبی ارائه میکردند. در فیلم «گنجشکک اشی مشی» کار کردن با بچههایی که کار اولشان بود چطور بود و چرا بازی خوبی از آنها نمیبینیم؟
کرامتی: اتفاقا میخواهم بگویم با این مخالفم که بچهها در حضور اول خود بد بازی میکنند بلکه معتقدم که کودکان بهترین بازیشان همان اولین بازی آنهاست.
این گفته خودم را به مثال شما رجوع میدهم، به بازی پسری که در فیلم «خانه دوست کجاست؟» میبینیم. او طوری بازی میکند که بسیار عجیب است و در طول فیلم پلانهای زیادی داریم که حتی به دوربین نگاه میکند اما همه اینها در طول فیلم اصلا آزاردهنده نیست چراکه انتخاب عجیب و غریب ولی خوبی است و البته کسی که پشت دوربین است کاملا حرفهای کار کرده به طوری که این فیلم یکی از محبوبترین فیلمهای زندگی من است.
رمضانی: من حرف شما را قبول ندارم که بچههای فیلم های ما خوب بازی نکردهاند. اینکه چرا بازی خوبی از بچهها در فیلمهای این چندوقت اخیر ندیدهایم به خاطر این است که دوستانی که با بچهها کار میکنند از آنها شناختی ندارند و نمیتوانند بازی خوبی از آنها بگیرند.
نیکخواه آزاد: به نظرم در سه اپیزود وضعیتهای متفاوتی وجود دارد و نمیتوان آنها را با بازیگر فیلم «باشو غریبه کوچک» مقایسه کرد.
البته باید این نکته را هم در نظر بگیرید که ما از کم بودن زمان تولید رنج بردیم زیرا بخشی از زمان تولید در دولت قبل تلف شد. خیلی دیر توانستیم کار را شروع کنیم و من هم اصرار داشتم که فیلم به جشنواره کودک برسد پس پیش تولید کوتاه شد و وقت نداشتیم دنبال چهره جدید بگردیم و یا بیشتر بر روی بازیگران کودک کار کنیم.
در حقیقت اگر برای انتخابهایمان زمان بیشتری داشتیم به خصوص در مورد فیلم آقای کرامتی به گزینههای دیگری میرسیدیم.
گفتگو از مجید احمدی
نظر شما